چرایی فروتر بودن گمراهان از چارپایان از منظر قرآن
خداوند از آن روی گمراهان را از حیوانات پستتر میخواند که حیوان هیچگاه به خود زیان نمیرساند، و از خوردن غذا یا علفی که برای او ضرر دارد خودداری میکند. حتی برخی از حیوانات وقتی بیمار میشوند، به حکم غریزه با خوردن بعضی از گیاهان خود را مداوا میکنند. اما انسانِ گمراه با انحراف از مسیر حق و آلوده و بیمار ساختن قلب خویش، به خود زیان میرساند. همچنین حیوان در چارچوب غرایز خدادادیاش گام برمیدارد و از آن تخطی نمیکند. اما انسان از عقل و نیروهایی برخوردار است که او را به سوی مطلوب و کمال خاصش هدایت میکنند، و چون از حکم عقل و فطرت که او را به سوی کمال فرا میخوانند سر پیچد و از امکاناتی که سعادت ابدی او را تأمین
﴿ صفحه 64 ﴾
میسازند بهره نگیرد، از حیوان پستتر میشود. از مرحوم شیخ غلامرضا یزدی که یکی از روحانیان پارسا و روشنضمیر یزد بود، نکتههای جالب و آموزندهای نقل میکنند؛ از جمله اینکه روزی برای شرکت در مجلسی سوار الاغ میشود. در بین راه الاغ در گل فرو میرود و زمین میخورد و در نتیجه مرحوم شیخ غلامرضا نیز بر زمین میافتد و لباس و بدنش کثیف میشود و مردم ایشان را به خانه میبرند و شیخ بدن خود را میشوید و لباسش را عوض میکند. ایشان میگوید: یک سال بعد وقتی با همان الاغ از آن مسیر میگذشتم، حیوان در بین راه ایستاد، و هرچه کوشیدم حرکت نکرد. من متحیر ماندم که چرا الاغ حرکت نمیکند. یادم آمد که سال قبل در همین محل الاغ در گل فرو رفت و حال به حکم غریزه از اینكه دوباره در گل فرو رود از حرکت خودداری میکند. پس آن مرحوم به مخاطبان خویش میگوید آیا هدایت الاغ بیشتر است که حاضر نمیشود برای بار دوم در گل فرو رود یا ما که مرتب در زندگی خود فریب میخوریم و زیان میبینیم، اما باز همان راه انحرافی را طی میکنیم؟
اگر خداوند از حیات انسانی سخن میگوید و برخی افرادی را که از حیات حیوانی برخوردارند، اما چون گمراه و از حیات انسانی بیبهرهاند، مرده و در مواردی کور و کر معرفی میکند، نباید این سخنان را تخیلی و شعرگونه پنداشت؛ بلکه اینها واقعیتهایی انکارناپذیر، و برای افراد خودساخته و دارای معرفت، قابل فهم و درکاند. مگر جز این است که حقایق و واقعیتهایی وجود دارند که برخی درک نمیکنند و نمیبینند؟ این از آن روست که آنان خود را در حصار محسوسات گرفتار ساختهاند و آنچه با چشم و گوش سر قابل شنیدن و دیدن است درمییابند، ولی بر چشم و گوش دلشان حجاب افکنده شده و از شنیدن و دیدن واقعیتها و حقایقِ ورای حجابهای ظلمانی و ظاهری عاجزند. برای تقریب به ذهن میتوان از یک مثال مادّی بهره برد. شعاع دید انسانها محدود است و آنان از فاصلهای مشخص، ظاهر اشیا و اشخاص را مشاهده
﴿ صفحه 65 ﴾
میکنند. اما بر اساس آنچه گفتهاند و در برخی کتابها آمده است، افراد بسیار نادری هستند که قدرت مشاهدة درون اشیا و درون بدن دیگران را نیز دارند. حتی برخی افراد که برای عکسبرداری از اندامهای درونی خود به رادیولوژی مراجعه میکنند، برای حصول اطمینان به آنان مراجعه میکنند تا آن عکسها را تأیید یا رد کنند. تصور کنید خداوند چه نور مادیای در چشمان این افراد قرار داده که میتوانند درون دیگران را ببینند، و از ظاهر بدن به درون آن نفوذ کنند.
راهنماییهای انبیا و اولیا؛ بسترساز هدایت باطنی و درونی
خداوند به انسان گوش و چشم باطن داده است، اما این اعضا در سایة هدایت انبیا و پیروی از دستورات الهی فعال میشوند و میتوانند آنچه ورای حجاب مادیات است ببینند و بشنوند، و در غیر این صورت کور و کر میشوند. چنانكه ما چشم داریم، اما در صورتی که این عضو سالم و آفتزده نباشد میتوانیم با آن ببینیم. همچنین چشم ما در تاریکی محض چیزی را نمیبیند؛ زیرا برای دیدن، افزون بر آنکه چشم باید سالم باشد، باید نوری به شیء مرئی و مورد مشاهده بتابد تا امکان دیدن فراهم آید. در مشاهدههای باطنی و معنوی نیز نخست انسان باید چشم دل داشته باشد، که خداوند استعداد برخورداری از آن را در همة انسانها نهاده است، و چون برخی از این استعداد استفاده نمیکنند، چشم دلشان کور میشود. سپس، باید نور هدایت بیرونی از جانب خداوند و توسط فرستادگان او بر محیط حقایق و معارف باطنی و معنوی بتابد تا در پرتو آن، امکان مشاهدة معنوی برای چشم دل فراهم آید. از این روی، در جملات آغازین این خطبه، حضرت دربارة خداباوران و خداترسان میفرمایند چراغ هدایت در دلشان روشن میشود و در پرتو آن، پردهها و حجابهای ظلمانی کنار میروند و چشم دل آنان به حقایقی که برای کوردلان ناپیداست روشن میگردد و آنان چیزهایی را میبینند که خیل بیشمار گمراهان نمیبینند.
﴿ صفحه 66 ﴾
ما را به مقام انبیا و اولیای خاص خدا که به تمام اسرار و حقایق عالم آگاهاند، راهی نیست، و توقع رسیدن به مراتب آنان را نیز نباید داشته باشیم؛ اما دستکم بکوشیم فروتر از چهارپایان نشویم و از مرتبة حیوانی فراتر رویم و به مقام انسان گام نهیم و نگذاریم نور فطرتمان خاموش گردد. بکوشیم تا عنایت الاهی را به خویش جلب کنیم و در سایة محبت او، از فریفتگی به جنبههای مادی حیات بپرهیزیم و نگاهمان را به عمق و باطن آنچه پیرامونمان است معطوف سازیم. نگاهمان انسانی، الاهی و منشأ فهم و درک هدفی باشد که برای آن آفریده شدهایم و نیز در پی فهم ارتباط با خویش و ارتباطمان با خدا و ارتباطمان با آنچه گرداگرد ما وجود دارد باشیم. با چنین تصویری از زندگی و چنین برنامهای برای آن، به کمال مقصود، سعادت و رضوان الاهی نایل میآییم، و در غیر این صورت مشمول این فرمودة خداوند میشویم که فرمود:
فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا * ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى؛(42) پس از هرکس که از یاد ما روی میگرداند و جز زندگی این جهان را نمیخواهد روی بگردان. این است منتهای دستیابی آنان به دانش. همانا پروردگار تو داناتر است به آنکس که از راه او گمراه شده و هم او داناتر است به آنکه راهیافته است.
فرجام پیروی از هوای نفس
آنچه فطرت انسان را پایمال خویش میسازد و چون پردهای بر چشم و گوش دل قرار میگیرد و مانع هدایت آدمی و در نتیجه رسیدن او به کمال میشود، پیروی از هوای نفس و رفتن در پی امیال و خواهش دل است. خداوند در اینباره میفرماید:
﴿ صفحه 67 ﴾
أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ؛(43) آیا دیدی کسی را که هوای نفس خویش را معبود خود قرار داد و خدا از روی دانش گمراهش کرد و بر گوش و دلش مُهر نهاد و بر چشمش پرده افکند؟ پس کیست که او را پس از [فرو گذاشتنِ] خدا راه نماید؟ آیا پند نمیگیرید؟
مرحوم علامه طباطبایی(رحمه الله) در تفسیر این آیه میفرمایند:
تقدیم داشتن واژة «الهه» بر واژة «هواه»، در جملة مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاه گویای این است که آن شخص میدانسته اله و خدایی دارد که باید او را بپرستد. اما او به جای خداوند سبحان، هوای خود را میپرستد... . پس چنین کسی دانسته به خدای سبحان کافر گشته است. از این روی، به دنبال آن جمله، خداوند فرمود: «و خدا از روی دانش گمراهش کرد... .
ایشان دربارة جمله دوم میفرمایند: این شخص با اضلال خداوند متعال گمراه شده و گمراه ساختن او به عنوان مجازات صورت گرفته است. برای اینکه او از هوای خود پیروی کرد و خدا او را گمراه کرد، با اینکه او عالم بود و میدانست که راه را عوضی میرود».(44)
در آیة دیگری خداوند دربارة دنیاپرستان و کسانی که قلب خود را از یاد و توجه به خدا و آخرت برکنده و به لذتهای دنیا و زندگی حیوانی سپردهاند، میفرماید:
ذَرْهُمْ یَأْكُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ؛(45) واگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو سرگرمشان سازد؛ پس به زودی خواهند دانست.
﴿ صفحه 68 ﴾
همچنین خداوند دربارة دلمشغولیها و مرتبه و فرجام کافران و دنیاپرستان میفرماید:
وَالّذین کفروا یَتَمَتَّعُونَ وَیَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَّهُمْ؛(46) و کسانی که کافر شدند [از دنیا] کام و بهره میگیرند و همانند چارپایان میخورند و آتش دوزخ جایگاهشان است.
برای گذر از مرز حیوانیت و رسیدن به مقام انسانی، باید فطرت خویش را زنده نگهداریم و نگذاریم هوسهای حیوانی دلمان را فرا گیرد تا هم فطرتمان را پایمال خویش سازد و هم عقلمان را سرکوب کند و قدرت تفکر و اندیشه را از ما بستاند و در حد یک حیوان بلکه پستتر از آن تنزلمان دهد. کسانی که فطرتشان زنده و پویا و اندیشه و عقلشان بالنده و شکوفاست، و به تعبیر دیگر، کسانی که چشم و گوش دلشان فعال است و حجابها و پردهها از آن برداشته شده، آنچه دیگران را برنمیانگیزاند، آنان را به اندیشه و تفکر فرو میبرد و سبب عبرتآموزی آنان میشود. آنان به آنچه میشنوند و میبینند توجه کامل دارند و از رخدادها عبرت میگیرند و پیوسته دربارة اسرار آفرینش تفکر میکنند. آنان چون در مراحل تکامل انسانی گام برداشتهاند و رفتار خویش را هشیارانه زیر نظر دارند، از سرنوشت دیگران عبرت میگیرند، و اگر لغزشی از آنان سر زد، میکوشند که تکرار نشود و درصدد جبران آن برمیآیند. آنان با باور به ساختار حکیمانة نظام تکوین و تشریع و اهدافی که خالق حکیم برای آنان در نظر گرفته، میکوشند از یاد خدا و تفکر در صنع او غافل نمانند و همواره این نجوا را در دل و این زمزمه را بر زبان دارند که:
إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ * الَّذِینَ یَذْكُرُونَ اللّهَ قِیَاماً وَقُعُوداً وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ؛(47) همانا در آفرینش
﴿ صفحه 69 ﴾
آسمانها و زمین و آمدوشُدِ شب و روز خردمندان را نشانههاست. آنان که ایستاده و نشسته و بر پهلوها خفته خدای را یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند [و میگویند:] پروردگارا، این را به گزاف و بیهوده نیافریدی، تو پاکی [از اینکه کاری به گزاف و بیهوده انجام دهی] پس ما را از عذاب آتش دوزخ نگاهدار.
آنان که به زندگی حیوانی خو گرفتهاند و فقط به فکر خوردن و کامجویی و لذت بردن هستند و حتی برای ارضای هوای نفس و رسیدن به خواستههای خود به حقوق دیگران دستاندازی میکنند، وقتی با مشکلات و تنگناها روبهرو شوند و حوادثی چون سیل و زلزله رخ دهد، از خداوند شکایت میکنند؛ اما کسانی که بر مدار انسانیت میاندیشند، این حوادث بیشتر توجهشان را برمیانگیزد و با نگاهی عمیقتر به این حوادث و آنچه در عالم رخ میدهد به حکیمانه بودن نظام آفرینش و هدفمندی آن و تدبیر الاهی بیشتر پی میبرند.