رستگاران
نویسنده : آیت الله محمدتقی مصباح یزدی مترجم : تدوین و نگارش: محمدمهدی نادری قمی
پرهیز خاص از شنیدنىهاى لغو
در هر صورت، خط كلى این است كه از هر آنچه كه فایدهاى به حال تكامل و سیر انسان ندارد، باید پرهیز نمود. اصطلاحى كه قرآن كریم درباره اینگونه امور به كار مىبرد «لغو» است. البته در قرآن مواردى وجود دارد كه لغو فقط در مسموعات و شنیدنىها استفاده شده است؛ نظیر این آیه كه در وصف بهشت و بهشتیان مىفرماید:
لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَلا تَأْثِیماً(19) در آنجا نه بیهوده مىشنوند و نه [سخن]گناهآلود.
در روایات نیز در موارد متعددى لغو به لغو مسموع تفسیر شده است. از جمله در برخى روایات در تفسیر همین آیه (وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون) آمده است:
اَللَّغْوُ هُوَ الغِناءُ وَالْمَلاَهی؛(20) لغو عبارت است از غنا و لهویّات.
﴿ صفحه 28 ﴾
البته یكى از مصادیق بارز و رایج لغو، موسیقى و ساز و آوازهاى غنایى و حرام است، اما اینگونه استعمالات باعث تقیید مفهوم لغو به حوزه مسموعات نمىشود. مفهوم این واژه وسیعتر از این است و هرگونه كار بیهوده و بىفایده را شامل مىشود.
دو مفهوم دیگرى كه به مفهوم «لغو» نزدیك هستند عبارتند از «عبث» و «لهو» كه این دو مفهوم نیز در قرآن كریم به كار رفته است. «عبث» به كارى گفته مىشود كه هدفى عقلایى ندارد. لهو نیز عبارت از كارى است كه صرفاً جنبه سرگرمى دارد و هیچ فایدهاى درپى ندارد. یك كار ممكن است به لحاظ سرگرمكنندگىاش مصداق «لهو»، به لحاظ بىفایده بودنش مصداق «لغو» و به لحاظ بازیچه بودن و ثمره و هدف عقلایى نداشتنش مصداق «عبث» باشد. نمونهاى از استعمال واژه «عبث» در قرآن در اواخر همین سوره مؤمنون است كه چنین مىخوانیم:
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً؛(21) آیا پنداشتید كه شما را بیهوده آفریدهایم؟
به این سه واژه باید واژه «لعب» را نیز اضافه كنیم. این واژه نیز كه معنایى شبیه و نزدیك به «لهو» دارد در چند مورد در قرآن آورده شده است و از جمله در چند آیه، دو واژه «لهو» و «لعب» در كنار هم به كار رفتهاند. براى نمونه، در آیهاى مىفرماید:
إِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَلَهْوٌ؛(22) زندگى دنیا تنها بازى و سرگرمى است.
در هر صورت، لغو معنایى عام دارد و فقط به مسموعات، غنا و موسیقىهاى حرام محدود نمىشود، گرچه همانگونه كه اشاره شد، یكى از مصادیق بارز آن، مسموعات لهوى و موسیقىهاى حرام است. به همین مناسبت نكتهاى تربیتى را كه در اینجا مىتوان استفاده كرد این است كه انسان در پرهیز از امور لغو، از بارزترین آنها كه مسموعات و امور شنیدنى است شروع كند و از گوشدادن به موسیقىهاى حرام و آهنگهاى مبتذل جداً پرهیز نماید. همچنین به جز موسیقى باید از سایر مسموعات حرام، از قبیل فحش و مسخرگى و مانند آنها برحذر بود.
بنابراین اصل «لغو» عبارت است از كارى كه فایدهاى بر آن مترتب نیست. در صدر
﴿ صفحه 29 ﴾
این كارها، امورى هستند كه نهتنها فایدهاى براى ما ندارند كه ضرر هم دارند و ما را در مسیر تكامل انسانى به عقب بازمىگردانند. این امور همان گناهان و محرّمات هستند. در این زمینه نیز بر حسب آنچه كه در روایات وارد شده، یكى از مصادیق مهم لغو، مسموعات و شنیدنىهاى مضر و بىفایده است كه انسان باید مراقب باشد و از آنها احتراز نماید. نشستن پاى حرفهاى لغو و بىفایده، هرچند خود انسان هیچ مشاركتى در آن نداشته باشد و سخن نگوید، به تدریج بر قلب و روح آدمى اثر سوء مىگذارد. اگر كسى مدتى در چنین مجالسى كه سخنان بىفایده و بىثمر در آن رد و بدل مىشود شركت كند، پس از چند روز اگر به خودش توجه كند كاملا متوجه مىشود كه دل و قلب و صفا و معنویت باطنش تا چه حد نسبت به پیش از آن تفاوت كرده است. به ویژه اگر در جلسهاى مطالب و سخنان گمراهكننده و شبههافكن نقل شود، باید جداً از نشستن در آن خوددارى كرد. قرآن كریم در این زمینه هشدار جدّى مىدهد و مىفرماید:
وَقَدْ نَزَّلَ عَلَیْكُمْ فِی الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللهِ یُكْفَرُ بِها وَیُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى یَخُوضُوا فِی حَدِیث غَیْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَالْكافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً؛(23) و هر آینه [خداوند] در كتاب [قرآن] بر شما نازل كرده كه: هرگاه شنیدید آیات خدا مورد انكار و ریشخند قرار مى گیرد، با آنان منشینید تا به سخنى غیر از آن درآیند، چراكه در این صورت شما هم مثل آنان خواهید بود. خداوند منافقان و كافران را همگى در دوزخ گرد خواهد آورد.
ذیل این آیه (إِنَّ اللهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَالْكافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعا) به این مطلب اشاره دارد كه حضور در چنین مجالسى و گوش دادن به چنین سخنانى در نهایت اگر به كفر ظاهرى نینجامد به نفاق و كفر باطنى منجر خواهد شد و انسان اگر به زبان هم نگوید، در دل و قلب خود نسبت به مسائل و باورهاى دینى تزلزل پیدا خواهد كرد.
از این رو، یكى از مهمترین امورى كه سالك الى الله و كسى كه مىخواهد در مسیر الهى گام بردارد، باید به آن توجه كند رعایت شنیدنىها است و اینكه مراقب باشد به هر چیزى گوش ندهد.
﴿ صفحه 30 ﴾
نكته قابل توجه در آیه سوم سوره مؤمنون این است كه نمىفرماید مؤمنان كسانىاند كه مرتكب لغو نمىشوند، بلكه مىفرماید آنان كسانىاند كه از لغو اعراض مىكنند: (وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون) در آیه 140 سوره نساء نیز نمىفرماید آنچه بر شما نازل كردهایم این است كه به اینگونه مطالب گوش ندهید و تعبیر «فلا تسمعوا» یا «فلا تصغوا» را به كار نمىبرد، بلكه مىفرماید: فلا تقعدوا معهم؛ اصلا در چنین جلسهاى درنگ نكنید و ننشینید. به عبارت دیگر، تنها گوش ندادن كافى نیست، بلكه در چنین مجالسى اصولا نباید حاضر شد تا نوبت به گوش دادن یا گوش ندادن برسد. با این حال مىبینیم برخى افراد با این استدلال كه این سخنان در ما اثرى ندارد، از شركت در چنین مجالسى ابایى ندارند. به اینگونه افراد باید گفت كه افراد بسیارى كه از نظر علم و اطلاع یك سر و گردن از شما بالاتر بودند در اثر شركت در چنین جلساتى فریب خوردند و كارشان به كفر منتهى شد. این نه سخن امثال بنده، بلكه سخن قرآن است كه مىفرماید اگر مىخواهید در دام و كفر و نفاق نیفتید، یكى از مراقبتهاى ویژهاى كه باید به عمل آورید این است كه گوش خود را كنترل كنید و به هر سخنى گوش ندهید. از این رو طبق صریح بیان قرآن باید از سخنى كه انسان را از یاد خدا غافل مىكند و یا دستكم شنیدنش هیچ فایدهاى براى انسان ندارد پرهیز كرد.
بلى گاهى هست كه كسى در مقام تعلیم و تعلم و مبارزه با انحرافات و شبهات فكرى و عقیدتى است. چنین كسى براى آنكه بتواند مطالب مخالفان و معاندان را پاسخ دهد طبیعتاً ابتدا باید سخن آنها را بشنود. از این رو در حوزههاى علمیه و كلاسهاى درس و بحث و بررسىهاى فلسفى و عقیدتى، استاد مطالب ملحدان و منكران دین و خدا را نقل مىكند و شاگردان نیز به آن گوش فرا مىدهند. اینگونه جلسات اشكال ندارد، چراكه در واقع مقدمهاى است براى حفظ دین و تقویت ایمان، نه آنكه به تزلزل و تضعیف دین و ایمان منجر شود. یا در مباحث فقهى، فقهاى ما نظر برخى فرقههایى را كه با ما مخالفند نقل و سپس با بحث و بررسى فقهى و علمى آن را رد مىكنند. اما گاهى جلسهاى است كه عدهاى در آن به تخریب و تضعیف دین و مبانى دینى مشغولند و من هم نشستهام و گوش مىدهم، بدون آنكه توانایى پاسخگویى به سخنان آنها را داشته باشم و یا قصد و
﴿ صفحه 31 ﴾
غرض عقلایى دیگرى در نظرم باشد. این همان چیزى است كه قرآن از آن نهى مىكند. البته برخى این كار (خوددارى از شركت در چنین جلساتى) را ارتجاع مىدانند؛ اما در مقابل اینان باید گفت اگر قرآن ارتجاع است، ما مرتجعیم و به این ارتجاع افتخار مىكنیم.
در هر صورت، براى سیر در طریق تكامل انسانى، آدمى باید در كنار انجام واجبات و توجه به عوامل مثبت، محرّمات و عوامل منفى و امور لغو و بىفایدهاى را هم كه هیچ اثر مثبتى در تقرب انسان به خدا ندارد مد نظر داشته باشد و از آنها اجتناب كند. تاجرى كه سرمایهاى در اختیار دارد، وقتى مىتواند سرمایهاش را در جایى به كار بگیرد كه، براى مثال، ده درصد سود داشته باشد، دلیلى ندارد كه این سرمایه را صرف كارى نماید كه هیچ سودى براى او ندارد. البته سود ده درصد مربوط به كارها و تجارتهاى معمول دنیایى است، وگرنه در بحث ما كه بحث آخرت و كمال انسانى و تقرب به خداى متعال است، طبق بیان قرآن، سودْ ده برابر، یعنى هزار درصد است:
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها(24) هر كسى كار نیكى بیاورد ده برابر آن [پاداش]خواهد داشت.
اكنون در جایى كه انسان مىتواند تجارتى بكند كه هزار درصد سود دارد، چرا عمر و وقتش را صرف كارى نماید كه هیچ فایدهاى ندارد؟! آیا انسان عاقل دست به كارى مىزند كه پس از ساعتها و روزها تلاش و زحمت، در نهایت به همان چیزى دست یابد كه در ابتدا در اختیار داشت؟! صرف عمر در امور بىفایده نظیر همین است كه انسان دست به تجارتى بزند كه سودى ندارد و در آخر همان سرمایه اولیهاى كه داشت برایش باقى بماند. البته این تنظیر و تشبیه از جهتى غلط است، چراكه عمر انسان سرمایهاى است كه وقتى از دست رفت دیگر قابل بازگشت و تدارك نیست. از این رو عاقلترین انسانها كسى است كه لحظه لحظه عمرش را در امورى صرف كند كه در مسیر تقرب به خداى متعال فایده و اثرى برایش داشته باشد. از خداوند مسألت داریم كه توفیق استفاده هرچه بیشتر و بهتر از سرمایه عمر را به همه ما عنایت فرماید.
﴿ صفحه 32 ﴾
﴿ صفحه 33 ﴾
درس دوم: ارتباط زكات و رستگارى (1)
﴿ صفحه 34 ﴾
﴿ صفحه 35 ﴾
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ؛(25) به راستى كه مؤمنان رستگار شدند. همانان كه در نمازشان فروتنند، و آنان كه از بیهوده روى گردانند، و آنان كه زكات مى پردازند.
مرورى بر مطالب جلسه پیشین
در جلسه قبل، آیاتى از سوره مباركه مؤمنون را در ارتباط با بحث «فلاح» مرور كردیم. اشاره شد كه واژه «فلاح» در جایى به كار مىرود كه شخص در تنگنایى قرار گرفته باشد و با مشكلات و خطرهایى مواجه باشد و بتواند سالم از آنها عبور كند و به مقصد برسد. از اینرو آیاتى از قبیل: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون، قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكّى،(26) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّاها(27) و نظایر آنها كه واژه فلاح در آنها به كار رفته، اشاره دارد به اینكه انسان براى نیل به تكامل ناگزیر از حركت در مسیرى است كه مشكلات و موانعى در آن وجود دارد و در هر قدم احتمال لغزش و سقوط مىرود. به همین سبب انسانى كه طالب رسیدن به مقصد است، باید شرایطى را به وجود بیاورد كه بتواند از این موانع و مشكلاتْ سالم عبور كند و به مقصد برسد. این شرایط در برخى آیات قرآن به صورت صفات، و به اصطلاح، «ملكات اخلاقى» مطرح شده، و در برخى دیگر از آیات در قالب افعال و انجام برخى رفتارها بیان
﴿ صفحه 36 ﴾
گردیده است. آیات ابتداى سوره مؤمنون از جمله مواردى است كه در آن، رفتارها و افعالى كه موجب رسیدن به فلاح و رستگارى مىشود بیان شده است. اولین موردى كه در این زمینه ذكر گردید بحث خشوع در نماز بود:
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُون؛ به راستى كه مؤمنان رستگار شدند. همانا كه در نمازشان فروتنند.
بیان كردیم كه این آیه دستكم به دو عامل ایجابى و مثبت اشاره مىكند: یكى اصل نماز و دیگرى مواظبت بر خشوع در نماز. در آیه بعد به یك عامل سلبى اشاره فرموده است:
وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون؛ و آنان كه از بیهوده روى گردانند.
در جلسه پیشین درباره لغو و كاربرد آن در قرآن مطالبى مطرح شد كه البته جاى بحث بیشتر هم دارد، اما در اینجا به همان مقدار بسنده مىكنیم و علاقهمندان مىتوانند براى تكمیل بیشتر بحث به تفاسیر و احادیث موجود در این زمینه مراجعه كنند.
در ادامه، شرط دیگرى كه براى فلاح و رستگارى انسان ذكر شده، دادن زكات است:
وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ؛ و آنان كه زكات مىپردازند.
در این جلسه قصد آن داریم تا مطالبى را پیرامون این مسأله طرح نماییم. ابتدا مناسب است بحث و مداقّهاى درباره مفهوم «زكات» داشته باشیم.