آموزش فلسفه جلد دوم(مشکات)
نویسنده : آیت الله محمدتقی مصباح یزدی
اراده و اختیار
واژههای اراده و اختیار كاربردهای مختلفی دارند كه كمابیش دارای مناسبتهایی با یكدیگر میباشند، ولی غفلت از اختلاف آنها موجب خلط و اشتباه میشود. ازاینرو نخست به موارد استعمال هریك اشاره میكنیم و آنگاه به تطبیق آنها بر اقسام فاعل میپردازیم:
واژه «اراده» معنای عامی دارد كه تقریباً مرادف با دوستداشتن و پسندیدن است و به
﴿ صفحه 120 ﴾
همین معنا در مورد خدای متعالی هم بهكار میرود، چنانكه در مورد انسان بهعنوان یك كیفیت نفسانی (در برابر كراهت) شناخته میشود، و از این جهت همانند علم است كه از یك سوی شامل علم ذاتی الهی میشود، و از سوی دیگر شامل علوم حصولی انسان، كه از قبیل كیفیات نفسانی بهشمار میآیند. به خواست خدا در بخش خداشناسی توضیح بیشتری درباره آن خواهد آمد.
لازم به تذكر است كه «اراده تشریعی» كه به فعل اختیاری فاعل دیگری تعلق میگیرد نیز یكی از مصادیق اراده بهمعنای عام آن است.
معنای دوم اراده، تصمیم گرفتن بر انجام كاری است و متوقف بر تصور كار و تصدیق به نوعی فایده (ازجمله لذت) برای آن میباشد و بهعنوان نشانهای از «فصل حقیقی» حیوان (متحرك بالاراده) و نیز از مشخصات «فاعل بالقصد» بهشمار میرود، و درباره حقیقت آن بحثهایی انجام گرفته و بسیاری از فلاسفه آن را از قبیل كیفیات نفسانی و مقابل «كراهت» شمردهاند، ولی بهنظر میرسد كه اراده به این معنا، فعل نفس است و ضدی ندارد، و با اندكی مسامحه میتوان حالت تحیر و دودلی را مقابل آن بهحساب آورد.
معنای اخصی برای اراده ذكر شده كه اختصاص به موجود عاقل دارد و آن عبارت است از تصمیمی كه ناشی از ترجیح عقلانی باشد، و به این معنا درباره حیوانات بهكار نمیرود. طبق این معنا، فعل ارادی مرادف با فعل تدبیری و در برابر فعل غریزی و التذاذی خالص قرار میگیرد.
واژه «اختیار» نیز معنای عامی دارد كه در مقابل جبر محض قرار میگیرد و آن عبارت است از اینكه فاعل ذیشعور كاری را براساس خواست خودش و بدون اینكه مقهور فاعل دیگری واقع شود انجام دهد.
معنای دوم اختیار این است كه فاعلی دارای دو نوع گرایش متضاد باشد و یكی را بر دیگری ترجیح دهد و به این معنا، مساوی با انتخاب و گزینش بوده، ملاك تكلیف و پاداش و كیفر بهشمار میرود.
﴿ صفحه 121 ﴾
معنای سوم آن این است كه انتخاب كار براساس گرایش درونی فاعل باشد و شخص دیگری هیچگونه فشاری برای انجام دادن آن بر او وارد نكند؛ در مقابلِ «فعل اكراهی» كه در اثر فشار و تهدید دیگری انجام میگیرد.
معنای چهارم آن این است كه انتخاب كار در اثر محدودیت امكانات و در تنگنا واقع شدنِ فاعل نباشد، در مقابل «كار اضطراری» كه در اثر چنین محدودیتی انجام میگیرد. طبق این معنا كسی كه در زمان قحطی برای ادامه حیاتش ناچار شود گوشت مُردار بخورد، كارش اختیاری نخواهد بود؛ هرچند طبق اصطلاحات دیگر، اختیاری نامیده میشود.
اكنون با توجه به معانی مختلف اراده و اختیار، به بررسی اقسام فاعلهای ادراكی میپردازیم:
اما فاعل بالقصد را میتوان دارای اراده به هر سه معنا دانست؛ زیرا هم كارش را میپسندد و هم تصمیم بر انجام آن میگیرد؛ تصمیمی كه براساس ترجیح عقل گرفته میشود. تنها دستهای از فعلهای قصدی كه صرفاً التذاذی باشد، بهمعنای سوم ارادی نخواهد بود.
همچنین فاعل بالقصد میتواند دارای اختیار به هر چهار معنا باشد، ولی انواعی از كارهای قصدی هست كه بهمعنای دوم یا سوم یا چهارمْ اختیاری نامیده نمیشوند، ولی همگی آنها بهمعنای اولْ اختیاری خواهند بود؛ مثلاً نَفَس كشیدن كه انسان هیچ گرایشی به ترك آن نداشته باشد، بهمعنای دومْ اختیاری نیست و كار اكراهی بهمعنای سوم، و خوردن گوشت مُردار در زمان قحطی بهمعنای چهارمْ اختیاری نمیباشد. هرچند همه آنها بهمعنای اولْ اختیاری هستند؛ زیرا چنان نیست كه فاعل بهكلی مسلوبالاختیار گردد.
اما فاعلهای بالعنایه و بالرضا و بالتجلی را تنها بهمعنای اول میتوان دارای اراده دانست؛ زیرا چنین فاعلهایی نیازی به اندیشیدن و تصمیمگیری ندارند. همچنین بهمعنای اول و سوم و چهارمْ دارای اختیار محسوب میشوند؛ زیرا كار خود را تحت اجبار یا فشار عوامل و شرایط خارجی انجام نمیدهند و تنها بهمعنای دوم نمیتوان چنین فاعلهایی را دارای اختیار دانست؛ زیرا لازم نیست كه از میان انگیزههای متضاد یكی را برگزینند.
﴿ صفحه 122 ﴾
ضمناً روشن شد كه اراده بهمعنای اول، و اختیار بهمعنای اول، همواره از نظر مورد مساوی هستند، ولی اراده بهمعنای دوم و سوم، اخص از اختیار بهمعنای اول و سوم و چهارم است؛ زیرا در مورد فاعلهای بالعنایه و بالرضا و بالتجلی صدق نمیكند، بهخلاف اختیار به معانی یادشده كه بر همه این موارد صدق میكند، و بدینترتیب روشن میشود كه نفی اراده بهمعنای دوم و سوم از خدای متعالی یا مجردات تام، بهمعنای نفی اختیار از چنین فاعلهایی نیست.
نیز روشن شد كه اراده بهمعنای تصمیم بر انجام كار را میتوان فعلی اختیاری دانست، هرچند از قبیل فعل بالقصد و مسبوق به اراده و تصمیم دیگر نیست و شاید بتوان فاعلیت نفس را نسبت به اراده، نوعی فاعلیت بالتجلی بهحساب آورد.
سرانجام این نتیجه بهدست آمد كه عالیترین مراتب اختیار، مخصوص به خدای متعالی است؛ زیرا نهتنها تحت تأثیر هیچ عامل خارجی قرار نمیگیرد، بلكه از تضاد گرایشهای درونی هم منزه است، سپس مرتبه اختیار مجردات تام است، زیرا تنها تحت تسخیر اراده الهی هستند، ولی نه هیچگونه فشاری بر آنها وارد میشود و نه دستخوش تضادهای درونی و تسلط یكی از گرایشها بر دیگری قرار میگیرند. اما نفوس متعلق به ماده، مانند انسان، دارای مرتبه نازلتری از اختیار هستند و كمابیش اراده آنان تحت تأثیر عوامل بیرونی و درونی شكل میگیرد. در عین حال همه افعال اختیاری ایشان در یك سطح نیست و مثلاً اختیار انسان در ایجاد صورتهای ذهنی (كه از قبیل فعل بالرضاست) خیلی بیشتر و كاملتر از اختیار وی در انجام كارهای بدنی میباشد (كه از قبیل فعل بالقصد است)؛ زیرا كارهای اخیر، نیاز به شرایط غیراختیاری نیز دارند.
﴿ صفحه 123 ﴾
خلاصه
1. فاعل طبیعی فاعلی است كه فعلش مقتضای طبیعتش بوده، نسبت به آن شعور و ارادهای نداشته باشد.
2. فاعل قسری فاعلی است كه نسبت به فعلش شعور و ارادهای نداشته و فعلش برخلاف اقتضای طبیعتش باشد.
3. فاعل بالقصد فاعلی است كه فعلش را با ارادهای انجام میدهد كه مسبوق به تصور و تصدیق به فایده باشد.
4. فاعل بالجبر فاعلی است كه دارای شعور و اراده باشد، ولی فعلش تحت جبر فاعل دیگر و بدون اراده خودش صادر شود.
5. فاعل بالعنایه فاعلی است دارای شعور كه نیاز به انگیزه زائد بر ذات نداشته باشد.
6. فاعل بالرضا فاعلی است كه فعلش عین علم تفصیلی باشد و قبل از آن فقط علمی اجمالی به آن داشته باشد.
7. فاعل بالتجلی فاعلی است كه در مقام ذات خودش علم تفصیلی به فعل داشته باشد.
8. فاعل بالتسخیر فاعلی است كه فاعلیت آن در طول فاعلیت فاعل بالاتری باشد.
9. بهنظر میرسد كه آنچه اصطلاحاً فاعل بالقسر و فاعل بالجبر نامیده میشود، در واقع منفعل است نه فاعل، و تنها به اصطلاح نحوی میتوان آنها را فاعل شمرد.
10. قبل از آنكه فاعلهای بالعنایه و بالرضا و بالتجلی بهوسیله فلاسفه اسلامی اثبات شود، چنین تصور میشد كه فاعل مختار منحصر به فاعل بالقصد است، ازاینرو اثبات اختیار برای خدای متعالی هم مستلزم داعی و اراده زائد بر ذات پنداشته میشد.
11. معنای عام اراده، مرادف با دوستداشتن و پسندیدن است و مصادیق مختلفی دارد.
12. معنای دیگر اراده، تصمیم گرفتن و قصد كردن است كه مسبوق به تصور و تصدیق به فایده میباشد.
﴿ صفحه 124 ﴾
13. معنای سومی هم برای اراده ذكر شده، و آن عبارت است از تصمیم برخاسته از ترجیح عقلانی كه مخصوص به موجود عاقل میباشد.
14. معنای عام اختیار این است كه فاعل ذیشعوری كار را براساس خواست خودش و بدون قهر قاهری انجام دهد.
15. معنای دوم اختیار، گزینش یكی از دو گرایش متضاد، و معنای سومش در مقابل اكراه، و معنای چهارمش در برابر اضطرار میباشد.
16. فعل قصدی به هر سه معنا ارادی است، و تنها بعضی از كارهای قصدی بهمعنای سومْ ارادی نیست.
17. همچنین همه افعال قصدی بهمعنای اولْ اختیاری است، ولی بعضی از آنها بهمعنای دوم و بعضی بهمعنای سوم و بعضی بهمعنای چهارمْ اختیاری نیست.
18. فعلهای بالعنایه و بالرضا و بالتجلی، بهمعنای اولِ اراده و بهمعنای اول و سوم و چهارمِ اختیار، ارادی و اختیاری هستند.
19. اراده بهمعنای تصمیمگیری، فعل اختیاری است هرچند مسبوق به اراده دیگری نیست.
20. اختیار دارای مراتبی است و بالاترین مراتب آن در خدای متعالی، و سپس در مجردات تام، و نازلترین مراتب آن در نفوسِ متعلق به ماده وجود دارد. در عین حال افعال اختیاری انسان نیز از نظر مرتبه اختیار متفاوت است.
﴿ صفحه 125 ﴾
پرسش
1. اقسام فاعل و تفاوت آنها را بیان كنید.
2. كدامیك از اقسام فاعل قابل اجتماع با اقسام دیگری است؟
3. كاربُردهای واژه «جبر» را بیان كنید.
4. در مورد فعل قسری و جبری، فاعل حقیقی كدام است؟
5. كاربردهای واژه «اراده» را بیان كنید.
6. موارد استعمال كلمه «اختیار» را شرح دهید.
7. نسبت بین موارد استعمال اراده و اختیار را بیان كنید.
8. فاعل بالقصد را به چه معنا میتوان ارادی و اختیاری دانست؟
9. فاعلهای بالعنایه و بالرضا و بالتجلی را به چه معنا میتوان ارادی و اختیاری شمرد؟
10. آیا اراده بهمعنای تصمیمگیری، فعل است یا انفعال؟ و در صورت اول، فاعلیت نفس نسبت به آن از كدام قسم است؟
11. چگونه میتوان اراده و تصمیمگیری را فعل اختیاری دانست، با اینكه مسبوق به اراده و تصمیم دیگری نیست؟
12. فرق میان اختیار الهی و اختیار مجردات تام و اختیارات انسان را بیان كنید.
﴿ صفحه 127 ﴾