مقدمه
یكی از مسائل مهم در فلسفه الهی و كلام، مسئله هدف آفرینش است كه مورد بحثها و اختلافنظرهایی واقع شده است؛ از یك سوی، بعضی از صاحبنظران، هدف و علت غائی در افعال الهی را انكار كردهاند، و از سوی دیگر، كسانی هدف الهی را سودرساندن به مخلوقات شمردهاند، و گروه سومی قائل به وحدت علت فاعلی و علت غائی در مجردات شدهاند.
بهطور كلی، در این زمینه سخنان بسیاری هست كه نقل و نقد آنها به درازا میكشد. ازاینرو نخست مفهوم هدف و اصطلاحات فلسفی مشابه آن را بیان میكنیم، و سپس به ذكر مقدماتی كه برای توضیح مسئله و رفع شبهات آن مفید است میپردازیم، و سرانجام معنای صحیح هدفداری الهی را بیان خواهیم كرد.
هدف و علت غائی
هدف كه در لغت بهمعنای نشانه تیر است، در محاورات عرفی به نتیجه كار اختیاری گفته میشود كه فاعل مختار از آغاز در نظر میگیرد و كار را برای رسیدن به آن انجام میدهد، بهطوری كه اگر نتیجه كار منظور نباشد، كار انجام نمیگیرد.
نتیجه كار از آن جهت كه منتهیالیه آن است، «غایت» و از آن جهت كه از آغاز مورد نظر و قصد فاعل بوده است، «هدف و غرض» و از آن جهت كه مطلوبیت آن موجب تعلق اراده فاعل به انجام كار شده است، «علت غائی» نامیده میشود، ولی آنچه در حقیقت مؤثر
﴿ صفحه 494 ﴾
در انجام كار میباشد، علم و حب به نتیجه است، نه وجود خارجی آن، بلكه نتیجه خارجی معلول كار است و نه علت آن.
واژه «غایت» معمولاً بهمعنای منتهیالیه حركت بهكار میرود و نسبت بین موارد آن با موارد هدف، «عموم و خصوص من وجه» است؛ زیرا از یك سوی، در حركات طبیعی نمیتوان هدفی را برای فاعل طبیعی آنها در نظر گرفت، ولی مفهوم غایت بر منتهیالیه آن صادق است، و از سوی دیگر در كارهای ایجادی كه حركتی در كار نیست، هدف و علت غائی صدق میكند، اما غایت بهمعنای منتهیالیه حركت جا ندارد. ولی گاهی غایت بهمعنای علت غائی بهكار میرود و در اینجاست كه باید دقت كرد كه بین دو معنای آن خلط نگردد و احكام یكی به دیگری نسبت داده نشود.
رابطه بین فاعل و فعل و نتیجه آن، موضوع بحثهای فلسفی متعددی واقع شده است كه بخشی از آنها را در درس سی و نهم بیان كردیم و اینك به بیان برخی از مطالبی كه ارتباط با موضوع بحث فعلی دارد و برای تبیین معنای صحیح هدف الهی از آفرینش مفید است میپردازیم:
یادآوری چند نكته
1. كارهای اختیاری انسان معمولاً به این صورت انجام میگیرد كه نخست تصوری از كار و نتیجه آن پدید میآید و مقدمیت كار برای حصول نتیجه و فایده مترتب بر آن مورد تصدیق قرار میگیرد، سپس شوق به خیر و كمال و فایدهای كه مترتب بر كار میشود در نفس حاصل، و در پرتو آن شوق به خود كار پدید میآید، و در صورت فراهم بودن شرایط و نبودن موانع، شخص تصمیم بر انجام كار میگیرد. در حقیقت، عامل اصلی و محرك واقعی برای انجام دادن كار، شوق به فایده آن است، و ازاینرو باید علت غائی را همان شوق بهحساب آورد و متعلق آن مجازاً و بالعرض، علت غائی نامیده میشود.
ولی نباید تصور كرد كه این فرایند در هر كار اختیاری ضرورت دارد، بهطوری كه اگر
﴿ صفحه 495 ﴾
فاعلی فاقد علم حصولی و شوق نفسانی بود، كارش اختیاری نباشد یا علت غائی نداشته باشد، بلكه آنچه در هر كار اختیاری ضرورت دارد، مطلق علم و حب است، خواه علم حضوری باشد یا حصولی، و خواه شوق زائد بر ذات باشد یا حبی كه عین ذات است.
بنابراین علت غائی در مجردات تام، همان حب به ذات خودشان است كه بالتبع به آثار ذات نیز تعلق میگیرد، حبی كه عین ذات فاعل است.
ازاینرو در چنین مواردی مصداق علت فاعلی و علت غائی، ذات فاعل خواهد بود؛
2. چنانكه اشاره شد مطلوبیت فعل، تابع مطلوبیت خیر و كمالی است كه بر آن مترتب میشود و ازاینرو مطلوبیت هدف نسبت به مطلوبیت فعل، از اصالت برخوردار است و مطلوبیت فعل، فرعی و تَبَعی خواهد بود.
اما هدفی كه از انجام كاری در نظر گرفته میشود، ممكن است خودش مقدمهای برای رسیدن به هدف بالاتری باشد و مطلوبیت آن هم در شعاع مطلوبیت چیز دیگری شكل بگیرد، ولی سرانجام هر فاعلی هدف نهایی و اصیلی خواهد داشت كه اهداف متوسط و قریب و مقدمات و وسایل، در پرتو آن مطلوبیت مییابند.
به هر حال، مطلوبیت فعل، فرعی و تبعی است، اما اصالت در اهداف، بستگی بهنظر و نیت و انگیزه فاعل دارد، بهطوری كه ممكن است هدف معیّن برای یك فاعل، هدف متوسط، و برای فاعل دیگری هدف نهایی و اصیل باشد؛
3. مطلوبیت اصلی هدف و مطلوبیت فرعی فعل و وسیله، در نفوس بهصورت شوق ظاهر میگردد و متعلق آن، كمال مفقودی است كه در اثر فعل تحقق مییابد. اما در مجردات تام كه همه كمالات ممكنالحصول برای آنها بالفعل موجود است، خیر و كمال مفقودی متصور نیست كه بهوسیله فعل حاصل شود، و در واقع حب به كمال موجود است كه بالتبع به آثار آن تعلق میگیرد و موجب افاضه آن آثار، یعنی انجام فعل ایجادی میشود. پس مطلوبیت فعل مجردات هم فرعی و تَبَعی است، اما تابع كمال موجود است نه تابع مطلوبیت كمال مفقود؛
4. كارهایی كه انسان انجام میدهدممكن استآثارمتعددی داشته باشدكه همه آنها
﴿ صفحه 496 ﴾
مورد توجه او قرار نگیرند و یا انگیزهای برای دستیافتن به آنها نداشته باشد. ازاینرو معمولاً كار را برای رسیدن به یكی از آثار و نتایج انجام میدهد، هرچند ممكن است كاری را برای چند هدف همعرْض نیز انجام دهد.
اما در مورد مجرد تام، همه آثار خیری كه بر كاری مترتب میشود، مورد نظر و مطلوب اوست و هرچند مطلوبیت همه آنها تابع مطلوبیت كمال موجود در خود اوست، ولی ممكن است در میان مطلوبهای بالتبَع، رابطه اصالت و تَبعیت نسبی برقرار باشد، مثلاً هرچند وجود جهان و وجود انسان از آن جهت كه پرتوی از كمال الهی هستند برای خدای متعالی مطلوب بالتبَع میباشند، اما چون انسان از كمالات بیشتر و بالاتری برخوردار است و پیدایش جهان، مقدمهای برای پیدایش وی میباشد، ازاینرو میتوان برای انسان مطلوبیت اصیلی نسبت به مطلوبیت جهان در نظر گرفت.