قرآن در آیینه نهج البلاغه
نویسنده : آیت الله محمدتقی مصباح یزدی
حل مشكلات اجتماعى در سایه پیروى از قرآن
گفتار حضرت على(علیه السلام) در این زمینه، بیان دیگرى از سخن بىنهایت ارزشمند پیامبر بزرگوار اسلام است كه فرمودند: اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِم فَعَلَیْكُمْ بِالقُرآن(8)؛ هر گاه اضطراب و نگرانىها و مشكلات و نابسامانىها و فتنهها مانند پارههاى
﴿ صفحه 24 ﴾
شب ظلمانى بر جامعه شما سایه افكند و در حل مشكلات راه به جایى نبردید بر شما باد كه به قرآن رجوع كنید و راهنمایىهاى نجاتبخش آن را ملاك عمل قرار دهید.
دستورات امیدبخش قرآن روح امید و پیروزى بر مشكلات و رستگارى و بهروزى را در دلها زنده مىكند و انسانها را از یأس و نومیدى نجات مىدهد.
بدیهى است هر پیروزى در گرو خواست و تلاش انسانهاست. بنابراین اگر بخواهیم همچنان استقلال، آزادى و حكومت اسلامى خود را حفظ كنیم و در پناه خداوند متعال از هر گونه توطئهاى در امان باشیم، راهى جز بازگشت به سوى خدا و احكام نجاتبخش قرآن و توبه به خاطر ناسپاسىها و بىحرمتىهایى كه از سوى بعضى غربزدهها نسبت به ارزشهاى دینى روا داشته شده است، وجود ندارد.
بسیار ساده انگارى است اگر فكر كنیم قدرتهاى استكبارى در كوچكترین مسألهاى كه به نفع ملت مسلمان ایران تمام مىشود و در راستاى منافع استعمارى آنها نباشد با مسئولین نظام جمهورى اسلامى ایران همراهى كنند. و نیز بسیار ناسپاسى است كه دست از قرآن كریم، این معجزه جاودان پیامبر و تضمین كننده سعادت و رستگارى، برداریم و براى حل مشكلات، دست نیاز به سوى دشمنان دراز كنیم و ولایت فقیه را كه ادامه ولایت انبیا و امامان معصوم است رها نموده، ولایت و تسلط شیاطین و دشمنان خدا را پذیرا شویم. باید به خدا پناه برد از این كه روزى ملت مسلمان ایران، به خاطر ناسپاسى از نعمت بزرگ استقلال و عزّت و امنیت، مورد غضب قرار گیرد و وسیله سقوط و ذلت خویش را مجدداً با دست خویش فراهم كند.
به هر حال وظیفه آحاد ملت و به خصوص دست اندركاران امور فرهنگى كشور است كه از حریم اعتقادات و ارزشهاى اخلاقى و دینى جامعه پاسدارى نمایند.
تصور برخى از كسانى كه بینش كافى در معارف دینى ندارند و تحت تأثیر بینشهاى فردگرایانه و گرایشهاى سكولاریستى هستند در مورد فرازِ مورد بحثِ كلام حضرت على(علیه السلام) كه مىفرمایند راه حل همه دردها و مشكلات شما در قرآن است، این است كه، مقصود از دردها و مشكلات، دردها و مشكلات معنوى و اخلاقى فردى مردم است. اما
﴿ صفحه 25 ﴾
به نظر ما این تفسیر صحیح نیست؛ زیرا آنچه مورد بحث است اعمّ از مسائل و مشكلات فردى و اجتماعى است. ناگفته نماند پرداختن به بحث جدایى دین از سیاست و بىپایه بودن بینش سكولاریستى به صورت گسترده، مجال دیگرى مىطلبد، امّا با بیان و توضیح سخن حضرت، در ادامه این بحث هم بىبنیان بودنِ نظریه جدایى دین از سیاست و بطلان گرایش سكولاریستى روشن خواهد شد.
نظمبخشى به امور اجتماعى طبق رهنمودهاى قرآن
حضرت على (علیه السلام) مىفرمایند: اَلا اِنَّ فیهِ عِلْمَ ما یَأْتى وَ الْحَدیثَ عَنِ الْماضى وَ دَواءَ دائِكُمْ وَ نَظْمَ ما بَیْنِكُم(9). حضرت، بعد از بیان این مطلب كه علم گذشته و آینده در قرآن است و قرآن داروى همه دردهاست، این نكته را متذكر مىشوند كه: وَ نَظْمَ ما بَیْنِكُم؛ نظم و راه سامان بخشیدن به روابط بین شما مسلمانان در قرآن است. این كتاب آسمانى چگونگىِ روابط اجتماعىِ شما را نیز تعیین مىكند. براى توضیح این جمله كوتاه و در عین حال تضمین كننده حیات اجتماعى مسلمانان، از ذكر مقدمهاى كوتاه، ناگزیر هستیم.
بزرگترین هدف هر نظام سیاسى و اجتماعى، تأمین نظم و امنیت اجتماعى است. هیچ مكتب سیاسیى را در جهان نمىتوان یافت كه چنین هدفى را انكار كند؛ بلكه تأمین امنیت و برقرارى نظم سر لوحه وظایف هر حكومتى است. و نیز گفته مىشود برقرارى نظم سیاسى و اجتماعى از اهداف علم سیاست است، چنان كه همه نظامهاى سیاسى حاكم بر جوامع بشرى، حداقل در شعار و تبلیغات خود آن را به عنوان بزرگترین اهداف نظام حكومتى خود بیان مىكنند.
نقش هدف در زندگى اجتماعى
در این جا به نقش هدف در زندگى اجتماعى نیز باید توجه داشت؛ زیرا بدون در نظر
﴿ صفحه 26 ﴾
گرفتن هدف در زندگى اجتماعى نمىتوان سخن از نظم اجتماعى گفت. هدف است كه منطقاً رفتارهاى خاص را ایجاب مىكند. افراد با انجام رفتارهاى خاص در زندگى اجتماعى مىخواهند به آن هدف دست یابند. هدف نیز به نوبه خود، برخاسته از فرهنگ و اندیشه افراد جامعه است، به نحوى كه هر جامعهاى بر حسب طبع اولى، در راستاى فرهنگ و اندیشه خود، نظم اجتماعى خاصى را اقتضا مىكند. و لذا قدرتهاى استعمارى در راستاى سیاستهاى استكبارى خود سعى مىكنند ملتها را در جهت اهداف استعمارى خود سوق دهند و آنها را از فرهنگ اصلى خود تهى كنند و از طریق تحمیل فرهنگ وارداتى؛ نظم و فرهنگ ملتها را در دست داشته باشند.
بنابراین باید دید فرهنگ و اندیشه حاكم بر جامعه، چه نظمى را ایجاب مىكند. بدیهى است كه فرهنگ دینىِ برخاسته از قرآن و جهانبینى توحیدى، نظم و سیاستى را ایجاب مىكند كه در راستاى تحقق هدف خلقت و تأمین سعادت و رستگارى انسان در دنیا و آخرت باشد و آنچه اصالتاً مورد نظر اسلام و قرآن است سعادت و تكامل انسان مىباشد.
با كمال تأسف بعضى از روشنفكران و لیبرالها كه از یك طرف مسلمانند و از طرف دیگر در مسائل سیاسى و اجتماعى اسلام بصیرت كافى ندارند، و در نتیجه دغدغه و تعصب دینى در آنها بسیار ضعیف است، از این نكته اساسى غافلند و وقتى سخن از نظم اجتماعى گفته مىشود، نظم اجتماعىِ حاصل از دموكراسى غربى در نظر آنها تداعى مىشود. در حالى كه آن نظم اجتماعى غرب برخاسته از اندیشه سكولاریستى اوست. این روشنفكران به خاطر ضعف معلومات دینیشان گمان مىكنند تنظیم امور اجتماعى و اداره جامعه بر مبناى نظم، تنها در جدایى دین از سیاست امكانپذیر است و این خود دستمایه استعمار فرهنگى است و اهداف قدرتهاى استكبارى مىكوشند با تخدیر افكار به اصطلاحْ روشنفكران كشورهاى جهان سوم، آنها را از اندیشه دینى تهى كنند و به عوامل ترویج فرهنگ استعمارى خود تبدیل نمایند.
به هر حال در فرهنگ توحیدى و اسلامى هر چیزى از جمله نظم اجتماعى، در
﴿ صفحه 27 ﴾
راستاى هدف خلقت ارزیابى مىشود و بدیهى است كه هدف از نظم اجتماعى در فرهنگ دینى و قرآنى تنها تأمین رفاه مادّى و منافع دنیوى نیست؛ بلكه علاوه بر تأمین رفاه و منافع دنیوى، تكامل انسانى و سعادت اخروى بشر مورد نظر است و روشن است كه در مقام تعارض، سعادت اخروى بر امور دنیوى مقدم شمرده مىشود.
حال با توجه به این مقدمه به بیان حضرت على(علیه السلام) درباره نقش قرآن در تأمین نظم سیاسى و اجتماعى جامعه باز مىگردیم و بیان حضرت را مورد دقت قرار مىدهیم تا با دیدگاه ولایت در مورد نقش و جایگاه قرآن در زندگى اجتماعى بیشتر آشنا شویم.
حضرت على(علیه السلام) با تعبیرى اعجاز گونه نقش قرآن را در تنظیم امور اجتماعى جامعه بیان مىكنند و ما را بدان توجه مىدهند تا مبادا از آن غفلت كنیم. حضرتش، بعد از آن كه فرمودند قرآن نسخه شفابخش دردها و مشكلات شماست، مىفرمایند: وَ نَظْمَ ما بَیْنِكُم؛ نظم امور و روابطِ بین شما در قرآن است؛ یعنى اگر نظم مطلوب و معقول را كه همه افراد جامعه در سایه آن نظم به حقوق مشروع خود برسند، طالب باشید، مىباید امور خود را بر اساس رهنمودهاى قرآن سامان بخشید.
بر آگاهان پوشیده نیست كه تعبیر «وَ نَظْمَ ما بَیْنِكُم» متوجه امور و روابط اجتماعى افراد است. هر چند افراد موظفند امور شخصى و فردى خود را نیز بر اساس رهنمودهاى قرآن تنظیم كنند؛ لكن تعبیر «وَ نَظْمَ ما بَیْنِكُم» شامل نظم امور شخصى افراد نمىشود؛ چنان كه بر اهل زبان پوشیده نیست، حضرت على(علیه السلام) در فرازهاى مورد بحث در صدد بیان نقش جنبههاى اجتماعى قرآن كریم هستند.
حضرت با بیان این نكته كه نظم اجتماعى شما در قرآن كریم است، به مسلمانان و پیروان خود مىفرمایند شما باید امور سیاسى و روابط اجتماعى خود را بر اساس قرآن سامان دهید.
البته روشن است كه توصیههاى مذكور تا زمانى كه از ناحیه مسؤولان نظام اسلامى توصیههاى اخلاقىِ غیر لازمالاجرا تلقى شود و مورد اعتقاد و باور و ایمان قلبى آنها نباشد، این نسخه شفابخش آسمانى دردى از دردهاى اجتماعى جامعه ما درمان
﴿ صفحه 28 ﴾
نمىكند. حضرت با بیان نكات كلیدىِ سیاست نظام دینى، واقعیاتى را بیان مىكنند كه بدون به كار بستن آنها، رسیدن به یك جامعه انسانىِ مبتنى بر قسط و عدل كه تمام افراد به حقوق خویش و تكامل مطلوب برسند، ممكن نمىباشد.
بنابراین اصلىترین و كارسازترین عامل، عامل ایمان و اعتقاد و باور مسؤولان و دست اندركاران حكومت، به برنامه و سیاستهاى كلى قرآن كریم است. تا آنها به قرآن و كارآمد بودن رهنمودهاى آن در حل مشكلات جامعه و تأمین سعادت افراد، ایمان قلبى و اعتقاد راسخ نداشته باشند، نه تنها در عمل، قرآن را الگوى خود قرار نمىدهند، بلكه در صدد فهم معارف قرآن نیز برنمىآیند. البته چون در كشور اسلامى و بر مردم مسلمان حكومت مىكنند، ممكن است به حسب ظاهر و در مقام شعار، براى حفظ موقعیت خویش در میان مردمِ خود و دیگر ملل مسلمان، خود را مسلمان و حكومت خود را حكومت اسلامى بنامند؛ در حالى كه تنها الگوى حكومتى كه براى آنها مطرح نیست حكومت بر اساس قوانین اسلام و الگوى برگرفته از قرآن است. لكن این بیگانگى دولتهاى به اصطلاح اسلامى از دین و فرهنگ قرآنى، به خصوص در زمینه سیاست و اداره جامعه، مطلبى نیست كه براى مسلمانان ناشناخته باشد؛ زیرا ملل مسلمان همه مىدانند نظامهاى حكومتى كشورهایشان اسلامى نیست و فرهنگ و ذهنیت حاكم بر مسؤولان حكومتى، با ذهنیت و الگویى كه براساس فرهنگ قرآنى شكل مىگیرد به كلى متفاوت است.
آنچه انسان را به شگفتى و تعجب وا مىدارد و در عین حال جاى تأسف و نگرانى دارد، وضعیت فرهنگى حاكم بر كشور اسلامى عزیزمان ایران است. در كشورى كه بر اساس رهنمودهاى قرآن و فرهنگ دینى و به رهبرى ولىّ فقیه انقلاب كرده و به پیروزى رسیده است؛ بسى جاى تأسف و نگرانى است كه سخنان و مواضع و عملكرد بعضى مسؤولان فرهنگى نشان مىدهد آنها نیز شناخت كافى از این كتاب آسمانى ندارند و كارآمدىِ الگوى حكومتى برگرفته از آن را بیشتر از هر الگوى شرقى و غربى دیگر نمىدانند. اینان پیوسته از اصول انقلاب اسلامى وارزشهاى دینى عقبنشینى مىكنند
﴿ صفحه 29 ﴾
و به دلیل نداشتن ایمان كافى و اعتقاد قلبى گاه به كنایه و گاه به تصریح، با كمال بىشرمى، چنین اظهار مىكنند كه دوران حاكمیت قرآن و كارآیى فرهنگ دینى در عرصه حكومت گذشته است و در این زمانه، جامعه بشرى به وحى الهى نیاز ندارد و خود به تنهایى مىتواند راههاى بهترى براى اداره جامعه و تأمین امنیت و برقرارى نظم ارائه كند. بجا بود در اینجا اشارهاى به ظالمانه بودن نظامهاى حكومتى موجود در جهان و فجایع و جنایاتى كه در حق ملتها به نام نظامهاى پیشرفته و متمدن مىشود داشته باشیم تا بىمایگى سخن مذكور و بىایمانى و خودباختگى گویندگان آن بیش از پیش بر ملا شود؛ لكن به خاطر دور نشدن از اصل موضوع و پرهیز از طولانى شدن سخن، از بیان بىعدالتىها و پاىمال شدن حقوق انسانها و ظلم و جنایت و ناامنىهاى موجود در نظامهاى بشرى صرفنظر مىكنیم و به منابع مربوطه ارجاع مىدهیم.
به هر حال بدیهى است وقتى كارآیى حكومت بر اساس رهنمودهاى قرآن در تأمین قسط و عدل و نظم در جامعه به منصّه ظهور مىرسد كه مسؤولان و دستاندركاران حكومت بدان باور و یقین داشته باشند و در مقام عمل، قوانین و دستورات قرآن را نصبالعین خود قرار دهند؛ زیرا تا چنین نباشد قرآن بر جامعه حاكم نخواهد بود. بنابراین حاكمیت قرآن در جامعه در گرو ایمان و باور قلبى كارگزاران حكومت به این كتاب آسمانى است كه این مسأله نیز به نوبه خود در گرو شناخت آنها نسبت به این نسخه شفابخش الهى و احساس نیاز آنها به دین و حكومت الهى است. این احساس نیز جز با ایجاد روحیه بندگى و زدودن روح استكبارى و خودبزرگبینى در مقابل حاكمیت خداوند متعال حاصل نمىشود. این روحیه استكبارى همان روحیه مذمومى است كه شیطان را از آستانه تشرّف به مقام ملائكةاللهى و قرب به بارگاه خداوندى تنزل داد و شقاوت ابدى او را باعث گشت.
شایسته است در این مقام خطاب حضرت على(علیه السلام) در خطبه 175 را كه عواقب ناخوشایند دورى از قرآن كریم را بیان مىكنند مورد توجه قرار دهیم. این بیان هشدارى است براى كسانى كه از یك طرف خود را پیرو على(علیه السلام) معرفى مىكنند و از طرف دیگر
﴿ صفحه 30 ﴾
قرآن و الگوى حكومتى برگرفته از آن را براى اداره جامعه بشرى امروز ناكافى مىدانند و تراوشات فكرى ناقص بشرى را در ارائه سیاستهاى حكومتى بر حكومت ولایى قرآن ترجیح مىدهند. امید كه در پرتو چنین رهنمودهایى همه مردم جامعه ما و به ویژه برنامهریزان و متصدیان امور حكومتى، بیش از پیش به لزوم محور بودن قرآن در جامعه اسلامى ایمان پیدا كنند و این توصیهها در صحنه عمل به كار گرفته شود.