لطفاً بوق بزنید
در بمبئى سرسام مىگیرى از انبوه وسایل نقلیه ماشینى و حیوانى كه چون مور و ملخ در كوچه و خیابان مىلولند و كلافه مىشوى از صداى بوقهاى ممتد این همه وسایل. رانندگان اینجا یك پا بر
﴿ صفحه 197﴾
پدال گاز دارند و یك دست بر دكمه بوق. در هند از درج عبارت مشهور و لطیفه گونه «لطفاً بوق بزنید» بر بدنه ماشینها اصلا تعجب نكنید؛ بوق زدن نوعى قانون است و حربهاى براى گذر از این شلوغى، نوعى اخطار و اعتراض ملایم و شاید مؤدبانه. اینجا یاد گرفتهایم كه از دیدن و شنیدن هیچ چیزى تعجب نكنیم.
گاو
در خیابانهاى هند دیدن صحنهاى كه گاوى رها و آسودهخاطر بىاعتنا به انبوه ماشینهاى رودرویش مشغول نشخوار باشد، اتفاق عجیبى نیست. در این هنگام باید دعا كرد كه جناب گاو، خسته و در خواب نباشد و اراده برخاستن كند وگرنه هیچ كس حق ندارد او را به زور و اجبار به كنارى بكشاند.
این حیوان مختار است كه هرجا بخواهد برود هرچه بخواهد بخورد از هر كارى حتى شیر دادن معاف باشد، حتى گاهى به خوردن تخم مرغ و دیگر اطعمه لذیذ هم مهمان مىشود. هندو، بول و فضله این حیوان را براى تبرك و تیمن به دیوار خانه خودمىمالد و با دود كردن فضله آن استشفا مىكند، اگر هم بخواهد به میهمانى احترام كند قطرهاى از بول گاو مقدس را در فنجان چاى یا لیوان شربتش مىریزد.
گاو در نزد هندوها مقدس است اما برخلاف باور عموم نه هر گاوى؛ تنها گاوهاى ماده، مخصوصاً گاوهایى كه رنگ زرد طلایى دارند و بالأخص آن دسته كه پیشانیشان سفید باشد؛ والاّ گاوهاى نر نهتنها احترام ندارند كه با ضرب چوب و شلاق به سختترین و
﴿ صفحه 198﴾
طاقتفرساترین كارها گمارده مىشوند. این هم نكتهاى است جالب براى طرفداران فمینیسم.
این احترام ویژه گاو به جهت جمعیت غالب هندوها و برخوردارى آنها از مناصب مهم حكومتى نكتهاى فراگیر شده است تا آنجا كه شركت مكدونالد در تبلیغ همبرگرهایش در بمبئى پیوسته بر این مسأله تأكید مىكند كه محصولاتمان را با گوشت بره تهیه مىكنیم تا هیچ كس به این شركت پرآوازه مظنون نشود كه گاوهاى مقدس را براى پر كردن شكم مىكشند.
جزیره الفانتا
دوستان بامحبت ایرانى ما در هند، حاجآقا را و به لطف همراهى ایشان ما را به دیدار یكى از زیباترین جزایر بمبئى و شاید هند، یعنى جزیره الفانتا مىبرند. قایق ما سوار بر امواج ریز و درشت اقیانوس هند دل آبها را به آرامى مىشكافد و از كنار كشتىهاى تجارى بزرگ مىگذرد. بعد از گذشت ساعتى، پیدایى مناظر سرسبز و چشمنواز الفانتا از دور مسحورمان مىكند و ما را به شوق دیدن از نزدیكش به حالت خلسهوارى مىبرد. با پهلو گرفتن قایق، اسكلهاى بزرگ را پیش رویمان مىبینیم. براى رسیدن به محوطه اصلى جزیره باید مسافت نسبتاً زیادى را پیمود. خوشبختانه براى این منظور قطار شهرى كوچكى را در نظر گرفتهاند. بىدرنگ بر نیمكتهاى ساده و چوبى آن مىنشینیم و از همین جا سیاحتمان را از جزیره آغاز مىكنیم.
﴿ صفحه 199﴾
الفانتا صرف نظر از جنگلهاى گسترده و پوشش گیاهى متنوع و آب و هواى دلپذیرش بیشتر به دلیل معابدى كه در دل غارهاى آن ساخته شده مشهور است. در جاىجاى معابد، تندیسهاى بزرگ و مختلفى از خدایان هندى كه بیشتر از سنگ تراشیده شدهاندـ وجود دارد. در این جزیره، جهانگردان اروپایى و آسیایىهاى جنوب شرقى بسیارند و با دوربینهاى دیجیتالشان بىهراس از قیمت فیلم و هزینه چاپ، مرتب با این تندیسهاى سنگى عكس یادگارى مىگیرند.
در الفانتا مثل بیشتر شهرهاى هند میمونهاى ریز و درشت همانند گربههاى خودمان آزادانه همه جا روى در و دیوارها و بالاى درختها در تردّدند و كسى هم كارى به كارشان ندارد، منتها میمونهاى این جزیره با مرور زمان به گرفتن بیسكویت و خوراكىهاى دیگر از دست گردشگران عادت كردهاند به همین دلیل همیشه آماده استقبال از گروههاى جدیدند و در اطراف آنها چرخ مىزنند. ظاهراً مردم جزیره از حضور توریستها راضى هستند چراكه صنایع دستى و اشیا و سنگهاى كمارزش چند روپیهاى را به قیمت گزاف به آنان مىفروشند. در گوشهاى دیگر زن میانسال سارىپوشى را مىبینیم كه با التماس از مسافران خواهش مىكرد عكسى به یادگار از او بگیرند و بعد از برانگیختن ترحم آنان طلبكارانه از ایشان مىخواست پول عكسى را كه از او گرفتهاند بپردازند. حضورمان را در این جزیره طولانى نمىكنیم و به بمبئى برمىگردیم.
﴿ صفحه 200﴾