سیری در ساحل(بینش و منش حضرت امام خمینی(ره))
نویسنده : آیت الله محمدتقی مصباح یزدی مترجم : تدوین و نگارش: علی احمدی خواه
اعتراف اُسقفهاى مسیحى
من خودم با اسقفهایى(111) برخورد كردم كه بىپرده گفتند: «حركت امام در ایران، به ما جرأت داد كه به صراحت مسیحیّت، اصل دین و اعتقاد به خدا را ترویج كنیم و قاطعانه طرفدارى كنیم. با ترس و لرز بسیار و به صورت كمرنگ، از دین سخن مىگفتیم. تنها افراد عقبافتاده، دهاتىها از این تعبیر ایشان عذر مىخواهم. تعبیر او بود وگرنه این تعبیر، جسارت مىشودـ و كسانى كه دور از مراكز بزرگ شهرها بودند، مىتوانستند مسیحیت خود را حفظ كنند. ما به هیچ وجه نمىتوانستیم مسیحیت را به تحصیلكردهها و دانشگاهىها، عرضه كنیم؛ زیرا در دانشگاهها، جایى براى «دین» وجود نداشت؛ اما امروز بعد از نهضت اسلامى ایران، دانشگاههاى دینى در سراسر جهان رواج پیدا كرده است.
﴿ صفحه 151 ﴾
اعتراف رئیس جمهور شوروى سابق
بركت امام، به موارد پیش گفته تمام نمىشود. همه خبر دارند كه در سالهاى اخیر، امام همت خود را متوجّه كشورهاى «ماركسیستى» كرده بود. او براى ابرقدرتى مثل «شوروى»، نامه و نماینده فرستاد؛ ابرقدرتى كه هفتاد سال دینزدایى كرده بود و تمام مظاهر دینى اعم از اسلام و مسیحیتـ را از بین برده بود. مساجد را انبار علوفه یا اصطبل كرده بود!
امام براى رئیس جمهور چنین كشورى، نامه آنچنانى را نگاشت و به سوى آن دیارِ دینكُش روانه كرد. آنان از اینكه رهبر یك كشور كوچك، چنین كارى كرده بود، بسیار متعجب شدند كه اصلا چه معنا دارد كه او براى ما نامه بنویسد و بگوید: «صداى شكستن استخوانهاى ماركسیسم مىآید!»(112) این چه دخالتى است كه در
﴿ صفحه 152 ﴾
امور داخلى ما مىكند؟ براى ما مبلغ مىفرستد و ما را به دست برداشتن از «ماركسیسم» و پذیرش «اسلام» دعوت مىكند؟! این چنین حكایتى در عرف دیپلماتیك، معنا ندارد و باور كردنى نیست.
رهبران شوروى به هر طریق ممكن، خود را جمع و جور كردند و با زحمت، اعصاب خویش را كنترل كردند و براى آنكه روابط دیپلماتیك آنها با ایران حفظ شود، پاسخ مؤدبانهاى به نامه امام دادند؛ در حالى كه از عمق جان ناراضى بودند و لبهاى خویش را از ناراحتى مىگزیدند. همان شخص،(113) امروز اعتراف كرده است و با آه و افسوس مىگوید كه اى كاش! پیام امام را شنیده بودیم؛ امام آن روز به ما هشدار داد كه مبادا در دام آمریكا بیفتید و...!
امام مىدید كه سرانجام شوروى چیست؛ بعد هم قرار است كه اینان در دام آمریكا گرفتار شوند. به همین لحاظ، پیشاپیش به آنان هشدار داد كه شب تاریك در پیش است و بیم موج و گردابى سهمگین. آن روز باور نمىكردند تا اینكه به اصلاح «تشت آنها، از بام افتاد» و دهانشان باز ماند! اما امام، آن روز این فتنهها را ـ كه برخواهد خواست ـ دیده بود. او با فراست الاهى مىدید و درك مىكرد: «الْمُؤمِنُ یَنْظُرُ بِنُورِ الله».(114) او چنین همتى داشت كه باید قدرتى مثل شوروى را به اسلام دعوت كند.(115)
﴿ صفحه 153 ﴾
ما نباید به اسلامى شدن رژیم خودمان اكتفا كنیم؛ بلكه باید دنیا را به این رحمت الاهى دعوت كنیم. این ملك شخصى ما نیست، یك رحمت عام از ناحیه رحمان است؛ هرچند اكنون در دست ما امانت است كه باید آن را به صاحبانش برسانیم و صاحبانش، همه انسانها هستند.
امام این كار را براى خودش یك رسالت مىدانست و در این راه هم تلاش مىكرد؛ ولى تقدیر خدایى نبود كه عمرش وفا كند تا بتواند این حركت را در دنیا بیشتر منتشر سازد. اگر اراده الاهى بر افزایش طول عمر امام تعلق گرفته بود، او چنان همتى داشت كه جز به گسترش اسلام ـ در سراسر جهان ـ قانع نشود. او عاشق اسلام بود؛ چون اسلام، رحمت خداست و او هم عاشق خدا بود. عشق الاهى در وى اقتضا مىكرد هستى خودش را ـ سر تا پا و آنچه در اختیار داشت و مىتوانست در اختیار داشته باشد ـ در راه نزدیك شدن خلق خدا، به «خدا» صرف كند. جوهره شخصیت امام، این بود و همین سبب شده بود تا افزون بر جلوه دادن ابعاد فراموش شده اسلام، دیگر متدینان دنیا و حتى ملحدان را نیز به هوش آورد. آفرینِ آفریدگارِ یكتا بر او باد!
حوادث تاریخ، قابل تكرار است
تاریخ تكرار مىشود. اگر جریانهاى تاریخى را مرور كنید، خواهید دید كه هر دوره از تاریخ، مسائلش كم و بیش تكرار شده است. من نمىگویم ـ طبق نظریه بعضى از فیلسوفان تاریخ ـ كه دورانهاى تاریخ، عیناً تكرار مىشود یا كه حركتش، حركت مارپیچى است؛ اما قرآن به ما مىآموزد كه بسیارى از حوادث تاریخى، از نظر روح و محتوا تكرار مىشود؛ به این لحاظ مىفرماید: حوادث گذشته را ببینید و سرگذشت گذشتگان را بنگرید و از آنها عبرت بگیرید!
﴿ صفحه 154 ﴾
اگر بنا نبود كه جریانهاى تاریخى تكرار شود و هر حادثهاى، فقط یك واقعه منحصر به فرد بود ـ یعنى همانگونه كه بعضى از فیلسوفان جامعهشناسى و تاریخ مىگویند ـ و دیگر جاى عبرت گرفتن نبود؛ نباید اینجا، به پند و عبرتگیرى امر مىشد. چه رسد به این همه تأكید، تكیه بر درسگیرى از سرگذشت ملل پیشین. اینكه قرآن كریم مىفرماید: قُلْ سِیرُوا فِی الأَْرْضِ فَانْظُرُوا كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ...(116) به این دلیل است كه «حوادث تكرار مىشوند».
اندكى در این آیه شریفه(117) تأمل كنید: أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمّا یَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَالضَّرّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللهِ قَرِیب.(118) خدا خطاب به مؤمنان ـ آنان كه جامعه اسلامى را تشكیل دادند ـ مىفرماید: «مگر چنین مىپندارید كه به سعادت ابدى مىرسید؛ در حالى كه جریان گذشتگان، درباره شما تكرار نشده است؟!» استفهام انكارى است؛ یعنى چنین چیزى نمىشود. سرگذشت گذشتگان، درباره شما هم تكرار خواهدشد. امتحانهایى كه براى پیشینیانبود، براى شما نیز رخ خواهدنمود.
علماى شیعه و سنى ـ به نقل متظافر(119) ـ حدیثى را در ذیل این آیه نقل
﴿ صفحه 155 ﴾
كردهاند(120) كه پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله)فرمود: حوادثى كه براى بنىاسرائیل اتفاق افتاد، براى شما نیز همانند آنها اتفاق مىافتد. در ادامه افزود: «حَتّى لَوْ دَخَلُوا جُحْرَضَب لاَتَّبَعْتُمُوهُم»؛ یعنى اگر بنىاسرائیل وارد یك لانه و سوراخ سوسمارى شده باشد، شما نیز وارد مىشوید. حوادث تاریخ، قابل تكرار است. در حوادث گذشته بیندیشید تا از شكستها، پند پیروزى آموزید. لغزشگاهها را بشناسید تا در آنها سقوط نكنید و در دامى كه دیگران ـ پیش از شما در آن افتادهاند ـ نیفتید. آن دامها در راه شما هم وجود دارد.
اندكى پس از رحلت پیامبر خاتم(صلى الله علیه وآله) آن حوادث اتفاق افتاد! حضرت، هفتاد روز پیش از وفاتش، مردم را ـ در بازگشت از حجةالوداع و ـ در «غدیر خم» جمع كرد و دست على(علیه السلام) را بلند كرد و فرمود: «این، جانشین من است»؛ «...مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ...»(121).
﴿ صفحه 156 ﴾
هفتاد روز پس از این ماجرا ـ یعنى دو ماه و چند روز پس از نزول آیه یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّك ـ رسول خاتم(صلى الله علیه وآله) رحلت كرد. مسلمانان جمع شدند تا جانشینى براى پیغمبر تعیین كنند. یكى گفت: «جانشین پیامبر، از مهاجران باشد!» دیگرى گفت: «از انصار باشد!» یكى از آن گوشه، «فریادزنان مىگفت: از هر دو طایفه، یكى از مهاجران و یكى از انصار، باشد! این یكى با بانگ بلند مىگفت: «باید از قریش باشد!»
تا جایى كه بنده مطالعه كردم، یك نفر نگفت كه پیامبر چه فرموده است. هیچ كس از قضیّه دو ماه پیش (نزول آیه تبلیغ(122) و نصب جانشین در غدیر خم) چیزى نگفت. یكى از آنان نگفت كه در آن روز، پیغمبر چه كسى را به جانشینى منصوب كرد! همه لب فرو بستند و حقیقتى بزرگ را كتمان كردند! راستى آنان كه مىخواستند جانشین تعیین كنند، چه كسانى بودند؟ اینان، همانهایى بودند كه بسیارى از آنان در ركاب پیغمبر جنگیده بودند. بسیارى از آنان، هنوز زخم جهاد بر
﴿ صفحه 157 ﴾
پیكر داشتند؛ اما با این وصف، سرانجام با شخص دیگرى بیعت كردند كه نباید مىكردند؛ یعنى با كسى غیر از آنكه حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) ـ از سوى خداـ تعیین فرموده بود!
قصّه این قضیّه و رمز و رازش چیست؟ قصّه، قصّه تكرار حوادث تاریخ است؛ سرگذشت گذشتگان، قابل تكرار است.
گَرَت باور بُوَد ور نه *** حكایت این بود و ما گفتیم
اگر در زمان مشروطیت غربزدگان آمدند و دستاورد علما و مجاهدان را به یغما بردند و فرهنگ غربى را جانشین فرهنگ اسلامى كردند، همان مسائل و مطالب قابل تكرار است. به هوش باشید! دگر بار اگر پایمان در چاله و چاه برود؛ جز خود خویش، شخص دیگرى را ملامت نكنیم.(123) مگر چقدر باید آزمایش و تجربه كنیم؟! آن نهضت ملى شدن نفت بود كه علما هزینه كردند. نذرها و عبادتها كردند.
بنده خود به چشم خویشتن دیدم ـ شب عاشورا بود یا تاسوعا ـ كه آیتالله كاشانى به مسجد سید عزیزالله تهران آمد و از مردم درخواست توسل كرد و گفت: «فردا نماز جعفر طیّار بخوانید! مسأله «ملى شدن» صنعت نفت است. ـ خدا ما را بر انگلیسىها، پیروز كند !»
واقعه «سى تیر» به وقوع پیوست؛ چقدر از مردم كشته شدند! اما همین كه امر به دست ملىگراها افتاد، سرمست شدند و تمام زحمتهاى مردم را فراموش كردند و تاریخ، تخریب و تحریف شد! علما را طرفدار دربار معرفى كردند،
﴿ صفحه 158 ﴾
زحمتهاى ایشان را نادیده گرفتند و اسلام را به فراموشى سپردند! فكر مىكنید كه آن واقعهها، دیگر واقع و تكرار نخواهد شد؟! قرآن مىفرماید، آن حوادث باز مىآیند. این كتاب همیشه زنده، امروز هم به من و شما مىگوید: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمّا یَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُم.(124) آیا قصّه «ملى شدن» صنعت نفت، قضیّه «نهضت مشروطه»، حادثه «سى تیر» و دیگر امتحانها، براى شما پیش نمىآید و برگزار نمىشود؟!
روزنامهها را بردارید و شعارهاى ملىگراها را بنگرید تا ببینید كه چگونه با سرمایه مردم، به جان مردم و عقایدشان افتادهاند. روزنامههایى كه از بیت المال مسلمانان و از سرمایه خانوادههاى شهدا ـ و به طفیلى ایشان ـ روزى مىخورند؛ بت جبهه ملى را تبلیغ مىكنند. آیا تاریخ، تكرار نمىشود؟! آرى، تكرار مىشود؛ بلكه به صورت بدتر!