سجاده های سلوک(شرح مناجاتهای امام سجاد علیهالسلام)جلد دوم
نویسنده : آیت الله محمدتقی مصباح یزدی مترجم : تدوین و نگارش: کریم سبحانی
جستاری در حب ذات
روشن شد كه دوستی و محبت در صورتی تحقق مییابد كه لذتی از جانب محبوب به محب برسد و لازمة محبت نیز تقرب محب به محبوب است. اكنون جا دارد به مسئلة حب ذات یا حب نفس نیز پرداخته شود؛ چه اینكه دوست داشتن خویشتن را اصل و اساس همة محبتها معرفی كردهاند. حتی میتوان گفت منشأ حركت و تلاش انسان در
﴿ صفحه 25 ﴾
همة عرصههای زندگی و جنبههای مادی و معنوی حب ذات است. انسان چون خودش را دوست دارد و به دنبال جلب منفعت خود و دفع ضرر از خویش است، به تلاش و كوشش میپردازد. وقتی ما به مصادیق دوستیها مینگریم، نوعی دوگانگی بین محب و محبوب مییابیم؛ مثلاً كتاب یا شخصی كه محبوب من قرار گرفته، مستقل از من است و بین من و او دوگانگی وجود دارد. حتی در مورد حب ذات نیز نوعی دوگانگی تصور دارد؛ چون حب ذات یا به این معناست كه من دوست دارم زنده باشم و بین زندگانی من با نفسم دوگانگی وجود دارد، یا بدین معناست كه یكی از قوای نفس قوة دیگری را دوست دارد و بینشان دوگانگی حكمفرماست و متحد نیستند. بهطور كلی دربارة موجودات مركب بین محب و محبوب دوگانگی وجود دارد و بر این اساس لذت بردن از محبوب متصور است؛ حتی دربارة حب ذات نیز چنین است. اما دربارة موجود بسیط كه تعددی در آن راه ندارد، چگونه میتوان حب ذات و لذت بردن از ذات خویش را تصور كرد؟ تحلیل محبت به ذات دربارة موجود بسیط این است كه بین كمالات و ذات او تعدد نیست و كمالات، عین ذات اوست. پس وقتی آن موجود، خود را دوست داشت، محبت عین ذات اوست. درنتیجه محبت خداوند متعال كه بسیطترین حقایق و موجودات است به خویش، عین ذات او و از هر محبتی بالاتر و منشأ همة محبتهای ساری بین موجودات است؛ به این معنا كه خداوند مخلوقاتش را ازآنرو كه آثار خودش میباشند، دوست میدارد. برای تبیین این حقیقت در روایتی از قول خداوند آمده است: كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِیّاً فَأحْبَبْتُ أنْ أُ عْرَفَ فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِِكَیْ أُ عْرَف؛(5) «من گنجی پنهان بودم و چون خواستم كه شناخته شوم [و فیض و عنایتم را بگسترانم]، خلق را آفریدم تا شناخته شوم [و همگان از فیض من بهرهمند گردند]».
﴿ صفحه 26 ﴾
بر اساس این روایت، ذات الهی عین محبت به ذات خودش است و وجود مخلوقات ازآنرو كه آثار و پرتوی از وجود خداوند، یا به تعبیر دیگر، تجلی اسما و صفات وی هستند كه با اراده و مشیت او لباس وجود پوشیدهاند، مورد محبتش قرار میگیرند. محبوبترین آن موجودات، كاملترین و نزدیكترینِ آنان به خداوند، و آن، نور مقدس پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و اهلبیت آن حضرت(علیهم السلام) است.
روشن شد كه در مجرد تمام و كاملترین و بسیطترین موجودات كه هیچگونه كثرتی در ذاتش متصور نیست نیز محبت وجود دارد و آن موجود بسیط به ذات خویش و نیز به تجلیات وجودی خود محبت دارد؛ منتها آن محبت عین ذات اوست. حتی دربارة خداوند لذت از ذات نیز با تجرید از جهات مادی متصور است و تعبیر بزرگان از آن لذت ابتهاج الذات بذاته است؛ یعنی ذات خداوند از ذات خویش مبتهج و مسرور است. ازآنجاكه خداوند كاملترین موجودات است، عالیترین و بالاترین مراتب محبت در آن ذات بیهمتا وجود دارد. البته تحقیق و بررسی در این زمینه كه از افق فهم ما دور است، بسیار دشوار میباشد و با موشكافیها و بررسیهای بسیار، تنها میتوان به دریافت ناقصی از محبت الهی دست یافت. البته تحقیق و مطالعه در این زمینه كه به جان و روح انسان و بالاتر از آن به شناخت خداوند و صفات وی و ارتباط انسان با او مربوط میشود، بسیار ارزشمندتر از تحقیق و بررسی در جنبههای مادی، نظیر بررسی اتم و مولكول است.
اهمیت و چگونگی محبت به خدا و انس با او
پس از مطالبی كه دربارة محبت و لذت بیان شد، به بررسی فراز اول مناجات میپردازیم و ادامة مباحث را طی بررسی سخنان امام سجاد إلَهِی مَنْ ذَا الَّذِی ذَاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرَامَ مِنْكَ بَدَلاً وَمَنْ ذَا الَّذی أَ نَِسَ بِقُربِكَ فابْتَغَی عَنْكَ حِوَلا؛
﴿ صفحه 27 ﴾
«خدایا، كیست كه شیرینی محبتت را بچشد و جز تو كس دیگری را بخواهد و به او محبت ورزد و كیست كه به مقام قرب تو انس یابد و لحظهای از تو روی گرداند»؟
در فراز اول مناجات، دو مطلب در قالب دو استفهام انكاری تبیین شده است: نخست اینكه اگر كسی شیرینی محبت خداوند را چشید و از لذت محبت او سرشار گردید، دیگر سراغ جایگزینی برای وی نمیرود و دل را در گرو محبت غیر او قرار نمیدهد؛ مطلب دوم اینكه اگر كسی به جوار خداوند بار یافت و به قرب معبود انس گرفت، حتی برای لحظهای از حال و هوای انس به قرب الهی خارج نمیشود. محبت خداوند بهقدری شیرین و پسندیدة ذایقة انسان است كه اگر كسی آن را بچشد، دیگر به دنبال چشیدن محبت غیر او نمیرود. انس با خداوند و قرب الهی بهقدری لذتبخش است و به انسان كمال و تعالی میبخشد كه اگر كسی به قرب الهی بار یافت، حتی حاضر نیست لحظهای توفیق نیل به آن را از دست بدهد. پس اگر كسانی بهرهای از محبت به خداوند ندارند، دلبستة غیر او شدهاند و از خداوند دورند و به قرب او نائل نگشتهاند، ازآنروست كه شیرینی محبت الهی را نچشیده و به اهمیت و عظمت قرب او واقف نشدهاند.
در گذشته برخی افراد سطحینگر میگفتند كه چون خداوند مجرد است و جسم ندارد و درنتیجه با حواس مشاهده نمیشود، متعلق محبت انسان قرار نمیگیرد. محبت انسان به كسی و چیزی تعلق میگیرد كه دركشدنی باشد. پس محبت دربارة خداوند حقیقتاً به رحمت الهی و نعمتهای او، ازجمله بهشت تعلق میگیرد و آن محبت بالعرض به خداوند نسبت داده میشود. این ادعا با آن دسته از آیات و روایات كه به محبت به خداوند تصریح دارند، سازگار نیست. از آن دسته آیات و روایات برمیآید كه یقیناً میتوان خدا را دوست داشت و خداوند حقیقتاً متعلق محبت قرار میگیرد. از آن آیات و روایات استفاده میشود كه كسانی به خداوند محبت دارند و از انس با معبود
﴿ صفحه 28 ﴾
لذت میبرند و كسانی بهرهای از محبت به خداوند ندارند. در یكی از آن آیات در مقابل كسانی كه به غیرخدا دل بستهاند، محبت مؤمنان به خداوند شدیدتر از محبت آنان به سایر محبوبها معرفی شده است: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ...؛(6) «از مردمان كسانی هستند كه بهجای خدا همتایانی [برای عبادت] برگزیدهاند و آنها را دوست میدارند، مانند دوستی خدا، ولی كسانی كه ایمان آوردهاند، در دوستی خدا سختترند...».
چنانكه گفته شد، وقتی انسان كسی یا چیزی را دوست میدارد كه لذتی را از آن درك كند و بشناسد. حال ما كه خداوند را نمیشناسیم، چگونه میتوانیم جمال و كمال او را درك كنیم و در پی لذتی كه از آنها میبریم، محبتمان معطوف به خداوند شود؛ آن جمال و كمالی كه امام باقر(علیه السلام) بهرهمند شدن از آن را از خداوند میخواهند و میفرمایند:
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ جَمالِكَ بِاَجْمَلِهِ وَكُلُّ جَمالِكَ جَمیلٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِجَمالِكَ كُلِّهِ... اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ كَمالِكَ بِاَكْمَلِهِ وَكُلُّ كَمالِكَ كامِلٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِكَمالِكَ كُلِّهِ؛(7) «خدایا، از تو درخواست میكنم به حق نیكوترین مراتب جمالت كه همة مراتب جمالت نیكوست. خدایا، پس درخواست میكنم به حق تمام مراتب جمالت... . خدایا، از تو درخواست میكنم به حق عالیترین مراتب كمالت كه تمام مراتب آن كامل و عالی است. خدایا، پس درخواست میكنم به حق تمام مراتب كمالت».
گرچه جمال و كمال الهی همانند ذات او در افق فهم ما نمیگنجد و ما از نیل به معرفت خالص و كامل آن عاجزیم، از طریق شناخت آثار جمال و كمال خداوند كه
﴿ صفحه 29 ﴾
رحمت الهی و نعمتهای گسترده در جهان هستی و ازجمله نعمتهای معنوی هستند، میتوانیم دریابیم كه خداوند دارای جمال و كمال است. درنتیجه بهتوسط آن آثار، محبت ما به صفات جمال و جلال و كمالات الهی معطوف میشود، و با آنها از لذتْ سرشار میگردیم. با این معرفت حصولی، ما خداوند را ذاتی با همة صفات كمال میدانیم. البته اولیای خاص خدا كه به قلههای تعالی و كمال انسانی راه یافتهاند، با علم حضوری خداوند را میشناسند و به مرحلهای از معرفت میرسند كه با چشم دل، خدای متعال و صفات جلال و جمالش را مشاهده میكنند.
راهكار انس یافتن به خدا و محبت ورزیدن به او
پس از آنكه به عظمت و اهمیت محبت به خداوند و انس با او پی بردیم، این سؤال مطرح میشود كه چرا برخی نسبت به اشخاص، محبت دارند و با آنها مأنوس میشوند، اما برای كسب محبت به خداوند نمیكوشند و در صدد انس یافتن به او برنمیآیند؟ نشانة آنكه عدهای انسی با خداوند ندارند، این است كه با بیمیلی چند دقیقه از وقتشان را صرف خواندن نماز میكنند؛ نماز و گفتوگوی با خدا را بار سنگینی بر دوششان میدانند و میخواهند هرچه زودتر آن را از دوششان بردارند. خداوند در اشاره به كراهت و سنگینی انجام نماز برای افرادی با ایمانی ضعیف و سستعنصر میفرماید: وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِیرَةٌ إِلاّ عَلَى الْخَاشِعِین(8)؛ «و به شكیبایی و نماز [از خداوند] یاری خواهید و این [كار] هرآینه گران و دشوار است، مگر بر فروتنان خداترس».
حتی برخی كه اهل شركت در نماز جماعت هستند، سراغ امام جماعتی میروند كه نماز را سریع بخواند؛ در نماز به انجام واجبات بسنده میكنند و سریع آن را به اتمام میرسانند تا به سایر كارهایشان بپردازند. ما وقتی به خود و آنچه در پیرامونمان هست
﴿ صفحه 30 ﴾
مینگریم، درمییابیم افزون بر آنكه در درون ما جاذبهای به عبادت و انس یافتن با خدا وجود ندارد، موانع فراوانی نیز سر راه توجه ما به او وجود دارند و انواع اشتغالات و سرگرمیها ما را از عبادت و انس با او بازمیدارند؛ برای نمونه، وقتی در خانه به سر میبریم، فوراً سراغ تلویزیون میرویم و به مشاهدة فیلمها و برنامههای سرگرمكنندهای كه از كانالهای گوناگون آن پخش میشود میپردازیم و سرگرم شدن به آن برنامهها، توفیق خواندن دو ركعت نماز با حضور قلب و حتی خواندن یك صفحه قرآن و تدبر در آن را از ما میگیرد. حتی گاهی برای این اشتغالات رهزن و بازدارنده از انس یافتن به عبادت و خدا، توجیه شرعی نیز میتراشیم!
چه كنیم تا به اولیای خدا كه لحظهای از یاد خدا و انس با او غافل نمیشوند، اندك شباهتی پیدا كنیم و اگر نمیتوانیم همة فرصتهایمان را صرف انس با خداوند كنیم و دلمان را یكپارچه غرق محبت او سازیم، دستكم اندكی از لذت محبت وی را بچشیم و در شبانهروز چند دقیقه با او انس پیدا كنیم؟ در یكی از جلسات گذشته این سؤال مطرح شد و در پاسخ آن گفته شد كه انسان هرچه بیشتر دربارة خوبیهای دیگران و ازجمله نعمتها و خوبیهایی كه خداوند در حقش روا داشته است بیندیشد، بیشتر محبت دیگران و محبت خداوند به دلش راه مییابد. ازاینرو، در حدیث قدسی آمده است كه خداوند به حضرت داوود(علیه السلام) فرمود:
أحِبَّنی وَحَبِّبْنی إلَی خَلْقی قَالَ: یا رَبِّ، نَعَمْ أنَا اُحِبُّكَ فَكَیفَ أحَبِّبُكَ إلی خَلْقكَ؟ قَالَ: أُ ذْكُرْ أیَادِیَّ عِنْدَهُم فَإِنَّكَ إذَا ذَكَرْتَ ذلكَ لَهمْ أحَبُّونِی؛(9) «مرا دوست بدار و نزد خلقم محبوب گردان. حضرت داوود فرمود: پروردگارا، آری من تو را دوست دارم، اما چگونه تو را محبوب خلق
﴿ صفحه 31 ﴾
گردانم؟ خداوند فرمود: نعمتهایم را برای آنان ذكر كن كه اگر تو نعمتهایم را برای آنان ذكر كنی، مرا دوست خواهند داشت».
انسان فطرتاً كسی را كه به او خدمت و خوبی كند، دوست میدارد. درنتیجه هرچه بیشتر به نعمتهای خداوند توجه یابد و به ارزش آنها واقف شود، محبتش به خداوند بیشتر میگردد. در مقابل هرچه از توجه او به نعمتهای خدا كاسته شود و به اهمیت آن نعمتها واقف نگردد، به همان اندازه از محبتش به خداوند كم میشود. گرچه زمینه و ظرفیت صفات و حالات عاطفی در افراد متفاوت است، نمیتوان انسان سالمی را یافت كه قدردان خدمت دیگران نباشد. نعمتهایی كه خداوند در اختیار هركس قرار داده است، میل به بینهایت دارد؛ چه رسد به نعمتهایی كه به همة انسانها عنایت فرموده است. با این وصف اگر انسان دربارة نعمتهای بیشماری كه خداوند به او عنایت كرده بیندیشد، آیا بر محبتش به او افزوده نمیشود؟ البته پرواضح است كه نعمتهای خدا منحصر به نعمتهای مادی و ظاهری نیست و شامل نعمتهای معنوی نیز میشود كه اهمیت و ارزششان بهمراتب از نعمتهای مادی و محسوس بیشتر است؛ نظیر نعمت تأخیر كیفر اعمال، دادن فرصت جبران كوتاهیها، برداشتن كیفر اعمال با توبه و نیز وسایلی كه خداوند برای جذب انسانها بهسویِ خویش در اختیار آنها نهاده است؛ همچنین تدبیرهایی كه خداوند برای دور ساختن شیطان از انسانها و رهایی آنها از عوامل فساد و سوق دادنشان به سمت نور هدایت در نظر گرفته است.
نكته: اینكه انسان با صرف وقت و اندیشیدن دربارة نعمتهای خدا، با استفاده از دیگران و در حد استعداد و ظرفیت فكریاش، به بخشی از نعمتهای خدا پی میبرد و درنتیجه حالت محبت به او در دلش پدید میآید، اما وقتی كه مشغول كسب و كار و امور زندگی میشود، نعمتهای خدا را فراموش میكند و درنتیجه محبت به او را نیز از كف میدهد. این ازآنروست كه تنها معرفت و توجه به نعمتهای خداوند در پیدایش
﴿ صفحه 32 ﴾
و استقرار محبت به او كافی نیست. در محبتهای عادی نیز چنین است. وقتی انسان پی میبرد كه كسی دارای صفت نیكویی است یا به او خوبی كرده است، او را دوست میدارد؛ اما پس از مدتی این محبت و دوستی فراموش میشود. دوست داشتن، احساسی گذرا نیست، بلكه حالت عاطفی ثابتی است و با خوش آمدن كه مقطعی و گذراست، تفاوت دارد. وقتی انسان كسی را دوست داشت، در برابرش اظهار كوچكی میكند و اگر مدتی او را نبیند، دلتنگ میشود. برای پیدایش چنین محبتی، افزون بر معرفت و توجه به نعمتهای خدا، باید آن توجه، استمرار نیز داشته باشد. اگر انسان پیدرپی توجهش را به نعمتهایی كه منشأ محبت به خداوند هستند معطوف سازد، محبت او در دلش پایدار و ثابت میماند. اما اگر پس از توجه به نعمتهای خداوند، از آنها غافل شد، تنها حالت گذرایی از دوستی خدا در او پدید آمده، از محبت ثابت به خداوند و آثار ماندگار آن بهرهای ندارد. پس برای حصول محبت به خداوند، باید افزون بر دانستن نعمتهای او، توجه مستمر به آن نعمتها را نیز به وجود آورد و همواره به یاد خدا و نعمتهای او بود. شاید بشود این مطلب را از سخن خداوند در قرآن كریم نیز استفاده كرد؛ آنجا كه فرموده است: فَإِذَا قَضَیْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أوْ أشَدَّ ذِكْرًا؛(10) «و چون مناسك حج را گزاردید، خدای را یاد كنید؛ آنگونه كه پدرانتان را یاد میكنید، یا بیش از آن».
عربهای جاهلی پس از انجام حج، چند روزی در «منا» میماندند و با خواندن نثر و شعر به پدرانشان افتخار میكردند. خداوند در برابر این سنّت جاهلی به مسلمانان دستور میدهد كه بعد از فراغت از حج به ذكر او مشغول شوند. از آیة شریفه برمیآید چنانكه انسان در قبال حقی كه پدر بر او دارد بدو محبت میورزد و همواره به یاد
﴿ صفحه 33 ﴾
اوست، باید بهدلیل نعمتهای الهی و ازجمله نعمت هدایت كه خداوند بدو ارزانی داشته و نیز به سبب حقی كه خداوند بر او دارد و از هر حقی بالاتر و برتر است، محبتش به او شدیدتر باشد.
اگر انسان بخواهد به خداوند محبت داشته باشد و این محبت بر محبت به غیر او غلبه یابد، باید پیوسته به یاد خدا و نعمتهایش باشد و فكر و ذهن خود را بر یاد خداوند و توجه به او متمركز گرداند. در غیر این صورت، بهمرور، محبت به غیرخدا بر محبت به خداوند غلبه مییابد و آنچنان محبت به خدا كمرنگ و بیفروغ میشود و هواهای نفسانی بر انسان غلبه مییابند و گرایش به شیطان جایگزین محبت به خدا میشود كه انسان از یاد او لذت نمیبرد؛ نماز و عبادت برایش جاذبهای ندارد، و علاقهای به زیارت بارگاه رسول خدامَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ...؛(11) «خدا برای هیچ مردی دو دل در درون او ننهاده است...» تا با یكی خداوند را محبوب و معبود خود قرار دهد و با دیگری معبود و محبوب دیگری را برگزیند.
روانشناسان گفتهاند انسان در آنِ واحد میتواند به چند چیز توجه كند و برخی از آنان گفتهاند در آنِ واحد توجه انسان میتواند به هشت چیز معطوف شود. طبیعی است كه با افزایش متعلق توجه انسان، از شدت و كیفیت توجه به هریك از متعلقات كاسته میشود و در مقابل، هرچه متعلق توجه كمتر باشد، توجه انسان تشدید میگردد و اگر همة توجه او بر یك چیز متمركز شود، دارای شدت بیشتر و اثر و نتیجة مضاعف خواهد بود. حال اگر انسان پس از معرفت نعمتهای خدا و استمرار در توجه به آن
﴿ صفحه 34 ﴾
نعمتها، تمركز بر توجه به خدا و نعمتهایش را به آن معرفت ضمیمه كند و بكوشد به غیر او توجه نداشته باشد، برای نمونه در نماز حضور قلب داشته باشد و توجهش بر عبادت خداوند متمركز شود و با كوشش از پراكندهنگری و مرور هوسها و خواستههای غیرالهی در ذهنش خودداری كند، آن توجه، اثر فراوانی در جذب او به خداوند و ایجاد محبت خالص به آن معبود بیهمتا دارد.