تنبه و بیدار باش
زندگى و حیات هر موجودى از جمله انسان، امرى محدود است. این زندگى از نقطه زمانىِ خاصى شروع مىشود و در نقطه زمانىِ خاصى با مرگ پایان مىپذیرد. انسان در این زمان محدود، پیوسته در حالِ شدن است و شخصیت او در حال شكلگیرى است.
﴿ صفحه 48 ﴾
شخصیت انسان كه برخاسته از اعتقادات و باورهاى اوست منشأ اعمال و رفتار وى مىگردد. اعمال و رفتار انسان نیز در روز قیامت تجسّم پیدا مىكند و هركس با آثار و نتایج اعمال خود دست به گریبان خواهد بود.
نكتهاى كه در اینجا بدان توجه داده مىشود این است كه تا انسان از دنیا نرفته است هر لحظه مىتواند با محاسبه و بازنگرى در افكار و عقاید و اعمال و رفتار خویش، گذشته خود را جبران كند و سرنوشت خود را در جهت سعادت و رستگارى دنیوى و اخروى تغییر دهد. چه بسیارند انسانهایى كه در لحظهاى به خود آمدند و با یك تصمیم و توبه حقیقى، گذشته تاریك خود را به آیندهاى درخشان و سعادتمند مبدّل كردند و ره صد ساله را یكشبه پیمودند؛ لكن باید توجه داشت كه فرصت و امكان بازنگرى و تدارك گذشته، تنها در این جهان ممكن است و بعد از مرگ و ارتحال از این عالم فانى امكان تداركْ منتفى است.
اگر انسان در عالم دنیا اعمال و رفتار خود را بر اساس قرآن و دستورات و معارف الهى سامان داد و به بیان حضرت على(علیه السلام) از حرثه قرآن بود، در عالم آخرت از آثار و محصول آنها بهرهمند و خوشحال خواهد بود. فرصت عمل و تدارك، تنها در دنیا وجود دارد و عالم آخرت جاى تدارك نیست: اَلْیَوم عَمَلٌ وَ لاحِسابَ وَ غَداً حِسابٌ وَ لا عَمَل(26)؛ امروز روز كشت و عمل است و محاسبهاى در كار نیست و فردا روز برداشت و محاسبه است و امكان عمل و تدارك وجود ندارد. على(علیه السلام) كه داناى به حقیقت دنیا و آخرت و رابطه میان آنها، و خیرخواه مسلمانان و دلسوز آنان است مىفرماید: فَكُونُوا مِنْ حَرَثَةِ الْقُرْآنِ؛ اگر طالب سعادتید، كشت و كار خود را در كشتزار بابركت قرآن قرار دهید. از كسانى باشید كه با عمل به دستورات حیات بخش این كتاب آسمانى، دنیا و آخرت خود را آباد مىسازند. قرآن را الگوى خود قرار دهید تا هرگز زیان نبینید.
﴿ صفحه 49 ﴾
رمز موفقیت و نقش قرآن
به نظر مىرسد براى موفقیت در هر برنامه و سیاستى، بهخصوص در زمینه مسائل تربیتى و فرهنگى و اجتماعى، سه شرط اساسى وجود دارد.
1. درستى و صحت برنامه در جهت رسیدن به هدف مورد نظر؛
2. ایمان و باور نسبت به برنامه و دستورالعملهاى آن؛
3. عمل بر مبناى احكام و دستورالعملهاى مطرح شده در برنامه.
بدیهى است هر كدام از شروط سه گانه منتفى باشد كارآیى برنامه مذكور آنطوركه باید به ظهور نمىرسد و هدف مورد نظر محقق نمىشود.
همه ما مىگوییم قرآن كلام خدا و برنامه زندگى ما مسلمانان است. امّا گفتنِ تنها و اقرار ظاهرى به این مطلب كافى نیست. اقرار و اظهار در صورتى ایمان به قرآن و دستورات حیاتبخش آن محسوب مىشود كه از اعتقاد و باور قلبى حكایت كند وانسان از عمق جان به قرآن و دستورات امیدبخش آن ایمان داشته باشد و در مقابل سخنان و پیامهاى الهى تسلیم محض باشد. با چنین ایمان و اعتقاد و باورى است كه شرط كارآیى قرآن در هدایت جامعه، یعنى عمل بر مبناى دستورات حیاتبخش قرآن، تحقق پیدا مىكند.
قرآن كریم مىفرماید: ذلِكَ الْكِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقین. الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ. وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما اُنْزِلَ اِلَیْكَ وَ ما اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالاْخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ. اُولئِكَ عَلَى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ اُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون(27)؛ آن كتاب الهى كه هیچ جاى تردیدى در آن نیست هدایتگر پرهیزكارانى است كه ایمان به غیب دارند و نماز را به پامىدارند و از آنچه ما به آنها روزى دادیم انفاق مىكنند؛ كسانى كه به احكام و دستوراتى كه به صورت قرآن بر تو نازل شده ایمان مىآورند و كتب آسمانىِ پیش از تو را باور و به قیامت یقین دارند. چنین انسانهایى از هدایت پروردگارشان بهرهمندند و به رستگارى مىرسند.
﴿ صفحه 50 ﴾
البته توجه داریم كه ایمان داراى درجاتى است و جامعه اسلامى در صورتى مىتواند با غلبه بر مشكلات و پیروزى بر دشمنان خود به عزّت و عظمت و به تعبیر قرآن كریم فلاح و رستگارى دنیوى و اخروى امیدوار باشد كه دست اندركاران فرهنگى جامعه به حكومت دینى و دستورات و احكام قرآن ایمان و از صمیم قلب باور داشته باشند، نه آن كه تنها با استفاده ابزارى از دین و فرهنگ دینى مردم، براى كسب وجاهت، خود را معتقد به قرآن معرفّى كنند.
در قرآن كریم از انسانهایى كه به احكام و دستورات الهى ایمان ندارند و تنها براى فریب مسلمانان و رسیدن به مقاصد دنیوى خود اظهار ایمان مىكنند به نام منافقین یاد مىشود. خصوصیات ظاهرى و باطنى و رفتارى این گروه در آیات متعددى از قرآن كریم بیان شده است.
به هر حال نكتهاى كه در اینجا بر آن تأكید مىنماییم این است كه اگر بخواهیم بر اساس دستورات قرآن زندگى كنیم و این كتاب آسمانى مردم ما را سعادتمند كند، مىباید همه مردم و به خصوص دست اندركاران امور فرهنگى جامعه به قرآن ایمان و اعتقاد داشته باشند و در مقابلِ این كتاب الهى تسلیم باشند؛ تسلیمى ابراهیم گونه كه بر اساس آن، دستورات حیاتبخش قرآن را بدون چون و چرا پذیرا باشند.
ابراهیم؛ الگوى تسلیم و بندگى در قرآن كریم
قرآن كریم داستان تسلیم بودن حضرت ابراهیم(علیه السلام) در مقابل اوامر و دستورات الهى را الگوى تسلیم و رضا بیان مىكند و رمز موفقیت وى در مواجهه با مشكلات و پیروزى او بر مشركین را در ایمان و صبر و استقامت و توكّل بر خداى متعال معرفى مىكند و از ما مىخواهد تا در مقابل امر خدا و قرآن كریم داراى چنین ایمان و اعتقادى باشیم و در عمل، ابراهیم گونه در اجراى احكام الهى پابرجا و ثابتقدم باشیم.
ما در اینجا داستان حضرت ابراهیم(علیه السلام) را در اجراى فرمان خداى متعال، در ماجراى ذبح فرزندش، حضرت اسماعیل(علیه السلام) را به اختصار یادآور مىشویم تا در ضمن آن،
﴿ صفحه 51 ﴾
روحیه خدا محورى را در فرهنگ توحیدى توضیح داده، نقاط ضعف خود را در مواجهه با قرآن و دستورات نجاتبخش آن روشن كنیم و در پرتو آن خوانندگان عزیز را با دردهاى اصلى جامعه آشنا نماییم.
از قرآن كریم استفاده مىشود كه در تقدیر الهى چنین گذشته بود كه حضرت ابراهیم بعد از صد سال بىفرزندى و بعد از انتظارى بس طولانى در دمادم نومیدى صاحب فرزندى شود و این آرزوى دیرینهاش برآورده گردد. طبیعى است كه هر انسانى در زندگى آرزوى فرزندى صالح دارد و وجود فرزند صالح را ادامه وجود و بقاى خویش مىداند. پس از تولد اسماعیل، حضرت ابراهیم(علیه السلام) از طرف خداى متعال مأمور شد تا فرزند خود را همراه با مادر بزرگوارش به سرزمین مكه ببرد تا در سختترین شرایط در وادیى كه آثارى از آب و حیات در آن به چشم نمىخورد تنها بگذارد و به دنبال انجام مأموریت الهى سرزمین مكه را ترك گوید. بعد از چندى، هنگام مراجعت و آن گاه كه فرزندش رشد كرده و جوانى مؤدب و خوشسیما شده است كه دیدن جمال زیبایش چشم هر انسانى را خیره مىكند و رخسار گلگونش غمها و غصهها را از یاد پدر مىبرد و رنج هجران و مشكلات را بر او آسان مىكند ناگاه در اوج دلبستگى به داشتن چنین فرزندى كه شایستگى پیامبرى در او نمایان است، در خواب به او وحى مىشود كه باید فرزندت را در راه خدا قربانى كنى. راستى شایسته است ایمان و اعتقاد خود را به خدا و قرآن و دستورات الهى و مراتب تسلیم خود را در مقابل خدا با ایمان و مرتبه تسلیم حضرت ابراهیم محك بزنیم تا فاصله بین خود و آنچه را قرآن و خداى متعال از ما خواسته است بهتر درك كنیم و در صدد تقویت ایمان و عمل بر مبناى اعتقاد دینى بیش از پیش برآییم. اگر جبرئیل به من و شما چنین مأموریتى مبنى بر قربانى كردن فرزند خود به دست خویش آن هم در بیدارى نه در خواب مىداد ما تاب شنیدنش را نداشتیم چه رسد به این كه فرمان و دستور الهى را در قربانى كردن فرزند خود اجرا كنیم؛ لكن حضرت ابراهیم(علیه السلام) بىدرنگ در صدد اجراى فرمان الهى برمىآید و بدون این كه هیچ گونه تردیدى در صحت آنچه بر او وحى شده است به خود راه دهد، كه آیا چه مصلحتى
﴿ صفحه 52 ﴾
در كشتن فرزند بىگناه است، مطلب را با فرزند خویش در میان مىگذارد: فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْىَ قَالَ یا بُنَىَّ اِنّىِ اَرى فِى الْمَنامِ اَنِّى اَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ماذا تَرَى قالَ یا اَبَتِ افْعَل ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِى اِنْ شاءَ اللهُ مِنَ الصّابِرِین(28)؛ آنگاه كه فرزندش رشد یافته بود و در هنگام سعى بین صفا و مروه با پدر همراه بود به وى گفت اى فرزندم در عالم رؤیا چنین دیدم كه مىباید تو را در راه خدا قربانى كنم نظر تو چیست؟ ایمان و تسلیم حضرت ابراهیم بدین مرتبه است. اینك مرتبه تسلیم و ایمان فرزند را به تماشا بنشین و اطاعت فرزند در مقابل امر خدا و پدر خویش را نظاره كن و همچنان از اخلاص و ایمان انسانهایى كه قلم و بیان از وصف آنها عاجز است در حیرت بمان و در نهادن نام مسلمان بر خویش احتیاط از دست مده.
حضرت اسماعیل این فرزندى كه درس تسلیم در مقابل امر خدا را از پدر فرا گرفته، با جوابى فراتر از یك اظهار موافقت، پدر خویش را در اجراى فرمان الهى تشویق مىكند كه مبادا امر خدا بر زمین بماند. حضرت اسماعیل نیز بدون آنكه از فلسفه كشته شدن خویش سؤال كند و بىآن كه پدر را در اجراى مأموریتش به درنگ و تأمل وادار كند به پدر مىگوید: یا اَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنى اِنْ شاءَ اللهُ مِنَ الصّابِرین(29)؛ اى پدر مأموریت خویش را انجام بده، اِن شاء الله مرا در اجراى این مأموریت صابر و ثابتقدم خواهى یافت. البته انسانهاى بزرگ در انجام همه تكالیف و به خصوص مأموریتهاى بزرگ با استمداد از خداى متعال وتوكل بر او تصمیم مىگیرند و اقدام مىكنند، در تمام كارها از او كمك و یارى مىخواهند و با كمال ادب چنین اظهار مىكنند كه اگر خدا بخواهد و اگر او كمك كند من فلان مأموریت را انجام مىدهم. در اینجا نیز حضرت اسماعیل به قدرت خویش تكیه نمىكند؛ بلكه به پدر خود چنین اظهار مىكند كه: سَتَجِدُنى اِنْ شاءَ اللهُ مِنَ الصّابِرین؛ اِن شاء الله خدا به من كمك مىكند و من صبر مىكنم تا تو در انجام وظیفه الهى خویش موفق شوى.
خداى متعال سیماى حضرت ابراهیم(علیه السلام) و حالت تسلیم حضرتش را در مقابل
﴿ صفحه 53 ﴾
پروردگار از زبان ابراهیم چنین بیان و ترسیم مىكند: اِنّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّمواتِ وَالاْرْضَ حَنیفاً وَ ما اَنَا مِنَ الْمُشْرِكین(30)؛ من با ایمانى خالص، روى به خدایى آوردهام كه آفریننده آسمانها و زمین است و من هرگز با عقیده جاهلانه مشركان موافق نخواهم بود.
ما باید در مقابل خدا و قرآن، اعتقادى همانند اعتقاد و ایمان ابراهیم(علیه السلام) داشته باشیم، در آن صورت است كه دومین شرط اساسى بهرهمندى از قرآن كریم، یعنى هدایت جامعه بر مبناى راهنمایىهاى قرآن تحقق پیدا مىكند.
بنابراین وجود قرآن، بدون ایمان راسخ و اعتقاد قلبى هرگز انسان و جامعه را سعادتمند نمىكند البته روشن است كه علاوه بر ایمان و اعتقاد، آنچه به برنامه هدایت قرآن عینیت مىبخشد تحقق شرط سوم یعنى عمل طبق دستورات قرآن و عینیت بخشیدن به دستورات حیاتبخش آن در متن زندگى فردى و اجتماعى است.
﴿ صفحه 55 ﴾