اربعین حسینی؛ امکان حضور در تاریخی دیگر
نویسنده : اصغر طاهرزاده
اربعین؛ تجسم ادامهی عهد مؤمنین
امام حسین(ع) به عنوان قطب دل هاى سالم و جانهای متوجه حق و حقیقت، كهنگى بردار نیست و شامل مرور زمان نمى شود. كسانى كه مى خواستند رنگ حسینى را بى رنگ كنند وآن هایى كه امام حسین(ع) را از یاد بردند، هیچ كدام مؤمن نیستند. اینكه حضرت امام عسکری(ع) فرمودهاند: «زیارت اربعین، یكى از نشانه هاى ایمان است» یعنى اربعین؛ ادامهی عهد مؤمن است با امام حسین(ع) كه تجسّم اسلام است و قطب دل هر انسانى كه مى خواهد دلى فعّال و زنده داشته باشد امام حسین(ع) است، هر چند حاكمان ستمگر تلاش كنند تا این عهد و وفادارى و میثاق با امام را، از بین ببرند. چراكه مؤمن در عالمى از ایمان و حالى از معنویت به سر مى برد كه هیچ شرایطى نمى تواند آن حال را از او بگیرد، و در واقع اربعین و زیارت اربعین استحكام آن حال ایمانى است.
این یك قاعده کلی است كه همیشه ستمگران وقتى حق و حقیقتِ اسلام و دین را تحمل نكردند، سعى مى كنند مظاهر اصلى دین را محو و نابود كنند. آنان سعى مى كنند با تبلیغات و غوغاسالارى و كشتار و تهمت زدن، حق را از صحنهی جامعه و خاطره ها پاك كنند. و این تنها شیعهی اربعین شناس است كه تحت تأثیر این غوغاسالارى ها قرار نمى گیرد. اینكه شخصیت جابربن عبدالله انصارى براى ما بسیار ارزشمند است و با توجّه به او سنّت اربعین را عزیز مى داریم، به جهت كار بزرگى است كه او كرده است و از طریق این سنت همیشه شیعیان از بركات اربعین بهره مند شده اند.
شما فراموش نكنید كه پس از واقعهی عاشورا در كنار آن تبلیغاتى كه امام(ع) را بهعنوان یك خارجى معرفى كردند، چنان ارعابى در كشور حاكم نمودند که كسى جرأت یاد امام حسین(ع) را هم نداشت تا از این طریق براى همیشه سنّت حسین(ع) و سنّت محمّد(ص) از صحنهی خاطره ها و سینه ها محو شود و یزیدیان به راحتى بتوانند خود را تبلیغ كنند. در این صورت است که معلوم مى شود در چنین شرایطى، احیای اربعین حسین(ع) چقدر كارساز بوده است. در واقع با اربعین، همهی طمع دشمن خنثى و بى نتیجه شد. همچنانکه در این تاریخ پس از چهارصدسال حاکمیتِ تفکر سکولاریته، شیعیان با به صحنهآوردنِ اربعین، در حال خنثیکردنِ حیلهی ستمگران این دوراناند.
نباید حرکتی را که در این تاریخ در اربعین ظهور کرده است با یک نگاه محدود تعریف کرد و در همین رابطه باید گفت؛ این حرکت در عین آنکه یک حرکتِ خودجوشِ اجتماعی است، حرکتی است که خداوند آن را بر قلب مردم إشراق نموده و هرکس به اندازهای که بخواهد در این تاریخ، خود را با ارادهی الهی تطبیق دهد در ذیل آن قرار میگیرد.
زمینهی تاریخی ظهور اربعین در این تاریخ اینگونه است که عرض شد. زیرا در متن سنت اربعینی که در روایات ما آمده، چنین ظرفیتی نهفته است و نقشِ تاریخسازی آن پیشبینی شده است که بنده در ادامه، بیشتر در تبیین آن سخن خواهم گفت. آنچه فعلاً باید بر آن تأکید کرد؛ فهم درست سنت اربعین است و شرط ادامهی آن در راستای تحقق تمدن اسلامی. وگرنه بهعنوان یک حرکت عبادیِ فردی، بدون نظر به حضور تاریخی جهان اسلام در این دوران و در معادلات جهانی، خروش و نشاط آن حرکت فرو مینشیند.
آنچه از ظواهر پیداست هر دو ملت ایران و عراق در عمق جانشان متوجه شدهاند میتوانند در راستای حرکت اربعین، نقشآفرینی کنند به طوریکه بعضی از خودِ مردم عراق فرموده بودند ملت عراق در اربعین، ملت خاصّی هستند یعنی گویا متوجهاند در این شرایط چه نقش مهمی میتوانند ایفاء کنند. آنها به عنوان یک جریان الهی و یک رسالت تاریخی به موضوع نگاه میکنند.
جریانی که با اربعین شروع شده طوری است که زمینه ساز حضور شیعه در معادلات جهانی میشود و تا تحقق تمدن اسلامی و عبور از فرهنگ استکباری توان پیشرفت دارد. جهان اسلام پس از چهارصدسال که از رنسانس گذشته به خود آمده که دیگر برای ادامهی حیات خود نمیتواند به پروژههای فرهنگ مدرنیته امید ببندد و لذا با شعارهای اسلامی به صحنه آمد و این علیرغم فشارهای جهان استکباری و ارتجاعی ادامه مییابد تا به نتیجه برسد.
ملتها در این تاریخ در حال بازخوانی و تجدید نظر نسبت به رجوعشان به فرهنگ مدرنیتهاند، فرهنگی که به عالم و آدم نگاه سکولاریته دارد. در چنین شرایطی «اربعین» یک تذکر تاریخی به همهی ملتها است تا در این شرایط، نسبت خود را با خداوند و مسیر انبیای الهی شکل دهند. ایجاد و بقای انقلاب اسلامى هم از بركات سنّت اربعین است. در شب پانزده خرداد سال 42 وقتى امام خمینى(رض) را دستگیر كرده و به زندان بردند، فرداى آن روز مردم به خیابان ها آمدند و بدون هیچ ترسى فریاد اعتراضشان بلند شد. ارتشبد «فردوست» در خاطراتش مى نویسد: «در آن روز آن قدر آدم آمده بود و آن قدر ما آن ها را كشتیم كه خودمان ترسیدیم». تاریخ مى گوید ارتشیانپایههای مسلسل ها را در صحن حضرت معصومه( گذاشتند و بسیارى از مردم را كشتند. شاه حساب كرده بود وقتى امام خمینى(رض) را تبعید كرد و مردمِ وفادار به امام را هم كشت، بقیهی این ملّت براى همیشه وفادارى خود را نسبت به امام و انقلاب پس مى گیرند و لذا آنچه به گمان خود باید بكند، انجام داد؛ امام خمینى(رض) را بعد از چهل روز آزاد كردند و به روستایى در حاشیهی شهر تهران به نام «داودیّه» بردند كه در واقع ایشان را به آنجا تبعید كنند. مورّخین مى گویند مردم آن قدر به دیدار امام(رض) رفتند كه جادّه داودیّه پر از ماشین سواری شده بود.(8) این چه سنّتى و چه شعورى است كه مردم بعد از اینهمه كشتهدادن، به دیدار امام« خمینى(رض) مى روند. حضور حماسى مردم وفادار به امام و آزاد از رعب نظام شاهنشاهى، همهی حیله های رژیم را خنثى كرد. بعداً امام را به قیطریه آوردند و از آن جا هم به قم برگرداندند. اگر به نهضت كربلا و نهضت امام خمینى(رض) نگاه دقیق و عمیقى بكنید شباهت هاى بسیارى بین این دو نهضت مى بینید. یعنى با همان فرهنگ و حكمت حسینى، انقلاب اسلامى شكل گرفته است و با همان فرهنگ جلو میرود و به بنبستی برخورد نمیکند که مانع ادامهی آن در این تاریخ باشد.
شاید سیزدهم محرم بود كه خبر شهادت امام حسین(ع) به مدینه رسید، امویان تمام خانه هاى بنى هاشم را در مدینه خراب كرده بودند. یعنى بنى هاشم دیگر باید از صحنه تاریخ پاك شود. «جابربن عبدالله انصارى» به همراه «عطیّه» بدون آن كه مرعوب جوّ پلیسى نظام یزیدى شوند، به سوى كربلا حركت مى كنند تا ثابت كنند كه روح ایمانى و وفادارى به امام حسین(ع) جوّ پلیسى را به چیزى نمى گیرد و شامل مرور زمان هم نمى شود، چیزى كه یزیدیان نمى فهمیدند. وفادارى به امام و دین، تجددّ و روشنفكرى هم برنمى دارد، همیشه باید حق و حقیقت براى قلب مؤمن، حىّ و حاضر باشد. این است كه جابر، سنّت اربعین را بنا بر آموزههای دینی، پایه گذارى كرد و براى همیشه فرهنگ كربلا با سنّت اربعین، جهان را تغذیه خواهد كرد و عهد حسینى بر خلاف جوّ پلیسى و رعب و وحشت، جاى خود را باز مى كند و راه خود را ادامه مى دهد.
دشمنان اینهمه تلاش كردند تا وفادارى به امام حسین(ع) از بین برود، وگرنه كشتن امام به وسیلهی آنهمه لشكر كه عمرسعد جمع كرده بود، هنر نیست. آن ها مى خواستند این وفادارى كه جابر و امثال او نشان دادند براى همیشه نابود شود، آن وفادارىِ عاشقانه اى كه امام و اصحاب آن حضرت را نماد دینداری در همهی تاریخ مى كند. در واقع عهد حسینى با اربعین حفظ شد و امروز هم من و شما سنّت اربعین را تكرار مى كنیم، یعنى اى حسین، شما همیشه حق هستید و ما بنا داریم ارتباطمان را با حق یگانه كنیم و وفادارى به حق را هیچ گاه از دست ندهیم، و مرور زمان و غوغاى زمانه و تبلیغات یزیدى نمى تواند ارتباط ما را با شما قطع كند. هر سال اربعینگرفتن آن گونه كه امام صادق(ع) در زیارت اربعین به ما آموختند و در آن زیارت با امام حسین(ع) سخنگفتن، گوهرى گرانقدر و ارتباطی بزرگ است در تاریخی که مدرنیته گسستگی روحها را به میان آورده است.
اربعین؛ حرکتی به سوی جامعهی مهدوی
حقیقتی به نام حضرت مهدی(عج) را فقط در کالبد جسمانیدیدن، جفایی است بسیار عظیم و هزاران تأسف که نگاهِ عرفی ما تنها محدود شده به همین ساحت از ایشان. غافل از اینکه حضرت مهدی(عج) حقیقتی است که تمام عالَم در محضرشان است و هرچه جلو میرویم ظهور ایشان به سمت ما شدیدتر میشود. بنده به هرچه شدیدترشدنِ ظهور ایشان در این عالم ایمان دارم. در این کنش و واکنشهای مداوم جهانی و در این ظلمات کثرتزدهی پوچِ غربی، تنها حضور و ظهور حضرت مهدی(عج) است که هربار در لباسی جلوهگری میکند و ما را به وحدت و انس و یکیشدن در وادی هستیِ حقیقی سوق میدهد. این ظهور و حضور حضرت مهدی(عج) است که در لباس اربعین با بیش از بیست میلیون انسانِ همدل، خود را نشان میدهد.
بهترین نگاه را ائمهی ما در زیارت اربعین به موضوع انداختهاند و لذا در این زیارت، این گونه شروع مى كنیم:
«السَّلامُ عَلى وَلِیّ الله وَ حَبیبِه» سلام بر ولىّ خدا و حبیب او!
این سلام یعنى ظهور ارادت به امام، یعنى هنوز حسین بن على(ع)، زنده و حبیب و ولىّ خداست، نه یزید و یزیدیان؛ و هنوز دل ما به ولىّ و حبیب خدا نظر دارد و تبلیغات یزیدى در طول تاریخ نتوانسته است ما را طعمه خود كند. شما دیده اید آدم هایى را كه با روبهروشدن با یك مسئلهی كوچك تمام تعهداتشان را نسبت به انقلاب و اسلام و امام و ارزش ها از دست مى دهند و چون معنای تشیع را نمیدانند، با شدّتگرفتن جوّ تبلیغاتىِ زمانه و غوغاهاى دشمن، تمام ارتباط قبلى خود را با اسلام و انقلاب از دست مى دهند، اینان اساساً به حقیقت وفادار نیستند و عهدی با آن ندارند که اسیر جوّ زمانه میشوند.گفت:
مر سفیهان را رُباید هر هوی
زانکه نَبْوَدْشان گرانی قوا
آدم هاى بى اصول كه از نظر معرفتى قوى نیستند، با هر بادى به لرزه درمى آیند و ریشهی محكمی ندارند. ریشهی انسانِ مؤمن به حق وصل است؛ لذا غوغاى زمانه نمى تواند او را به لرزه درآورد و برباید. در زمان رضاخان كه دستور داده بود زنان باید چادرها را از سر بردارند، كسانى كه سنت اربعین را نمى شناختند، سریعاً چادر را برداشتند و به اسم مقتضیات زمانه رنگ اصیل خود را از كف دادند و رنگ ضد انسانىِ حكومت غیرالهى رضاخان را پذیرفتند، ولى عموم مردم این کار را نکردند زیرا فرهنگ اربعین چیز دیگرى به آنها آموخته بود و آن عبارت است از پایدارماندن به عهد الهى خود و این با اعلام ارادت به امام معصوم(ع) محقّق مى شود. لذا در ادامهی زیارت اربعین عرض میکنیم:
«السَّلامُ عَلى خَلیلِ الله وَ نَجیبِه» سلام بر خلیل خدا و نجیب او!
یعنى سلام بر تو كه خودت را براى خدا از هر خودیتى خالى كردى و سلام بر بنده نجیب خدا! كه هیچ عصیانى در مقابل خدا نداشت. با ارتباط قلبى مى توان این سلام ها را به فعلیت رساند و جهتِ جان را در جهتِ ارادت ورزى به اباعبدالله الحسین(ع) انداخت و از اثرات مثبت این ارادت ورزى بهره برد. هرچه بهره و بهرهمندی برای انسان هست، از توجهدادن روح است به امام معصوم(ع)، آن هم ارادت به امامى كه فرهنگ اموی معاویه، مى خواهد نور او را محو كند، حالا شما روبه روى او ایستاده اى و برخلاف آن همه غوغا با تمام وجود با او گفتگو مى كنى و میگویی:
«السَّلامُ عَلى صَفِیِّ الله وَ ابْنِ صَفِیِّه، السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الشَّهید»
یعنى سلام بر بنده با صفاى خدا، دوست برگزیده و خالص او كه فرزند خانوادهی با صفایى است، سلام بر حسین شهید.
ملاحظه كنید دلى كه توجه او به امامش دائمى است، چه بهره هایى از این توجّه مى برد. این سلام و این تعهد اجازه نمى دهد كه جوّ زمانه، ما را فراگیرد. تعهد با ابا عبدالله(ع) در واقع تعهّد با خداست، تعهّدى كه در «عهد الَسْت» با خدا بستهایم. هركس تعهد با ائمه(ع) و اسلام وارزش ها را شكست، باید بداند كه با خودش قهر كرده و با خود نقض پیمان نموده و باید بداند كه خود را از دست داده است، قرآن در مورد اینها مى فرماید: «وَ كانُوا یُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظیم» (سورهی واقعه، آیه 46) این ها بر شكستن عهدِ عظیمى اصرار مى ورزیدند. این زیارت ها و سلام ها احیاى خودِ اصیل انسان ها است تا از اصل خود جدا نشوند و عهد خود را با امام(ع) هرگز نشكنند.
ارتباط با امامى مظلوم و شهید، یعنى گشودن دریچهی جان به سوى ذاتى مقدّس كه در رهگذر یافتن حیات معنوى، به راحتى از حیات بدنى مى گذرد. در این حالت انسان نسبت به خود بى تفاوت نخواهد بود تا هرچه را زمانه بر سرش مى آورد بپذیرد و امیدش از دست یابى به خودِ برین نابود شده باشد. راستى كه ارادت به چنین شهید مظلومى، چه زیبا جرقههاى حیات را از لابه لاى خاكستر روزمرّگى ها برای انسان به مشعلى بزرگ و درخشان تبدیل میکند تا در تغییر سرنوشت خود نقشآفرینی کند.
اربعین؛ مکتب ادامهی شجاعت
نهضت امام حسین(ع) نهضتِ به جنبشدرآوردن قلب هاست و از این پایگاه است كه به امام(ع) سلام مى دهى و متذكر تنگناهایى مى شوى كه بر امام(ع) تحمیل كردند. یزیدیان تصور مى كنند قدرت نمایى كرده اند، تنهاكسانى كه حسینى نیستند مرعوب تبلیغات دشمن مى شوند. بینش حسینى این است كه هر كس با روش حق، مقابل ستم بایستد، پیروز است. كسى كه مى ترسد در پیروى از بینش حسینى و فرهنگ شهادت و مبارزه با ستم ضرر كند، او در حقیقت نه ضرر را مى شناسد و نه نفع را، او تمام وجودش ضرر است.
بزرگ نمایى قدرت آمریكا براى كسى است كه امام حسین(ع) ندارد. ولى كسى كه به حسین(ع) دل داده است آمریكا و دنیاداران در نظرش پوچ و هیچ هستند. از این جا روشن مى شود كه چرا امام حسن عسكرى(ع) فرمودند زیارت اربعین نشانهی مؤمن است. معلوم مى شود كه هر دلى به صِرف ادعاى ایمان، نمى تواند در فرهنگ تبلیغاتى كفر، به حق و حقیقت وفادار بماند.
خداوند تمام خوبى ها را براى ائمه(ع) قرار داد و آن ها را به جهت خلوصی که داشتند گلچین كرد. البته هر کس متوجه جایگاه امامان(ع) نیست تا زندگی خود را مطابق رهنمودهای آنان معنا کند ولی شیعه در اربعین در چنین حال و مقامى قرار دارد، لذا در صحنه اى كه چهل روز از عاشورا گذشته است به حکم وفاداری به امامی معصوم وارد مى شود. یعنى تكه تكهشدن بدن ها را در روز عاشورا دیده، جشن و غوغاى حكومت یزیدى را بعد از عاشورا ملاحظه کرده، رعب و وحشتى را كه به صحنه آوردهاند احساس کرده، تهمت ها را شنیده ، با این همه بعد از چهل روز هنوز حق را از باطل تشخیص مى دهد و هنوز به جبهه حق و امام حسین(ع) وفادار مانده و هنوز امام(ع) را پیشرو و رئیس و سرور و راهنماى خود مى داند و اعتقادش این است كه خدایا تو ارث انبیاء را به این امام دادى و ما با وجود این همه تبلیغات و رعب و وحشت، از حضرت حسین(ع) دل نمى كنیم و جرأت دفاع از او را در جان خود داریم، اصلاً پاسداشتِ اربعین، مكتب ادامهی چنین جرأت و شجاعت است.
انسانهایى که ظاهرِ كاخ ها خیره شان نكرده است و به درون معنوى خود خیره شدهاند و راه رجوع به عالم غیب و معنویت برایشان باز شده، چگونه میتوانند به امام معصوم(ع) که مظهر حقایق است نظر ندوزند و تبلیغات دنیاگرایان، دل آنها را از جایگاه اصیل خود بركند؟ امام در تمام ابعادش، چه با بودنش و چه با شهید شدنش، انگشت اشاره به عالم بیکران غیب دارد و مى تواند عالم درون انسان را به او بنمایاند و در آن صورت است که انسان خود را به واقع یافته است، آنهم خودى بسیار متعالى و این خودیابی، در سنت اربعین شکل میگیرد و میرود تا با پاسداشتِ آن به یزید پشت کند، به هر یزیدی در هر زمانی.