سمیع و بصیر
این دو صفت معمولاً از صفات ذاتیه محسوب میشوند، ولی بهنظر میرسد كه با توجه به معیار مذكور باید آنها را از قبیل صفات فعلیه دانست؛ زیرا مفهوم سمع و بصر بعد از
﴿ صفحه 482 ﴾
تجرید از لوازم مادی، مانند داشتن گوش و چشم و علم حصولی حسی، باز هم دلالت بر آگاهی از شنیدنیها و دیدنیهای موجود دارد و استعمال آنها در موردی كه مسموع و مبصری بالفعل وجود نداشته باشند، خروج از عرف محاوره است. مگر آنكه آنها به علم به مسموعات و مبصرات یا قدرت بر سمع و ابصار تأویل شوند، چنانكه در سایر صفات فعلیه نیز چنین تأویلی امكان دارد.
متكلم
كلام در استعمالات متعارف عبارت است از لفظی كه براساس قرارداد دلالت بر معنای معیّنی میكند و متكلم آن را برای فهماندن مقصود خود به دیگران بهكار میگیرد، و لازمه آن، داشتن حنجره و تارهای صوتی و دهان، و خارج كردن هوا از این مجاری، و نیز وجود وضع و قرارداد قبلی است، و هرقدر مفهوم آن را توسعه دهیم و ویژگیهای مصادیق آن را حذف كنیم، نمیتوان از خصوصیت فهماندن معنا به مخاطب صرفنظر كرد؛ مثلاً میتوان اشاره را هم نوعی كلام شمرد با اینكه هیچیك از ویژگیهای مذكور را ندارد و یا حتی ایجاد معنا در ذهن مخاطب را نوعی تكلم تلقی كرد. اما اگر این خصوصیت را هم در نظر نگیریم، دیگر مورد عرفپسندی نخواهد داشت؛ و هرچند حقایق عقلی و فلسفی تابع الفاظ و فهم عرفی نیست، ولی بحث درباره بهكارگیری مفاهیم، بهعنوان صفات الهی است كه تعیین آنها بهوسیله الفاظ انجام میگیرد.
حاصل آنكه در مفهوم تكلم، وجود مخاطب و كلامی كه به وی القا میشود ملحوظ است و ازاینرو باید آن را از صفات فعلیه بهحساب آورد. هرچند میتوان آن را به قدرت بر تكلم بازگرداند یا تأویل دیگری برای آن در نظر گرفت كه بازگشت به صفات ذاتیه نماید.
اراده
یكی دیگر از دشوارترین مسائل فلسفه الهی، مسئله اراده خدای متعالی است كه اختلافات
﴿ صفحه 483 ﴾
زیادی را در میان فلاسفه و نحلههای مختلف كلامی برانگیخته و مباحثات و مناقشات فراوانی را پدید آورده است و بررسی همه آنها درخور كتاب مستقلی است. از یك سوی، گروهی آن را صفتی ذاتی و زائد بر ذات شمردهاند، و از سوی دیگر گروهی آن را عین ذات دانسته، به علم به اصلح بازگرداندهاند، و بعضی آن را از عوارض ذات پنداشتهاند، چونان كه اراده انسانی در نفس او پدید میآید، و برخی آن را نخستین مخلوق الهی شمردهاند كه دیگر مخلوقات بهوسیله آن بهوجود میآیند و بالأخره كسانی آن را از صفات فعلیه دانستهاند كه از مقام فعل انتزاع میشود، و اختلافات فرعی دیگری نیز هست كه آیا اراده الهی، واحد است یا متعدد، و حادث است یا قدیم و... .
برای حل این مسئله باید نخست مفهوم اراده را دقیقاً تبیین كرد و سپس جایگاه آن را در میان صفات ذاتیه و فعلیه مشخص نمود و احكام و لوازم آن را بازشناخت.