2,2,9. نقش هدف در تعریف دین
گاهی محور تعریف دین، هدف آن قرار داده میشود، همانگونه که در برخی طبقهبندیهای مربوط به علم شاهد چنین رویکردی بودیم. بر اساس این اصطلاح، آنچه موجب میشود یک نظام اعتقادی ـ ارزشی ـ رفتاری را دین بنامیم، جهتگیری آن به سوی سعادت و کمال انسانی است. دین مجموعهای از باورها، ارزشها، و احکام عملی است که راه رسیدن به سعادت ابدی را به انسان نشان میدهند. از زاویهای دیگر، با عنایت به منابع معرفتهای دینی میتوان گفت: محتوای عقل، کتاب و سنت در ارتباط با آنچه انسان را میتواند به سمت کمال و سعادت جهت دهد «دین»
﴿ صفحه 101 ﴾
نام دارد.(67)علامه طباطبایی با چنین رویکردی است که دین را چنین تعریف میکند:
الحكم بوجوب اتباع المعلوم النظری و الالتزام به و هو العلم العملی؛ كقولنا: یجب أن یعبد الإنسان الإله تعالى و یراعی فی أعماله ما یسعد به فی الدنیا و الآخرة معا.
[دین عبارت است از] حکم به وجوب پیروی از معلوم نظری و التزام عملی به آن، که نوعی علم عملی است؛ مانند اینکه میگوییم: انسان باید خداوند متعال را عبادت کند و در اعمال خویش مسائلی را رعایت کند که در دنیا و آخرت (باهم) سعادتمند شود.(68)
آیتالله جوادی آملی نیز به همین معنا از دین اشاره دارد هنگامی که مینویسد: «دین مجموعهای از عقاید، اخلاق، قوانین فقهی و حقوقی است که از ناحیة خداوند برای هدایت و رستگاری بشر تعیین شده است.»(69)
در این رویکرد، قلمرو دین شامل همة امور زندگی انسان، اعم
﴿ صفحه 102 ﴾
ز مسائل فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، دنیوی و اخروی، میشود، و همة این مسائل با نگاهی خاص در قلمرو دین قرار میگیرد. شمول دین نسبت به اینگونه مسائل مشروط به هدفی است که برای آنها درنظر گرفته میشود. اگر نسبت میان شناختها و رفتارها با سعادت و کمال انسانی لحاظ گردد، در حوزة دین قدم گذاشتهایم، خواه این مسائل به امور دنیوی مربوط باشد و خواه مستقیما امور اخروی را موضوع کنکاش قرار دهد، خواه به توصیف واقعیات بپردازد، و خواه کنشهایی خاص را توصیه کند یا از آنها پرهیز دهد.
این مدعا که همة شئون زندگی انسان در دایرة دین قرار میگیرد، دو پیششرط دارد و یک پیشفرض. پیششرط اول این سخن آن است که نقش امور و افعال در سعادت ابدی انسان لحاظ شده باشد؛ و پیششرط دوم آن است که این شئون اموری اختیاری باشند، زیرا همانگونه که در مباحث فلسفة اخلاق و ارزشها تبیین شده است، امور و افعال غیراختیاری به خودی خود نقشی در سعادت یا شقاوت ابدی ندارند.(70)پیشفرض این مدعا آن است که همة کنشهای اختیاری انسان در سعادت و شقاوت نهایی انسان نقش دارند. بنابراین، انجام کاری مانند غذاپختن از این جهت میتواند در دایرة دین قرارگیرد که رابطة آن با سعادت اخروی مدنظر باشد و مسائلی چون حلیت مواد اولیه، مباح بودن پولی که
﴿ صفحه 103 ﴾
برای آن پرداخت میشود، و مانند آن مطرح باشند، نه سؤالهایی دربارة کیفیت پخت، مزه، یا حتی ارزش غذایی آن. چنانکه معماری و ساختمانسازی از این جهت در قلمرو مسائل دینی داخل میشود که ممکن است کیفیت یا کمیت آن در سعادت و شقاوت نهایی انسانها دخالت داشته باشد. بدون شک، بنای ساختمان بهصورتی که با ارزشهای دینی منافات نداشته باشد، مانند آنکه بهگونهای بنا شود که مزاحم دیگر مؤمنان و مشرف بر خانه آنان نباشد، در زمینی غصبی ساخته نشود، و مصالح ساختمانی آن مباح باشد، از دغدغههای دینی است و از این جهت در دایره دین واقع میشود. اما مسائلی از قبیل اینکه در بنای ساختمان از چه نوع مصالحی (آجر، سیمان، بتون آرمه، یا اسکلت فلزی) استفاده شود، یا در طراحی ساختمان چه نکات زیباشناختی یا اقتصادی رعایت شود، به این دلیل که تأثیری مستقیم در سعادت یا شقاوت نهایی انسان ندارند، با دین به این معنا نیز اصطکاکی پیدا نمیکنند، مگر آنکه آنها نیز به نوعی با ارزشهای دینی و سعادت انسانی پیوند یابند. به عنوان مثال، اگر رعایت نکات ایمنی در ساختمانسازی، یا عایقبندی در و پنجره برای به حداقل رساندن مصرف انرژی از این زاویه بنگریم که رعایت این نکات و تکنیکها موجب حفاظت بهتر از جان مسلمانان، پرهیز از اسراف، یا صرفهجویی در مصرف منابع عمومی انرژی در کشور اسلامی، و درنتیجه رعایت مصلحت جامعة اسلامی میشود، وارد قلمرو دین شدهایم. نکتة قابل توجه این است که غالب (اگر نگوییم همة) این مسائل به حوزة کاربردی
﴿ صفحه 104 ﴾
علوم مربوط میشود و نه حوزه نظری و توصیفی علوم. شناخت پدیدهها و روابط میان حقایق مادی ارتباطی مستقیم با ارزشها و سعادت یا شقاوت ندارند، بلکه این نحوة استفاده از آنها در زندگی انسان و چگونگی تعامل با آنهاست که ما را وارد حیطة افعال اختیاری و ارزشها میکند و در نتیجه به قلمرو دین وارد میشود.
2.2.10. واژههای مشابه
غیر از واژة «دین» در زبان فارسی، کلماتی مشابه نیز وجود دارند که معنایی نزدیک به آن داشته، گاهی مسامحتاً به جای دین بهکار میروند. واژههای ایمان، شریعت، و تدیّن از این قبیلاند. هرچند این واژهها نیز دارای اصطلاحاتی مختلفاند که گاهی جمع آنها با یکدیگر غیرممکن مینماید، ولی معنای مشهوری نیز دارند که توجه به آنها در کاربردهای زبانی مطلوب بوده، از سوء تفاهم جلوگیری میکند. آنچه میان این سه واژه مشترک است، پر رنگ بودن وجه عملی آنهاست. شریعت عموماً به قوانین عملی دین گفته میشود؛ تدیّن یا دینداری به معنای التزام عملی افراد به دستورالعملهای دین است، و ایمان نیز محصول اعتقاد و عمل توأم است:
كلمة ایمان به معنای اذعان و تصدیق به چیزی و التزام به لوازم آن است . . . پس صرف اعتقاد، ایمان نیست مگر آنكه به لوازم آن چیزی كه بدان معتقد شدهایم ملتزم شویم و آثار آن را بپذیریم، چون ایمان همان علم به چیزی است، اما علمی توأم با سكون و
﴿ صفحه 105 ﴾
اطمینان به آن و این چنین سكون و اطمینان ممكن نیست از التزام به لوازمش منفك باشد.(71)
2.2.11. معنای منتخب
از میان اصطلاحات مختلف دین، آنچه برای بحث ما مهم است، دین الهی حق است، و همانگونه که در جای خودش اثبات شده است، پس از بعثت پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) تنها یک دین حق وجود دارد که همان اسلام ناب است. از آنجا که هدف اصلی دین و ملاک حقیقی نیاز به دین آن است که راه رسیدن به سعادت را به انسانها نشان دهد، میتوان گفت: بخش اصلی و محوری دین همانا تعالیمی است که به نوعی با سعادت ابدی و کمال نهایی او گره میخورد. سایر معارف و مطالبی که در منابع اصیل اسلامی (کتاب و سنت) بیان شده است، یا مقدمههایی برای رسیدن به این هدف اصلیاند و یا به دیگر نقشها و مسئولیتهای اولیای دین مربوط میشوند. بنابراین، معنای نهم از معانی اصطلاحی فوقالذکر کاملتر به نظر میرسد زیرا با ماهیت و هدف دین سازگارتر است. منبع این آموزهها به تناسب مسألة مورد بحث میتواند خود واقعیت، عقل، کتاب و سنت، یا طبیعت محسوس باشد. دستیابی به تعالیم دین اسلام دربارة موضوعات مختلف نیز به تناسب موضوع ممکن است با روش شهودی (علم حضوری)، عقلی (فلسفی)، نقلی، یا تجربی میسر گردد.