غایت حرکت موجودات از دیدگاه قرآن
اکنون این پرسش پیش میآید که سرانجام اشیا و موجودات مادی که
﴿ صفحه 27﴾
پیوسته در حرکت و تغییر هستند و در هر آن، وجودی را از دست میدهند و وجود دیگری را به دست میآورند چیست و غایت و جهت حرکت آنها كجاست؟ گرچه فلاسفه تلاش کردهاند به این پرسش پاسخی بدهند و استدلالاتی نیز برای آن برشمردهاند؛ اما پاسخ آنها از برهان و دلیل قطعی برخوردار نیست، از این رو در فلسفه نمیتوان پاسخ روشنی برای این پرسش یافت.
در برخی آیات قرآن، خدای متعال به عنوان سرانجام و منتهای حرکت موجودات گفته شده است و شاید بتوان حرکت جوهریه را بر آنها تطبیق داد و گفت که سیستم کلی جهان ماده دارای حرکت تدریجی همگانی به سوی ماوراء ماده و خداوند است. برخی از آن آیات عبارتند از:
ـ «أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الأمُور؛(10) آگاه باشید که [همه] چیزها به سوی خدا باز میگردد».
با توجه به این که «صیرورت» دگرگون گشتن و تغییر تدریجی است که در متن حرکت رخ میدهد، میتوان از آیه فوق استفاده کرد که اشیا در نهایتِ تغییرات تدریجی و حرکت خود به پیشگاه الهی باز میگردند.
ـ «وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنتَهَى؛(11) و پایان و منتهای [کار] به سوی پروردگار توست».
منتهای هر چیزی نقطهای است که آن چیز با حرکت و سیر خود به آن جا میرسد و هنگامی كه خداوند منتهای موجودات معرفی میشود؛
﴿ صفحه 28﴾
یعنی آن موجودات به سوی خداوند در سیر و حرکتند و به تعبیر دیگر غایت و نهایت سیر آنها خداوند است.
ـ «وَلِلّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِلَیْهِ یُرْجَعُ الأَمْرُ كُلُّه؛(12) و نهان آسمانها و زمین از آن خداست و تمام کارها و چیزها به او بازگردانده میشود».
ـ «وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَه وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ كُلَّ شَیْءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُون؛(13) و کوهها را میبینی [و] میپنداری آنها بیحرکتند و حال آن که آنها ابرآسا در حرکتند. [این] صنع خدایی است که هر چیزی را در کمال استواری پدید آورده است. در حقیقت او به آنچه انجام میدهید آگاه است».
مرحوم صدرالمتألهین از آیات پیشین و به ویژه آیه پایانی حرکت جوهریه را استفاده کرد و شایسته است مفسران قرآن، در این زمینه به مباحث و بررسیهای بیشتری بپردازند و نتایج روشنتر و جامعتری در اختیار جویندگان معارف قرآنی قرار دهند.
علاوه بر آیاتی که گفتیم و از آنها حرکت و سیر همه موجودات استفاده میشود، برخی آیات به خصوص حرکت و سیر انسان به سوی خداوند متعال اشاره دارند:
ـ «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَه قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعون؛(14)
﴿ صفحه 29﴾
کسانی که چون مصیبتی به آنان برسد، میگویند: ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز میگردیم».
ـ «إِنَّ إِلَى رَبِّكَ الرُّجْعَى؛(15) در حقیقت بازگشت به سوی پروردگار توست».
ـ «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُون؛(16) آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریدهایم و این که شما به سوی ما بازگردانده نمیشوید؟»
گرچه این آیات بیانگر حرکت و سیر انسان به سوی خداوند هستند و به ویژه در آیه پایانی خداوند خطاب به انسان هدفمند بودن آفرینش او را گوشزد میكند و میفرماید ای انسان تو بیهوده و بیهدف آفریده نشدهای؛ اما این آیات حرکت و سیر دیگر موجودات را نفی نمیکنند و چنانکه انسان بیهوده آفریده نشده و دارای هدف است، موجودات دیگر نیز چنیناند و آنها نیز برای رسیدن به هدفی متعالی آفریده شدهاند که با سیر و حرکت خویش به آن هدف میرسند. بنابراین، از دیدگاه عقل و منطق قرآن میتوان گفت هدف و غایت حرکت انسان و دیگر موجودات خداوند متعال است.
انگاره حرکت اختیاری انسان در آیه شریفه
پس از بررسی چهارگونه حرکت در جهان ماده و همچنین پس از بررسی
﴿ صفحه 30﴾
حرکت جوهریه و با آگاهی به این نکته که منظور از حرکت در آیه مورد بحث؛ یعنی آیه «یَا أَیُّهَا الإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلاقِیه»(17)، حرکت همراه با تلاش و رنج انسان به سوی خداست، اکنون این پرسش پیش میآید که آیا میشود حرکت جوهریه را بر آن آیه تطبیق داد؟ پاسخ این است که انسان و دیگر موجودات دارای حرکت جوهریه هستند و پیوسته در ذات و نهاد آنها تغییر و حرکت رخ میدهد و جوهر و ذات وجود ما و دیگر موجودات هیچگاه ثابت نمیماند و وجود ما در این لحظه غیر از وجود ما در لحظه پیشین است و پروردگار عالم پیوسته به موجودات و آفریدههای خویش افاضه وجود میكند؛ اما روشن است که این حرکت و سیر در همه موجودات و از جمله در انسان به صورت طبیعی انجام میپذیرد؛ ولی این حرکت تکوینی و طبیعی در انسان همراه با رنج و زحمت نیست و کسی در گیرودار این حرکت احساس رنج و زحمت نمیکند؛ زیرا این حرکت برای ما قابل احساس و درک نیست. بر این اساس نمیتوان حرکت جوهریه را بر آیه مزبور تطبیق كرد و با توجه به این که در آیه شریفه، «کدح» حرکت و سیر همراه با تلاش و رنج است، ظاهر آیه و ظاهر واژه «کدح» با حرکت جوهریه سازگار نیست.
احتمال دیگر این است که مراد از حرکت در آیه شریفه حرکت اختیاری است، حرکتی که اگر انسان بخواهد میتواند متوقفش سازد و نیز میتواند به آن شتاب بخشد. حرکتهای دیگر از جمله حرکت
﴿ صفحه 31﴾
جوهریه رو به جلو و رو به کمال بوده و برگشتناپذیرند و نمیتوان در جهت آنها تغییری ایجاد کرد؛ اما انسان میتواند از حرکت اختیاری خود باز ایستد و یا بدان شتاب بخشد و نیز میتواند جهت حرکت خود را تغییر دهد و از مقصدی که در آغاز برگزیده دور شود و حتی عقبگرد داشته باشد. گاهی انسان در حرکت اختیاری خویش دچار غفلت و اشتباه میشود و از مسیر خویش منحرف میگردد و هرچه به پیش میرود از مقصد خویش فاصله میگیرد و تصور میکند که به سوی مقصد خویش در حرکت است:
«الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَه الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا؛(18) [آنان] کسانیاند که کوشششان در زندگی دنیا به هدر رفته و خود میپندارند که کار خوب انجام میدهند».
حرکت اختیاری مربوط به روح انسان است. البته همه حرکتهای اختیاری انسان به کمک بدن انجام میپذیرد و بدن ابزار روح برای انجام آن حرکتهاست. حتی فرایند فکر کردن به وسیله سلولهای مغز انجام میپذیرد و ما سراغ نداریم کاری و حرکت اختیاری که از سوی روح انجام بگیرد و هیچ عامل مادی در تحقق آن نقش نداشته باشد. بنابراین آن حرکتها از آن روح هستند و جهت آنها را روح تعیین میکند؛ یعنی یک عامل ادراکی که دارای فهم و درک است تصمیم به حركت میگیرد و مقصد و جهت حرکت را نیز خودش تعیین میکند؛ برای نمونه، هنگامی كه انسان در خیابان حرکت میکند و به چهارراهی میرسد، میتواند
﴿ صفحه 32﴾
مسیر مستقیم را انتخاب کند و یا به سمت راست و یا چپ حرکت کند و میتواند بایستد و حرکت نکند. حرکت اختیاری دو گونه است:
الف) حرکت غریزی: در روانشناسی از آن به حرکت رفلکسی، شرطی و انعکاسی نیز یاد میشود. عامل این حرکت غیرعقلانی است و این حرکت با تفکر و آگاهانه انجام نمیپذیرد و محرک آن غریزه است. همانند گریه کودک پس از تولد كه غریزی بوده و آگاهانه و برخاسته از فکر نیست. غریزه عامل مشترک در حیوان و انسان است و باعث حرکتهای اختیاری آنها میگردد. وجود غریزه در حیوان باعث میشود به هنگام گرسنه شدن به سوی غذا برود و حیوان در انجام این حرکت مختار است و به همین خاطر حیوانی كه شلاق میخورد به حرکتش سرعت میبخشد و یا جهت حرکت خود را تغییر میدهد. حرکتهای غریزی از آن روی که غریزیاند بار ارزشی ندارند و به خوب و بد و زشت و زیبا متصف نمیگردند.
ب) حرکت عاقلانه و آگاهانه: پیش از انجام این گونه حرکت انسان درباره سود و زیان آن فکر میکند و جهت حرکت و مقصد آن را شناسایی كرده و سپس تصمیم به انجام آن میگیرد. این حرکت در حیوانات وجود ندارد؛ چون آنها از فکر و عقل برخوردار نیستند، گرچه ممکن است مرتبه بسیار ضعیفی از این حرکت در برخی از حیوانات وجود داشته باشد. البته خداوند علاوه بر انسان، جن را نیز دارای شعور، آگاهی و قدرت انتخاب معرفی کرده است و بر این اساس جن نیز دارای حرکت اختیاری آگاهانه، تکلیف و مخاطب رسالت انبیاست:
﴿ صفحه 33﴾
«یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ أَلَمْ یَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْكُمْ آیَاتِی وَیُنذِرُونَكُمْ لِقَاء یَوْمِكُمْ هَـذَا قَالُواْ شَهِدْنَا عَلَى أَنفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَه الدُّنْیَا ...؛(19) ای گروه جن و انس، آیا از میان شما فرستادگانی برای شما نیامدند که آیات مرا بر شما بخوانند و از دیدار این روزتان به شما هشدار دهند؟ گفتند: ما به زیان خود گواهی دهیم. [که آری، آمدند] و زندگی دنیا فریبشان داد».
انسان باید به سود و زیان حرکتهای آگاهانه خویش بیندیشد و بنگرد آن حرکتها چه فایدهای برای دنیا و آخرت او دارند و در انجام آنها مصالح واقعی خویش را در نظر بگیرد. در غیر این صورت، زیان دیده و با اختیار و آگاهانه به جای این که در مسیر قرب خدا و سعادت خویش حرکت کند، در جایگاه حیوانات فروافتاده و فرجام حرکت او بدبختی و گرفتار جهنم شدن است. او تا زمانی كه در لذتهای دنیا غرق شده و اسیر هوسهای خویش است، از فرجام رفتار خویش غافل است و هنگامی متوجه میشود که کاری از او ساخته نیست:
«ذَرْهُمْ یَأْكُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُون؛(20) بگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو[ها] سرگرمشان کند، پس به زودی خواهند دانست».
در آیه دیگر خداوند میفرماید:
«وَالَّذِینَ كَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَیَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الأَنْعَامُ وَالنَّار
﴿ صفحه 34﴾
مَثْوًى لَّهُم؛(21) و کسانی که کافر شدهاند، [در ظاهر] بهره میبرند و همانگونه که چهارپایان میخورند، میخورند، و[لی] جایگاه آنها آتش است».
برخی با این که از شعور، آگاهی و عقل برخوردار هستند، بودنشان حیوانی است و رفتار آنان تنها با انگیزههای حیوانی و برای تأمین خواستهها و لذتهای حیوانی انجام میگیرد. حیوان چون عقل و قدرت تشخیص ندارد و تکلیفی متوجه آن نیست، در برابر رفتار خویش مسؤولیت ندارد و گناهی مرتکب نمیشود؛ اما انسان که خداوند او را از نعمت عقل و قدرت تشخیص برخوردار ساخته و او را از کرامت خلافت الهی بهرهمند کرده است، اگر از وظیفه و مسؤولیت الهی و انسانی خویش شانه خالی کند و بسان یک حیوان بیبهره از عقل و گرفتار غرایز و شهوات، رفتار کند؛ به تعبیر دیگر، نعمتهای الهی و از جمله نعمت هدایت را قدر نشناسد و ناسپاسی کند، گرفتار قهر و غضب الهی میگردد و فرجام او جهنم است.
روشن شد که انسان دارای حرکت اختیاری است و چون این حرکت آگاهانه همراه با سختیها و رنج است، میتوان حرکت در آیه شریفه و واژه «کادحٌ» را بر آن تطبیق داد.
نقد نظریه بعضی از عرفا درباره حرکت در آیه شریفه
بنابر آنچه گفتیم، منظور از حرکت در آیه مورد بحث، حرکت جوهری و
﴿ صفحه 35﴾
حرکت جواهر عالم ماده و به تعبیر دیگر حرکت و سیر سراسر عالم به سوی خدا نیست؛ چون واژه «کادح» در آیه شریفه که بیانگر حرکت همراه با رنج و تلاش است با این احتمال سازگار نمیباشد. احتمال دوم درباره حرکت در آیه را عرفا گفتهاند و مراد از آن، حرکت اولیای خاص خداوند است که برای رسیدن به لقای الهی به دنیا پشت پا میزنند و دل از ماسویالله میکنند و به سوی محبوب و معشوق خودشان حرکت میکنند و در نهایت به دیدار او نائل میشوند.
از دیدگاه آنان همه مردم به ویژه کفار، معاندان و گردنکشان که حتی از شنیدن نام خداوند ناراحت و آزرده میشوند، سیر معنوی و عرفانی به سوی خداوند ندارند و تنها اولیای خاص خدا که به مراتب عالی کمال و معرفت خداوند دست یافتهاند، میتوانند با سیر تکاملی و معنوی خویش به لقای خداوند متعال نائل گردند. اگر دلیل قطعی بر این ادعا میداشتیم، ما نیز میگفتیم مراد از آن حرکت، حرکت خاص اولیای خدا بوده و مراد از انسان در آیه، معصومین (علیهم السلام) و اولیای خاص خدا هستند؛ اما نهتنها چنین دلیلی وجودی ندارد، ظاهر این آیه نیز با آن احتمال سازگار نیست و حاکی از دیدار عمومی انسانها با خداست، بلکه آیات بعدی همه گواه بر این است که منظور از حرکت در آیه، حرکت عمومی و اختیاری همه انسانها است كه در نهایت به حضور در پیشگاه الهی میانجامد، هرچند از آغاز ندانند كه سرانجام سیر و حركتشان كجاست. پس، از بین سه احتمال مذکور احتمال سوم ترجیح دارد. در این آیات خداوند میفرماید:
«فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ كِتَابَهُ بِیَمِینِهِ * فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَابًا یَسِیرًا *
﴿ صفحه 36﴾
وَیَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُورًا * وَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ كِتَابَهُ وَرَاء ظَهْرِهِ * فَسَوْفَ یَدْعُو ثُبُورًا * وَیَصْلَى سَعِیرًا * إِنَّهُ كَانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُورًا * إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن یَحُورَ * بَلَى إِنَّ رَبَّهُ كَانَ بِهِ بَصِیرًا؛(22) اما کسی که کارنامهاش به دست راستش داده شود، به زودیاش حسابی بس آسان کنند، و شادمان به سوی کسان خویش [از مؤمنان و بهشتیان] بازگردد. و اما آن که کارنامهاش از پشتسرش داده شود، زود است که به هلاکت و نابودی [و گفتن وای بر من] فریاد برآرد، و به آتش افروخته درآید. همانا وی در میان کسان خود [به ناروا] شادان بود. همو میپنداشت که هرگز باز نخواهد گشت. آری، همانا خدایش به وی [و کردارش] بینا بود».
در آیات بالا مردم که در قیامت خداوند را ملاقات میکنند به دو دسته تقسیم شدهاند:
دسته اول: نیکوکاران و کسانی که نامه اعمالشان به دست راستشان داده میشود و خیلی راحت به حساب آنها رسیدگی میشود و آنان که در دنیا با تلاش در پی رسیدن به هدف متعالی خویش و خشنودی خداوند بودند و به تنآسایی و بدمستی نمیپرداختند، دوران بهرهمندی از لذتها، سرور و شادمانی آنان آغاز میگردد و شادمانه نزد دوستان خود میروند و به آنان میگویند: «هَاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتَابِیه؛(23) بیایید کتابم را بخوانید».
﴿ صفحه 37﴾
دسته دوم: بدکاران که نامه اعمالشان به دست چپشان داده میشود، در شعلههای سوزان آتش جهنم گرفتار میشوند و میسوزند. اینان كسانی هستند كه در بین دوستان و خویشان خود غافل از خداوند و روز قیامت به سرور، شادمانی و راحتطلبی، شهوترانی، مخالفت با دستورات الهی و شکستن حریم الهی پرداختهاند، و چون میپنداشتند حساب و کتابی در کار نیست، نگران فرجام کار و حساب و کتاب خداوند نبودند. آنان در دنیا میگفتند: «وَمَا أَظُنُّ السَّاعَه قَائِمَه وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا؛(24) و گمان نمیکنم که رستاخیز برپا شود و اگر هم به سوی پروردگارم باز گردانده شوم، قطعاً بهتر از این را در بازگشت، خواهم یافت».
از این گونه آیات میفهمیم انسانها در دنیا کیفر همه اعمالشان را نمیبینند و به همه حسابها رسیدگی نمیشود، بلكه در آخرت به دقت به همه اعمال رسیدگی میشود و نیز همه انسانها، حتی گنهکاران که نامه اعمالشان به دست چپشان داده میشود، خداوند را ملاقات میکنند. پس حرکت و ملاقات در آیه مورد بحث و آیات پس از آن، حرکت همه مردم به سوی خدا و ملاقات آنان با پروردگار است.
﴿ صفحه 38﴾
﴿ صفحه 39﴾