رستگاران
نویسنده : آیت الله محمدتقی مصباح یزدی مترجم : تدوین و نگارش: محمدمهدی نادری قمی
استغاثه به درگاه خداوند
اكنون آدمى این همه را مقایسه كند با عذاب و آتش محدود و ناچیز دنیا و تأمل كند كه چگونه مىتواند در برابر آنْ تاب بیاورد؟! فراموش نكنیم كه همه اینها تنها توصیفات و الفاظى پیرامون عذاب و آتش جهنم است و حقیقت این امر با لفظ و وصف براى ما مكشوف نخواهد شد. براى مثال، ما فقط مىشنویم كه آب و غذاى جهنمیان «غَسّاق» و «غِسلین» و لباس آنها از مادهاى چسبنده و بدبو به نام «قطران» است، اما اینكه غسّاق و غسلین و قطران چیست، هیچگاه با این كلمات و الفاظ معلوم نمىشود. در روایت مىفرماید، اگر لباسى از لباسهاى اهل جهنم به كره زمین آورده شود تمام اهل زمین از بوى بد و متعفن آن هلاك خواهند شد!(259) آن گاه لباسى با این وصف، لباس همیشگى جهنمیان است.
البته خداى متعال هیچگاه نمىخواهد بندهاش را به جهنم ببرد، اما برخى بندگان با اعمالى كه مرتكب مىشوند، راهى جز جهنم رفتن براى خود باقى نمىگذارند. خداوند در این دنیا نعمتهاى بىشمارى در اختیار بشر قرار داده و راه راست را نیز بدو نموده تا به پاداش پیمودن این راه، او را در بهشت و نعمتهاى ابدى آن جاى دهد. بهشت جایى.
﴿ صفحه 236 ﴾
است كه خداوند در آن، زیباترین لباسها، بهترین و لذیذترین غذاها، گواراترین و شیرینترین نوشیدنىها و خلاصه، هر چه كه انسان بخواهد و آنچه به ذهنش نیز خطور نكرده، براى او فراهم نموده است. شرط رسیدن به آن بهشت نیز این است كه انسان در زندگى این دنیا كمى با ملاحظه زندگى كند و حلال و حرام خدا را رعایت نماید.
استفاده از مواهب و نعمتهاى این دنیا حلال است و سخن این نیست كه انسان نخورد و نیاشامد و نپوشد و لذت نبرد، بلكه صحبت این است كه این استفاده نباید بىحساب و كتاب باشد. آدمى باید در استفاده از این مواهب خودنگهدار باشد و برخوردارى و تلذذ خود از آنها را در چارچوب ضوابطى كه خداوند تعیین فرموده قرار دهد. خداى متعال هر خواست و میلى را كه در انسان قرار داده، در مقابل، مسیر اشباع آن را نیز براى انسان هموار ساخته است. براى مثال، اگر غریزه تشنگى و گرسنگى را در انسان قرار داده، در مقابل آن نیز آب و غذا را آفریده تا انسان با استفاده از آنها این دو غریزه را اشباع نماید. اما مطلبى كه هست این است كه ما حریصیم و به استفاده مفید و تعریف شده از این مواهب قانع نیستیم. نتیجه این حرص و طمعورزى این است كه از حدود الهى تجاوز مىكنیم و به حرام مىافتیم و مرتكب گناه مىشویم. پىآمد گناه و تجاوز به حدود الهى نیز گرفتار آمدن در عذاب و آتش جهنم خواهد بود. عذاب و آتشى كه گوشه كوچكى از آن را در برخى از آیات قرآن مرور كردیم و بدن ضعیف و پیكر نحیف ما قطعاً توان تحمل چنان عذابى را ندارد.
انسان اگر از یك سو به ضعف و ناتوانى خود توجه كند و از سوى دیگر، عظمت و شدت عذاب آخرت و این را كه همواره در معرض لغزش و گناه، و در نتیجه، عذاب است در نظر بگیرد، آنگاه همچون «عباد الرحمان» مدام دست به استغاثه و دعا برمىدارد و از خداى متعال تقاضا مىكند كه:
رَبَّنَا اصْرِفْ عَنّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً * إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقاماً؛(260)پروردگارا، عذاب جهنم را از ما بازگردان، كه عذابش سخت و دائمى است. مسلّماً آن [جهنم] بد قرارگاه و جایگاهى است.
﴿ صفحه 237 ﴾
ما اگر به درگاه خداوند استغاثه كنیم، خدا نیز كریم و رحیم و سریعالرضا است و استغاثه ما را بىپاسخ نخواهد گذاشت. یاغىگرى و لجاجت در مقابل خداوند راه به جایى نمىبرد و چیزى جز عذاب و آتش در پى ندارد. راه مشكل است و خطراتى بس بزرگ و وصفناشدنى پیش روى ما است. اما كار با كریمان دشوار نیست؛ پس بیاییم و به درگاه او بنالیم و استغاثه كنیم و از ذات اقدسش بخواهیم كه:
رَبَّنا إِنَّنا آمَنّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَقِنا عَذابَ النّارِ؛(261) پروردگارا ما ایمان آوردیم؛ پس گناهان ما را بر ما ببخش و ما را از عذاب آتش [جهنم] نگاهدار.
﴿ صفحه 238 ﴾
﴿ صفحه 239 ﴾
درس سیزدهم: میانهروى در انفاق
﴿ صفحه 240 ﴾
﴿ صفحه 241 ﴾
وَالَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَكانَ بَیْنَ ذلِكَ قَواماً؛(262) و [عباد الرحمان] كسانىاند كه چون انفاق كنند، نه اسراف مىكنند و نه تنگ مىگیرند، و میان این دو [روش] حد اعتدالى دارند.
دو وجه در تفسیر آیه 67 از سوره فرقان
در ادامه بحث از اوصاف عباد الرحمان، به این آیه رسیدهایم كه مىفرماید یكى از اوصاف عبادالرحمان این است كه در مقام انفاق نه اسراف مىكنند و نه بخل مىورزند، بلكه بین این دو حدِ افراط و تفریط، راه میانه و حد وسطى را انتخاب مىكنند و طریق اعتدال را در پیش مىگیرند.
درباره معناى این آیه، بین مفسران دو وجه و دو قول وجود دارد: برخى «انفاق» را به همان معنایى كه معمولا در ذهن عموم ما است معنا كردهاند و مقصود از آن را «پول دادن به دیگران» دانستهاند. البته انفاق گاهى واجب است، مثل خمس و زكات، و گاهى نیز انفاق مستحبى است. در هر صورت، طبق این وجه، معناى آیه این مىشود كه عبادالرحمان در مقام انفاق و بذل و بخشش مالى نه بیش از حد گشادهدستى دارند و نه خسّت به خرج مىدهند، بلكه اعتدال و میانهروى را پیشه خود قرار مىدهند.
آیه دیگرى نظیر این آیه در قرآن وجود دارد كه شاید معناى آن روشنتر از این آیه باشد. در آن آیه خطاب به پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) مىفرماید:
﴿ صفحه 242 ﴾
وَلا تَجْعَلْ یَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَلا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُورا؛(263) و دستت را به گردنت زنجیر مكن، و بسیار هم گشادهدستى منما تا مورد سرزنش قرار گیرى و از كار فرومانى.
هر دو تعبیرى كه در این آیه آمده، تعبیر كنایى است و مقصود این است كه نه چنان دست خود را ببند كه به هیچ كس چیزى ندهى، و نه آن چنان گشادهدستى كن كه كه هیچ برایت نماند و كاملا دستخالى بمانى و اگر كس دیگرى محتاج بود، نتوانى به او كمك كنى و از این جهت مورد ملامت و سرزنش قرار گیرى. در شأن نزول این آیه آوردهاند كه یك بار پیامبر(صلى الله علیه وآله)همه آنچه را در اختیار داشتند به فقرا دادند و پس از آن، كسى به آن حضرت مراجعه كرد و نیاز ضرورى و مبرمى داشت و پیامبر(صلى الله علیه وآله) بسیار دوست داشتند كه به او كمكى بكنند، اما دیگر چیزى برایشان نمانده بود كه به او بدهند. از این رو شاید در دلشان این طور گذشت كه اى كاش به دیگران كمتر داده بودند تا چیزى مانده بود كه به آن فقیر بدهند. آن گاه، بر حسب نقل، به همین مناسبت آیه نازل شد كه در مقام انفاق آنچنان گشادهدستى مكن كه هرچه را دارى، بدهى و اگر پس از آن فقیرى نزد تو آمد دستخالى باشى و نتوانى به او كمك كنى.
در هر صورت، این یك وجه و یك معنا براى آیه مورد بحث و همچنین آیه «وَلا تَجْعَلْ یَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَلا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُورا» است كه برخى مفسران آن را ذكر كردهاند. بر اساس این معنا آیه مشتمل بر دستورى اخلاقى، یا ارشادى به حكمى عقلى است مبنى بر اینكه در بذل و بخشش مالى انسان نه باید زیادهروى كند و نه بخل بورزد، بلكه باید مشى اعتدال را در پیش بگیرد. فلسفه این اعتدال نیز آن است كه انسان اگر همه اموال خود را انفاق كند، به طورى كه هیچ در كَفَش نماند، ممكن است بعد از آن كسانى به او مراجعه كنند و نیاز مبرم و ضرورى داشته باشند و آنگاه انسان آرزو كند كه اى كاش مقدارى از مالم را نگاه داشته بودم و در این مورد كه ضرورىتر است صرف مىكردم. از این رو، اعتدال در انفاق در واقع تدبیرى عقلایى و مقتضاى آیندهنگرى و در نظر گرفتن مصالح كلى است.
﴿ صفحه 243 ﴾
در مورد مشى اعتدال و میانهروى، در برخى آیات و روایات، مفهوم «اقتصاد» به كار برده شده است. براى مثال در قرآن كریم درباره گروهى از بندگان تعبیر فَمِنْهُمْ مُقْتَصِد(264)آمده، یا امیرالمومنین(علیه السلام) در خطبه معروف «متقین» یكى از اوصافى كه براى متقین ذكر مىكند این است كه مىفرماید: وَمَشْیُهُمُ اْلاقْتِصاد.(265) همچنین در كتاب شریف «اصول كافى» مرحوم كلینى بابى دارد با عنوان «باب الاقتصاد فى العباده»، و در آن برخى روایاتى را ذكر كرده مبنى بر اینكه انسان در عبادت نیز باید جانب اعتدال را نگاه دارد و در آن زیادهروى نكند.
و اما معنا و وجه دیگرى كه مىتوان براى آیه مورد بحث در نظر گرفت این است كه انفاق را نه به معناى اصطلاحى، بلكه به معناى لغوى آن حمل كنیم. همچنان كه اشاره كردیم، معناى اصطلاحى یا خاص انفاق، بذل و بخشش مالى به دیگران است؛ اما از نظر لغوى انفاق معناى عامترى دارد و هرگونه خرج كردن و صرف و هزینه مال را انفاق مىگویند. تعابیرى نظیر «نفقه عیال» یا «واجب النفقه» هم كه به كار مىرود از همین باب است. طبق این معنا، بخشیدن مال و كمك مالى به دیگران تنها یكى از مصادیق انفاق است و انفاق اعم است از اینكه انسان پولى را براى خود یا خانوادهاش هزینه كند و یا اینكه به دیگران ببخشد. همچنین انفاق به این معنا مىتواند انگیزههاى مختلف داشته باشد و نیز از نظر فقهى؛ واجب، مستحب، مباح، مكروه و یا حرام باشد. بر این اساس معناى آیه این مىشود كه یكى از اوصاف عبادالرحمان این است كه به طور كلى در هزینههاى مالى نه ولخرجى و گشادهدستى و اسراف مىكنند و نه بخل و خسّت و گرفتگى به خرج مىدهند.
اگر آیه را اینگونه معنا كنیم، باز هم مانند معناى قبلى، مفاد آیه در واقع تأكیدى است بر همان چیزى كه عقل آدمى به تنهایى نیز آن را درك مىكند. عقل ما حاكم است به اینكه روش صحیح زندگى این است كه انسان نه باید آنچنان بىمحابا خرج كند كه دستش كاملا خالى شود، و نه باید در هزینه زندگى و صرف پول، سختگیرى و امساك
﴿ صفحه 244 ﴾
داشته باشد. به ویژه در زمینه امساك و خسّت برخى چناناند كه نه تنها به دیگران چیزى نمىدهند، بلكه حتى خود نیز در استفاده از نعمتهایى كه خداوند در اختیار آنان قرار داده است بخل مىورزند! درباره بخیلان داستانهاى عجیب و غریبى نقل شده كه گاه واقعاً صورتهاى بسیار زنندهاى هم دارد. برخى از این قبیل افراد را بنده خودم در طول زندگى شاهد بودهام كه با وجود برخوردارى از مال و ثروت فروان، خود نیز از آن استفاده نمىكردند و زندگى فقیرانهاى داشتند؛ آن هم نه از سر زهد و سادهزیستى، بلكه به سبب علاقه و دلبستگى زیاد به مال، دلشان نمىآمد آن را خرج كنند. به هر حال این هم یكى از عجایب عالم است كه آدمیزاد گاهى چنان به مال علاقهمند مىشود كه فراموش مىكند اصلا مال و ثروت براى چیست، و صرفاً مىخواهد پول داشته باشد و حسابهاى بانكىاش پر و پیمان باشد بدون آنكه از این مال و ثروت بهرهاى ببرد!