فلسفه اخلاق
نویسنده : آیت الله محمدتقی مصباح یزدی مترجم : تحقیق و نگارش: احمدحسین شریفی
اخبار و انشا
هرچند معنای اخبار و انشا، و تفاوت آنها تا اندازهای برای همگان روشن است؛ اما برای آنكه با نگاهی بازتر و آگاهانهتر مباحث آینده را پیگیری كنیم، مناسب است در ابتدا اشارهای به تعریف جملات خبری و انشایی و تفاوتهای آنها داشته باشیم.
در عموم كتابهای منطقی،(158) پس از تقسیم لفظ به مفرد و مركب و ذكر اقسام الفاظ مفرد، دربارة مركبات میگویند: لفظ مركّب بر دو قسم است: تام و ناقص. مركّب ناقص یعنی تركیبی كه مخاطب پس از شنیدن آن هنوز منتظر تكمیل جمله باشد و به اصطلاح «سكوت بر آن صحیح نیست»؛ مثلاً اگر كسی بگوید: «ارزش هر فردی به اندازة...» و پس از آن سكوت كند، به چنین تركیبی ناقص گویند. البته مركبات ناقص نیز دارای تقسیماتی هستند كه تفصیل آنها را میتوان در كتابهای منطقی جستوجو نمود. در مقابل، مركّب تام یعنی تركیبی كه موضوع و محمول یا مقدم و تالی آن بهصورت كامل بیان شده است، و مخاطب پس از شنیدن آن، منتظر تكمیل جمله نیست و بهاصطلاح «سكوت بر آن صحیح است»؛ مانند جمله «ارزش هر فردی به اندازة كارهای خوب او است».
مركّب تام، كه میان اجزای آن نسبت تامهای برقرار است، خود به دو قسم «اخباری» و «انشایی» تقسیم میشود. ویژگی بارز و صفت ممیزة «مركّب تام خبری» كه در اصطلاح ارباب منطق، گاهی به آن «قضیه» و «قول» نیز گفته میشود، این است كه قابلیت اتصاف به صدق و كذب را دارد. جملاتی مانند «انقلاب ایران در سال 57 به پیروزی رسید» و «حكومت آیندة جهان از آن مستضعفان و ستمدیدگان است»، از نوع مركبات تام خبری بهحساب میآیند؛ زیرا اگر خبری كه میدهند با واقعیت مطابقت داشته باشد صادق، وگرنه كاذب است. بهعبارتدیگر، جملة خبری یعنی جملهای كه صرفنظر
﴿ صفحه 112 ﴾
از لفظ، حقیقت ثابتی دارد و هیئت جمله صرفاً نقش حكایتگری و واقعنمایی از آن را ایفا میكند.
در مقابل، مركّب تام انشایی جملهای است كه نمیتوان آن را به صدق و كذب متصف كرد؛ یعنی صرفنظر از لفظ، حقیقت ثابتی ندارد؛ بلكه نسبت تامة میان اجزای آن به عین ثبوت لفظ، اثبات و ایجاد میشود. جملاتی مانند «امانتدار باش» (امر)، «با بدان منشین» (نهی)، «آیا پیامد ترك امربهمعروف و نهیازمنكر را میدانید؟» (استفهام)، «ای جوانمردان!» (ندا)، «كاش بساط ظلم و ستم ازروی زمین برچیده میشد» (تمنّا)، «چه انسان وارستهای!» (تعجب) و امثال آن، همگی نمونههایی از انواع مختلف جملات انشایی بهحساب میآیند. این جملهها ذاتاً قابلیت اتصاف به صدق و كذب را ندارند؛ یعنی دربارة هیچیك از آنها نمیتوان گفت كه آیا مطابق با واقع هست یا نه؛ زیرا واقع آنها به صِرف ابراز و انشایشان ایجاد میشود، و قبل از آن واجد هیچ واقعیت و حقیقتی نیستند.
گفتنی است بحث اخبار و انشا، و حقیقت جملات خبری و انشایی از جمله مباحثی است كه در قرون اخیر بهشدت مورد توجه علمای علم اصول قرار گرفته است، و دراینزمینه آرا و اندیشههای بدیع، و البته بسیار متنوع و متفاوتی نیز ارائه دادهاند.(159) برای آشنایی با دقتها و نكتهسنجیهای اصولیان در این باب، مناسب است كه فهرستوار به بخشی از مسائل مورد توجه آنان اشاره شود:
آیا تفاوت جملات انشایی و خبری در مدلول تصوری آنهاست یا در مدلول تصدیقی؟(160) آیا
﴿ صفحه 113 ﴾
اختلاف آنها در نوع قصدی است كه به آنها تعلق میگیرد؛ یعنی اگر متكلم از جملهای قصد حكایت داشته باشد، جملة او اخباری است، و اگر از همان جمله قصد موجودیت داشته باشد، جمله او انشایی خواهد بود؟ یا آنكه قصد موجدیت، هیچ دخالت و تأثیری در انشائیت انشا ندارد؟ آیا تفاوت جملة انشایی و اخباری صرفاً در نحوة حكایت آنهاست؛ یعنی اگر متكلم با ابراز یك جمله قصد حكایت از نسبت متحقق و ثابتی كرده باشد، جملة او خبری وگرنه انشایی است؟ یا تمایزشان در نوع محكی آنهاست نه نحوة حكایتگری؛ یعنی اگر محكی جمله، وقوع نسبت و ثبوت آن بود جمله را خبری مینامیم، ولی اگر ایقاع و ایجاد نسبت و خروج آن از عدم به وجود باشد آن را انشایی میگوییم؟(161) آیا معیار صدق و كذب در جملات خبری، قصد استعمالی است یا قصد جدی؟(162) و آیا حكایت تصدیقی معیار صدق و كذب است یا وجود نسبت تامه؟(163) اینها فهرست بخشی از مسائلی است كه مورد بحثهای دقیق و عمیق علمای علم اصول واقع شده است كه در جای خود نیز بسیار مفید و راهگشا هستند.
بررسی چند دیدگاه
با تأمل در مطالب و آرایی كه دربارة مفاهیم اخلاقی، تعریفپذیری و تعریف ناپذیری آنها در فصلهای پیشین گفته شد، تعدد و تنوع دیدگاهها دربارة انشایی یا اخباری بودن گزارههای اخلاقی نیز روشن میشود؛ زیرا گام نخست و سنگ زیرین حل این مسئله، تحلیل معناشناختی مفاهیم اخلاقی است، و طبیعی است هر رأی و نظری كه در آنجا برگزیده باشیم، تأثیر مستقیم بر این مسئله خواهد داشت. بر این اساس مكاتب اخلاقی را با توجه به این مسئله میتوان تحت دو عنوان كلی مكاتب توصیفی و غیرتوصیفی، یا مكاتب مبتنی بر «جعل» و مبتنی بر «كشف» تقسیم كرد. مكاتبی مانند امرگرایی، احساسگرایی، توصیهگرایی، جامعهگرایی، نظریه
﴿ صفحه 114 ﴾
امر الهی و نظریه اعتباریات، همگی از آن نوع مكاتب و نظریاتی بهشمار میروند كه معتقد به انشایی بودن احكام و جملات بوده، آنها را توصیفگر واقعیات نفسالامری نمیدانند. در مقابل، انواع نظریههای طبیعتگرایانه، شهودگرایانه و نظریههای فلسفی را باید در ذیل مكاتب و دیدگاههای معتقد به اخباری بودن قضایای اخلاقی طبقهبندی كرد.
بنابراین در اینجا در ذیل دو عنوان كلی «مكاتب غیرتوصیفی»(164) و «مكاتب توصیفی»(165) به نقد و ارزیابی اجمالی برخی از مهمترین مكاتب و دیدگاهها میپردازیم و توضیحات بیشتر را به بخش نقد و بررسی مكاتب اخلاقی واگذار میكنیم.
الف) مكاتب غیرتوصیفی
1. امرگرایی[166]
امرگرایان معتقدند كه هرچند برخی از گزارههای اخلاقی، ظاهری خبری دارند اما درحقیقت اساس همة آنها بر امر و فرمان است. «باید راست گفت» و «راستگویی خوب است»، بیانهای خطاانگیز و تغییر شكل یافتهای از «راست بگو» هستند.(167) جملات امری نیز یكی از انواع جملات انشایی هستند كه نمیتوان از درستی یا نادرستی آنها سخن گفت؛ زیرا خبر و حكایتی از عالم واقع به دست نمیدهند تا درصورت مطابقت با آن، صادق و درصورت عدم مطابقت، كاذب تلقی شوند.
2. احساسگرایی[168]
احساسگرایان گزارههای اخلاقی را صرفاً بیانگر طرز تلقیها و احساسات خاص گوینده
﴿ صفحه 115 ﴾
میدانند، و روشن است كه طرز تلقیها را نمیتوان متصف به صدق و كذب كرد.(169) چنانكه اگر كسی بگوید «من قهوه دوست دارم»، نمیتوان گفت كه از یك واقعیت و حقیقت خارجی خبر میدهد، همچنین است اگر كسی بگوید «راستگویی خوب است»؛ یعنی با گفتن این جمله، كاری جز ابراز احساسات و عواطف شخصی خودش نكرده است.
بهعبارتدیگر، وقتی كه بر اساس مبانی پوزیتویسم، منطقی پذیرفته شد كه سخن معنادار، منحصر در گزارههای تحلیلی و گزارههای ناظر به واقعیات تجربی است، لازمة آن این است كه گزارههای اخلاقی بیمعنا و فاقد بار معرفتی پنداشته شوند؛ زیرا احكام اخلاقی نه تحلیلیاند و نه با تجارب حسی معمولی قابل تحقیقاند. درنتیجه صدق و كذب را به آنها راهی نیست؛ زیرا درست یا نادرست بودن یك قضیه، متفرع بر معناداری آن است.(170)
گفتنی است كه بر اساس رأی احساسگرایان، فرد با گفتن احكام اخلاقی، جهتگیریها و طرز تلقیهای خودش را انشا میكند و حتی از «وضعیت ذهنی خود» نیز خبر نمیدهد؛ چه آنكه، درآنصورت میبایست آنها را از طرفداران نظریههای توصیفی بهحساب آورد و حالآنكه تصریح میكنند كه جملات اخلاقی، برخلاف صورت ظاهری و گرامریشان، گزارههایی انشایی و غیرمعرفتی هستند. خلاصه آنكه به نظر احساسگرایان:
﴿ صفحه 116 ﴾
وجه ممیزه حكم اخلاقی در این نیست كه حامل اعتقادات گوینده است، بلكه در این است كه نشاندهندة جهتگیریهای اوست؛ همچنین در این نیست كه بر اعتقادات مخاطب خود بیفزاید یا آنها را تغییر دهد، بلكه در این است كه در جهتگیریهای وی و درنتیجه به احتمال زیاد، در رفتار او اثر بگذارد، خلاصه اینكه گفتارهای اخلاقی اساساً جنبة اخباری ندارند، جنبة تأثیری دارند.(171)
3. توصیهگرایی(172)
بزرگترین مدافع این دیدگاه، ریچارد مروین هیر است. وی نیز مانند احساسگرایان، كاركرد گفتار اخلاقی را اساساً اخباری و توصیفی نمیداند، و اگر احیاناً در بعضی احكام اخلاقی جنبة خبری و معرفتی نیز مشاهده میشود، صرفاً امری عَرَضی است. به نظر هیر اساس و پایة گفتار اخلاقی در پاسخگویی به پرسشهای عملی افراد نهفته است و نه در پرداختن به سؤالهای علمی و معرفتی آنان. حكم اخلاقی درواقع مثل توصیه و پیشنهادی است كه در پاسخ سؤال «چه باید بكنم»؟ به مخاطب گفته میشود؛ یعنی هدف اصلی آن، ارشاد و هدایت مخاطب است، و نه متأثر كردن احساسات و عواطف او.
وقتی كسی میگوید: «چه كاری باید انجام دهم»؟ درخواست تحت تأثیر قرار گرفتن نمیكند، بلكه «درحقیقت خواستار راهنمایی و هدایت است». كوتاه سخن آنكه، به نظر هیر، احكام اخلاقی درست مانند اوامر ساده، نوعی احكام توصیهگر و هدایتكننده هستند؛ با این تفاوت كه برخلاف اوامر ساده، واجد ویژگی كلیتپذیری و عمومیت هستند.(173)
﴿ صفحه 117 ﴾
4. نظریه اعتباریات
پیشتر دربارة نظریة اعتباریات مطالبی گفته شد، و دیدیم كه برخی از بزرگان، مفاهیم اخلاقی را تابع اهداف و اغراض اعتباركننده دانسته، واقعیتی جز اعتبار و قرارداد شخص معتبِر برای آنها قائل نبودند. به نظر میرسد پیامد منطقی این رأی در مورد گزارههای اخلاقی، كه البته مورد قبول خود آن بزرگان نیز هست، این است كه آنها را از نوع جملات انشایی تلقی كرده و هیچ جنبة حكایتگری از واقعیات نفسالامری برای آنها قائل نباشیم؛ زیرا تركیبی را كه دستكم یكی از اجزایش (محمول) از امور اعتباری و قراردادی باشد، نمیتوان دارای مابازای عینی و حقیقی دانست. بنابراین نسبتی كه میان موضوع و محمول امور اعتباری برقرار میشود «نسبتی وضعی و فرضی واعتباری است».(174)
شرط اصلی اتصاف جملات خبری به صدق و كذب این است كه متكلم با ادای آنها، قصد حكایت از نفسالامر و محكی آنها را داشته باشد، و حالآنكه در امور اعتباری بههیچرو چنین قصدی وجود ندارد؛ یعنی وقتی كسی مانند فردوسی میگوید: «دو نیزه دو بازو دو مرد دلیر/ یكی اژدها و یكی نره شیر» نمیخواهد واقعاً از عالم خارج خبر دهد، و غرض او این نیست كه در خارج یكی از آن دو پهلوان حقیقتاً «اژدها» و دیگری حقیقتاً «شیر نر است»؛ یا وقتی كسی میگوید: «باید راست گفت» یا «عدالت خوب است»، نمیخواهد از یك واقعیت نفسالامری حكایت كند. بنابراین نمیتوان این جملات را متصف به صدق و كذب كرده، گویندة آنها را راستگو یا دروغگو نامید. اساساً باید دانست كه مقسَم راست و دروغ، قضایای حقیقی و عینی است كه در آنها قصد حكایت از واقع وجود دارد و نه ادراكات اعتباری كه «ذهن به منظور رفع احتیاجات حیاتی، آنها را ساخته و جنبة وضعی و قراردادی، و فرضی و اعتباری دارد، و با واقع و نفسالامر سر و كاری ندارد».(175)
﴿ صفحه 118 ﴾
گواینكه در كلمات علامه طباطبایی(رحمه الله) گاهی ادراكات اعتباری متصف به دروغ شدهاند؛ اما دقت در همة جوانب سخنان ایشان نشان میدهد كه منظورشان از دروغ بودن اعتباریات، دروغ حقیقی به معنای عدم مطابقت مفاد قضیه با واقع خارجی نیست، بلكه دروغ ظاهری و بهتعبیر خود ایشان، دروغ «شاعرانه» میباشد كه از محل بحث ما خارج است. دقت در كلامی كه هماكنون از ایشان نقل میكنیم این حقیقت را نشان میدهد:
اگر دانشمندی كه از نقطهنظر واقعبینی به تمییز مطابقت و عدم مطابقت مفاهیم، و تشخیص صدق و كذب قضایا میپردازد، با این مفاهیم و قضایای استعاری روبهرو شود، البته مفردات آنها را غیرمطابق با مصادیق، و مركّب و قضایای آنها را كاذب تشخیص خواهد داد؛ زیرا مطابق خارجی كلمة شیر، جانور درنده میباشد نه انسان، و مطابق واژة ماه، كرهای است آسمانی نه خوبروی زمینی...؛ چنانكه اگر كلمة شیر یا ماه را بیعنایت مجازی در مورد سنگ بهجای واژه سنگ استعمال كنیم غلط خواهد بود (بیمطابقت)؛ یا اگر بگوییم «گاهی كه آفتاب بالای سر ما میباشد شب است» دروغ خواهد بود (بیمطابقت)؛ ولی دانشمند مزبور میان این دو نوع غلط و دروغ فرقی خواهد دید و آن این است كه غلط و دروغ واقعی اثری ندارد ولی غلط و دروغ شاعرانه آثار حقیقی واقعی دارد.(176)
ب) مكاتب توصیفی
گفتیم كه نوع دیدگاه ما دربارة مفاهیم اخلاقی، تأثیر مستقیم بر رأی ما در باب گزارههای اخلاقی دارد. بر این اساس، اگر كسی در باب مفاهیم اخلاقی معتقد به یكی از نظریات طبیعتگرایانه یا شهودگرایانه باشد، باید گزارههای اخلاقی را از نوع قضایا و جملات خبری بداند. البته در اینكه واقع و محكی قضایای اخلاقی چیست و از چه چیزی خبر میدهند نظریات متعددی وجود دارد.
﴿ صفحه 119 ﴾
جمع كثیری از صاحبنظران اخلاق بر این باورند كه محكی احكام اخلاقی، درون آدمی است و نه عالم خارج. بهعبارتدیگر، قضایای اخلاقی را حكایتگر و توصیفكنندة حالات عالم انفس میدانند، نه عالم آفاق. در مقابل، عدهای نیز آنها را حاكی از واقعیت خارجی و بیرونی میدانند. از دیدگاه لذتگرایان و سودگرایان محكی حقیقی قضایای اخلاقی، حالات و وقایع درونی انسان است؛ درحالیکه از دیدگاه شهودگرایان قضایای اخلاقی، حکایتگر واقعیات خارجی و عینی و وقایع بیرونی هستند؛ مثلاً شخصی مانند مور، كه وصف «خوبی» را امری عینی و حقیقی میداند و سایر مفاهیم را با ارجاع به آن معنا میكند، بر این باور است كه قضیهای مانند «باید راست گفت»، حاكی از آن حقیقت خارجی بوده، آن را توصیف میكند و درنتیجه قابلیت صدق و كذب را خواهد داشت. اگر جملة مورد نظر با آن حقیقت خارجی و محكی جمله مطابقت داشته باشد، صادق وگرنه كاذب دانسته میشود.
درواقع شهودگرایان با این عقیدة طبیعتگرایان كه احكام اخلاقی را حکایتگر خصایص خارجی افعال میدانند، موافقت دارند و اختلاف آنان صرفاً در این است كه شهودگرایان بر این باورند كه پارهای از اوصاف اخلاقی تعریفنشدنی، بسیط و غیرقابل تحلیلاند. به عقیدة اینان برای تصدیق جملاتی مانند «راستگویی خوب است» و «دروغگویی بد است»، هیچ نیازی به یاری جستن از گزارههای دیگر نیست؛ زیرا احكام مشتمل بر خوب و بد، احكامی بدیهیاند كه با شهود عقلی ادراك میشوند. معیار سنجش صدق و كذب قضایای اخلاقی از دیدگاه شهودگرایان، مراجعه به شهود عقلی است. شهودگرایان آنقدر بر بُعد توصیفی و اخباری احكام اخلاقی تأكید میكنند كه بعضی از منتقدانشان دلیل ناموجه بودن این دیدگاه را همین مسئله دانستهاند. فرانكنا دراینباره میگوید:
درمجموع به نظر میرسد شهودگروی حتی اگر ابطال هم نشده باشد ناموجه است... . ظاهراً احكام اخلاقی، طبیعی یا غیرطبیعی، گزارههای توصیفگر صرف نیستند؛ آنها رهیافتهای مساعد یا نامساعدی را فرا مینمایند... تجویز میكنند، توصیه میكنند و مانند آن.(177)
﴿ صفحه 120 ﴾
نظریة مختار
به عقیدة ما میان افعال اختیاری انسان و كمال مطلوب او یك نوع رابطة حقیقی و واقعی، از نوع روابط علّی و معلولی، برقرار است، و ما با احكام اخلاقی خود آن رابطة عینی خارجی را توصیف میكنیم. این نتیجة آشكار تحلیلهایی است كه از مفاهیم اخلاقی ارائه دادیم؛ زیرا وقتی كه باید و نباید را حاكی از رابطهای واقعی میان فعل اختیاری و كمال مطلوب آدمی دانستیم، و مفهوم خوب و بد را نیز از قبیل مفاهیم فلسفی و نشاندهندة همان نوع رابطة میان فعل و كمال نهایی تلقی كردیم، طبیعتاً قضیة اخلاقی نیز از قبیل جملههای خبری بوده، از همان واقعیت نفسالامری حكایت میكند و بنابراین قابلیت اتصاف به صدق و كذب را دارد.
درواقع احكام اخلاقی، بهرغم اینكه برخی از آنها ظاهری انشایی دارند، از نظر حکایتگری و كاشفیت از واقع، هیچ تفاوتی با احكام علوم تجربی و ریاضی ندارند، و همانطور كه قضایای علوم تجربی را حاكی از واقعیات خارجی میدانیم، قضایای اخلاقی نیز كاشف از واقعیتی نفسالامری هستند، تنها تفاوت آنها در قیود خاصی است كه حكم اخلاقی به خود میگیرد. بنابراین همان ملاكی كه برای صدق و كذب قضایای علوم تجربی، منطقی و یا فلسفی گفته میشود، در قضایای اخلاقی نیز وجود دارد. همانطور كه در جای خود توضیح دادهایم،(178) ملاك صدق و كذب قضایای تجربی، منطقی و فلسفی، تطابق و عدم تطابق آنها با نفسالامر است. نفسالامر در قضایای تجربی و علمی، واقعیات خارجی و در قضایای فلسفی و منطقی، ظرف ثبوتِ عقلی محكیات است كه با توجه به نوع قضیه، تفاوت میكند؛ مثلاً نفسالامر قضایای منطقی مرتبة خاصی از ذهن و محكی قضیة محال بودن اجتماع نقیضین، ثبوت خارجی مفروض است. به همین ترتیب، ملاك صدق و كذب قضایای اخلاقی، تأثیر و عدم تأثیر حقیقی آنها در رسیدن به اهداف مطلوب است.(179)
﴿ صفحه 121 ﴾
تذكر این نكته مفید است كه ممكن است افراد در تشخیص هدف نهایی، دچار خطا شوند و یا در تشخیص راههای وصول به اهداف واقعی خود اشتباه كنند؛ اما این اشتباهات به واقعی بودن رابطة سبب و مسبّبی میان افعال اختیاری و نتایج مترتب بر آنها ضرر نمیزند؛ چنانكه اختلافات دانشمندان علوم تجربی و طبیعی، به معنای نفی واقعیات تجربی نیست. بهعبارتدیگر، اینكه گفته میشود جملهای خبری است، به معنای آن نیست كه لزوماً صادق است؛ بلكه جملة خبری ممكن است صادق یا كاذب باشد، و جملة خبری كاذب با جملة انشایی متفاوت است. در جملة خبری كاذب نیز حكایت از واقعیت وجود دارد، ولی حكایتی خطایی و غیرمطابق با واقع؛ اما در جملة انشایی، اساساً حكایتی از واقع وجود ندارد.