نصاب محبت به خداوند
تعلق محبت ما به هر چیز و هركس به سبب وجود كمال خوشایند ما در اوست، و اگر بدانیم كه صد مرتبه از آن كمال در موجود دیگری تحقق یافته است، به همان میزان، محبت ما به موجود دوم نسبت به موجود اول افزایش مییابد. فرض كنید در شرایط نامناسب اقتصادی كه دست انسان خالی است و برای تأمین هزینههای زندگی، نظیر پرداخت بدهی یا تأمین هزینة درمانش، سخت نیازمند كمك دیگران است، اگر كسی بیمنت و ازسرِ احسان، پولی در اختیار انسان قرار دهد كه نیازهای او را تدارك كند، انسان شدیداً به او علاقهمند میشود و از صمیم دل به او محبت پیدا میكند. اگر كسی چندین برابر آن هدیه و كمك را در اختیار انسان قرار دهد، علاقه و محبت انسان به او شدیدتر خواهد بود و به همین نسبت هرچه خدمت و احسان دیگران بیشتر شود، محبت ما به آنان نیز افزایش مییابد. مایة تأسف است كه محبت بسیاری از مردم به خداوند ضعیف است و در حدی نیست كه بر محبت به دیگران برتری یابد. نصابی كه قرآن برای محبت به خداوند در نظر گرفته، برتری و غلبه داشتن آن بر محبت به دیگران است، تا آنكه محبت به دیگران، مانع اطاعت از خداوند نشود. البته هرچه محبت ما به خداوند از
﴿ صفحه 37 ﴾
این نصاب فراتر رود، فضیلت و ارزش بیشتری را برای ما در پی خواهد داشت. طبیعی است كسانی چون زن و فرزند كه محبوب ما هستند، توقعاتی از ما دارند؛ مثلاً زن از شوهر خود میخواهد كه فلان لباس یا فلان خانه را برایش تهیه كند یا او را به فلان مهمانی ببرد. گاهی این درخواستها با تكلیف شرعی انسان تزاحم دارند و انجامشان متوقف بر مخالفت با تكلیف الهی و ارتكاب حرام است. ازاینرو انسان بر سر دوراهی تأمین خواستة نزدیكانش و انجام تكالیف الزامی الهی قرار میگیرد. چهبسا زن، شوهرش را تهدید میكند كه اگر خواستة او را انجام ندهد از او جدا میشود كه با عملی شدن این تهدید، زندگی خانوادگی مرد متلاشی میگردد و تأمین آن خواسته متوقف بر آن است كه شوهر از راه نامشروع پولی فراهم كند و صرف تأمین خواستة همسرش گرداند؛ یا در شرایط خاص بر انسان واجب میشود كه روانة جبهة جنگ با دشمنان خدا گردد و نزدیكانش به این امر رضایت نمیدهند؛ درنتیجه خواستة خداوند و تكلیف شرعی با خواستة دیگران تزاحم دارد و در این صورت اگر محبت به نزدیكان بر محبت به خداوند غلبه یافت، انسان با تكلیف الهی مخالفت میورزد و مشمول عقوبت او میشود. با توجه به اینكه غلبه داشتن محبت به خداوند بر محبت دیگران الزامی است، چه اینكه اگر محبت وی بر محبت به دیگران غلبه داشت، انسان در شرایط ویژه و در مقام تزاحم، فرمان او را بر خواستة دیگران ترجیح میدهد و شانه از زیر بار اطاعتش خالی نمیكند، خداوند در مقام تهدید مسلمانان میفرماید:
قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وأَ بْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وأَ زْوَاجُكُمْ وَعَشِیرَتُكُمْ وأَ مْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا و َتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أ حَبَّ إِلَیْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَاد فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأمْرِهِ وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِین؛(12)
﴿ صفحه 38 ﴾
«بگو: اگر پدرانتان و پسرانتان و برادرانتان و همسرانتان و خویشاوندانتان و مالهایی كه به دست آوردهاید و بازرگانیای كه از بیرونقی آن میترسید و خانههایی كه به آنها دلخوشید، به نزد شما از خدا و پیامبر او و جهاد در راهش دوستداشتنیترند، پس منتظر باشید تا خدا فرمان خویش را بیاورد (كاری كه میخواهد بكند)، و خدا، مردم نافرمان را راه ننماید».
اكثر مؤمنان نمیتوانند دلشان را از محبت به غیرخدا تهی سازند، منتها محبت آنان به او بر محبت دیگران غلبه دارد و بر این اساس در آیة شریفه كه نصاب محبت به خداوند را بیان میكند و خداوند میفرماید: ،(13) محبت مؤمنان به غیرخدا نیز محرز گرفته شده است؛ ولی محبت مؤمن به خدا بر محبت او به غیرخدا غلبه دارد و درنتیجه در مقام تعارض و تزاحم، مؤمن از فرمان خداوند سرپیچی نمیكند و خواست خدا را به خواست غیر او ترجیح میدهد.
﴿ صفحه 39 ﴾
گفتار سیوهشتم: نگاهی دوباره به قرب الهی
در آغاز مناجات حضرت سجاد إلَهی فَاجْعَلْنَا مِمَّنْ اصْطَفَیْتَهُ لِقُرْبِكَ وَوِلایَتِكَ، وَأخْلَصْتَهُ لِوُدِّكَ وَمَحَبَّتِكَ، وَشَوَّقْتَهُ إلی لِقَائِكَ وَرَضَّیْتَهُ بِقَضائِك؛«خدایا، ما را در شمار كسانی قرار ده كه برای مقام قرب و ولایتت برگزیدهای و برای عشق و محبتت خالص گرداندهای و مشتاق لقایت ساختهای و آنها را راضی به قضایت گردانیدهای».
چگونگی استناد مفاهیمی چون مفهوم قرب به خداوند
مفهوم قرب چون سایر مفاهیمی كه ما در گفتوگوهایمان به كار میبریم، در ابتدا برای متعلق و مصداق جسمانی وضع میشود. چون ما در عالم طبیعت متولد میشویم، در آغوش طبیعت رشد میكنیم، سروكارمان با محسوسات است و ادراكاتمان نیز بهوسیلة
﴿ صفحه 40 ﴾
قوای طبیعی انجام میشود، درنتیجه خاستگاه اولیة مفاهیمی كه به كار میبریم، طبیعی و جسمانی است. آنگاه بهتدریج و با توسعة قدرت تحلیل عقلی، ما آن مفاهیم و ادراكاتِ منطبق بر مصادیق جسمانی را از خصوصیات حسی و مادی تجرید میكنیم تا انطباقپذیر بر امور مجرد و غیرطبیعی و ازجمله انطباقپذیر بر خداوند متعال و صفات او شود؛ برای نمونه، ما مفهوم وجود را بر خداوند اطلاق میكنیم و میگوییم خداوند موجود است. این در حالی است كه ما هستی و وجود را از امور محسوس انتزاع و درك كردیم و پس از تجرید جنبههای حسی و مادی، آن را بر خداوند اطلاق میكنیم و میگوییم خداوند وجود دارد. همچنین ما صفت علم و قدرت و سایر صفات و مفاهیمی را كه انطباقپذیر بر خداوند هستند، پس از تجرید از جنبههای حسی و نقص، بر خداوند اطلاق میكنیم. با توجه به تجریدی كه در این مفاهیم منطبق بر خداوند صورت گرفته است، متكلمان دربارة علم و قدرت خداوند میگویند: عالم لا كعلمنا وقادر لا كقدرتنا.
قرب الهی از شایعترین اصطلاحاتی است كه در معارف اسلامی به كار رفته است. البته از این اصطلاح در سایر ادیان، حتی ادیانی كه خاستگاه توحیدی نیز نداشتهاند، استفاده شده است؛ برای نمونه، بتپرستها كه با این اصطلاح آشنا بودند، در توجیه پرستش بتها سخنی داشتند که در این آیة شریفه نقل شده است:
ألا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ یَحْكُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ؛(14) «آگاه باشید، خدای راست دین پاك و ویژه، و آنان كه جز او دوستان و سرپرستانی گرفتند، [گویند:] ما آنها (بتان) را
﴿ صفحه 41 ﴾
نمیپرستیم مگر برای اینكه ما را به خدا نزدیك سازند؛ همانا خدا میان آنان (مشركان و موحدان) دربارة آنچه اختلاف دارند (شرك و توحید) داوری میكند. خدا كسی را كه دروغگو و كافر و ناسپاس است، راه ننماید».
مفهوم قرب چون سایر مفاهیم از امور حسی و روابطی كه بین آنها وجود دارد، انتزاع میشود. وقتی فاصلة بین دو چیز اندك باشد، گفته میشود كه آن دو چیز به یكدیگر نزدیك هستند و وقتی فاصلة آن دو از یكدیگر زیاد شود، گفته میشود كه از هم دورند. آنگاه پس از استعمال قرب در قرب مكانی، آن مفهوم توسعه داده شده و دربارة قرب زمانی نیز به كار میرود. وقتی فاصلة زمانی دو چیز به یكدیگر كم باشد، گفته میشود كه به هم نزدیك هستند و اگر فاصلة زمانی آن دو از یكدیگر زیاد شود، گفته میشود كه از هم دورند.