عینیت یا مثلیت؟
یكی از مسائلی كه گاهی پیرامون بُعد جسمانی معاد طرح میشود، این است كه آیا پیكر انسان در معاد، «عین» پیكر دنیوی او است یا «مِثل» آن؟ اگر خود همین پیكر دنیوی است، مربوط به كدام سنین او خواهد بود؟ و شبهاتی مانند شبهة آكل و مأكول پیرامون آن مطرح میشود.(270)
اما اگر بُعد جسمانی انسان در معاد، «مثل» پیكر این جهانی او باشد، در این صورت نیز خود مردگان احیاء و مبعوث نشدهاند، بلكه امثال و مانندهای آنها برانگیخته شده و لذا معاد كه بازگشت خود اشیاء است، تحقق نیافته است! و موضوعات متفرع از آن مانند مسئله عدالت در پاداش و جزاء، و اینكه در آن صورت گناه دوزخیان چیست؟ زیرا آنان خودِ انسانهای گنهكار دنیوی نیستند، بلكه مانندهای آنها میباشند، و همینطور اهل بهشت نیز انسانهای صالح و نیكوكار دنیوی نیستند، بلكه امثال آنان میباشند!
برای جواب به این اشکال علامه طباطبایی(ره) بحثی تحت عنوان «عینیت و مثلیت» را در تفسیر المیزان مطرح فرمودهاند(271) و روشن میکنند که باید متوجه عینیت و مثلیت شد که از چه جهت وجود ما در روز قیامت عین همین دنیاست و از چه جهت مثل این دنیا است. ظاهراً برای هریك از دو جنبة «عینیت» و «مثلیت» شواهدی از قرآن وجود دارد. برای حالت اول یا عینیت، قرآن میفرماید:
«اَوَلَمْ یَرَوْا اَنَّ اللهَ الَّذی خَلَقَ السَّمواتِ وَ الْاَرْضَ وَ لَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ بِقادِرٍ عَلی اَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتی بَلی اِنَّهُ عَلی كُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ»(272)
آیا هنوز نمیدانند كه خداوند كه آسمانها و زمین را بیافرید و از آفرینش آنها ناتوان و خسته نشد، قادر است كه مردگان را زنده كند؟! آری او قادر است زیرا او بر هر چیزی توانا است.
در آیة فوق صحبت از زندهكردن خود مردگان است نه امثال آنان، و برای حالت دوم یا مثلیت میفرماید:
«اَوَلَیْسَ الَّذی خَلَقَ السَّمواتِ وَ الْاَرْضَ بِقادِرٍ عَلی اَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی وَ هُوَ الْخَلاّقُ الْعَلیم»(273)
«آیا آنكه آسمانها و زمین را پدید آورد، قادر نیست كه مثل و مانند ایشان را بیافریند؟! آری او توانا است و او آفرینندة دانا میباشد.»
با اندك تأمّلی در این آیات از قرآن، نشان میدهد كه تناقضی در بین آیات وجود ندارد. چه، مشخصة وجودی هركس یا شخصیت حقیقی هرکس، مربوط به بُعد روحی او است كه قیام سایر مراتب وجود او نیز به همان بُعد است و جسم یا پیكر ظاهری و محسوس انسان، اصولاً داخل در حقیقت وی نیست. بُعد جسمی انسان حداكثر مَرْكب و یا وسیلهای برای روح است و بس، و نقش آن نیز در تكامل شخصیت انسان در حـدّ نقـش و اثـر یـك وسیـله اسـت. با توجه به این حقیقت است كه قرآن- چنانكه در مبحث ماهیت مرگ گذشت - ایراد منكرین معاد، مبنی بر گُمشدن و خاكشدن اجزاء وجودشان را پس از مرگ رد كرده و میفرماید؛ در لحظة مرگ «شما» توسط فرشتة مرگ تمام و كمال دریافت میشوید(274) و گمشدنی در كار نیست. یعنی آن بعد جسمی شما كه پس از مرگ متلاشی میشود داخل در حریم هویت «شما» نیست.
بنابراین؛ مجموعة استعدادها، مكتسبات و ملكات نفسانی هركس كه منشأ صدور اعمال، رفتار، گفتار و همة تظاهرات وجودیش میباشد و شخصیت حقیقی او را تشكیل میدهد، مربوط به بُعد ماوراء طبیعی وی است كه از بقاء و ابدیت برخوردار میباشد. لذا در آخرت، انسان با «عین» شخصیت قبلی خود، برانگیخته میشود و همان روح، دوباره به پیكر جسمانی مربوط به خودش تعلق گرفته و به آن ملحق میشود. اما پیكر اخروی انسان در مقایسه با پیكر دنیوی او از آفرینشی جدید برخوردار است و «مثل» و شبیه پیكر دنیوی است نه عین آن،(275) و خداوند هم فرموده است:
«اَفَعَیینا بِالْخَلْقِ الْاَوَّلِ، بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدیدٍ»(276)
«آیا ما از خلقت نخستین عاجز و ناتوان شدیم؟ بلكه آنان از آفرینش جدید در شك و اشتباه هستند».
زیرا اگر قرار باشد كه پیكر اخروی انسان نیز عین همین پیكر دنیوی باشد، یعنی دارای همین نحوة وجودی و اجزاء مربوطه، در این صورت نظام اخروی، همان نظام دنیوی خواهد بود، و معاد یا عود و بازگشتِ اشیاء بهسوی خداوند مفهوم خود را از دست خواهد داد!
علاوه بر آن مگر در حیات دنیوی پیكر انسان در تمام طول عمر از ثبات و عینیت برخوردار است؟ پر واضح است كه در طول عمر هركس، پیكر او بارها و بارها، اجزاء و مواد سازندة آن تبدیل و تعویض شده است، تا آنجا كه حتی در هر دقیقه محتملاً حدود یك میلیارد سلول جدید در بدن انسان بهوجود میآید(277) و طبعاً در همین حدود هم از بین رفته است تا جانشینی صورت گیرد! اما به علت ثبات روح، هركس همواره خود را واحد و ثابت در طول زندگی خود مییابد. بدین ترتیب حتی در زندگی دنیوی نیز پیكر انسان در سنین مختلف مثل پیكر سالهای قبل است و نه «عین» آن، تا چه رسد به قیامت و حیات اخروی كه همة اشیائ مراحل سیر تكاملی خود را طی كرده و از نحوة وجودیِ جدید و كاملی برخوردارند، تا آنجا كه مادة كدر و ظلمانی كنونی تبدیل به شیئی نورانی و زنده میشود.
کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّیترین زندگی» تمام گشت، ولی بگو چه چیزی شروع شد؟ حضرت مولیالموحدین علیبنابیطالب(ع) در هر شب پس از نماز عشاء روی مبارک خود را به سوی مأمومین بر میگرداندند و با صدای بلند این جمله را گوشزد میکردند که:
«تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ الله، فَقَد نُودی فِیکُمُ بِالرَّحِیل»(278)
ای مردم! که خداوند رحمتش را بر شما ارزانی دارد، مجهز شوید جهت سفر آخرت که بانک حرکت به سوی آن دیار در بین شما سر داده شده است.
و به واقع جدّیترین سخنی که باید به آن توجه کرد همین سخن است.
در شب جمعهای در محضر آیتالله حسنزادهآملی«حفظهاللهتعالی» جهت خواندن فاتحه برای شادی روح علامه(ره) به منزل حضرت علامه رفتیم. در همان اطاقی که علامه(ره) درس میدادند، حضرت آیتاللهحسنزاده یادی از ایشان کردند و فرمودند: «یکی از کلمات دلنشین حضرت علامه طباطبایی(ره) این بود که: «این عناوین دنیوی اگر وفا و دوام داشته باشند، تا لب گور است و نوعاً هم بیوفا هستند، بعد از آن ماییم و ابد ما، بعد از آن ماییم و ابد ما»، و با این جمله و تکرار آن هم خودشان به فکر فرو میرفتند و هم حاضران را به فکر میکشاندند.
عمده آن است که در آن حیات زیبا و ابدی با دست پُر وارد شویم و برای سفر به آن عالم خود را مجهز کنیم که:
بر دَرِ یاران تهیدست آمدن
هست بیگندم سوی طاحونشدن
حق تعالی خلق را گوید به حشر
ارمغان کو از برای روز نشر؟
جِئْتُمُونا و فُرادیٰ بینوا؟
هم بدانسان که خَلَقْناکم کذا؟
هین چه آوردید دستآویز را
ارمغانِ روز رستاخیز را؟
خدایا! به عظمت پیامبر و اهل بیت او(ع)به ما توفیق آبادانی قبر و قیامتمان را عطا بفرما، یا ربالعالمین
«والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته»
منابع
قرآن
نهجالبلاغه
صحیفه سجادیه
تفسیر المیزان، علامه طباطبایی(ره)، کانون انتشارات محمدی
بحارالانوار، سیدمحمدباقرمجلسی، دار احیاء التراثالعربی
معاد یا بازگشت به خدا، آیتاللهمحمدشجاعی، شرکت سهامی انتشار
معرفتالنفسوالحشر، اصغرطاهرزاده، ترجمه جلد 8 و9 اسفار، المکتبةالمصطفوی
معاد از دیدگاه امام خمینی(ره)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی(ره)
قیام قیامت، آیتالله محمدشجاعی، کانون اندیشه جوان
مواقف حشر، آیتالله محمدشجاعی، کانون اندیشه جوان
تجسم عمل و شفاعت، آیتالله محمدشجاعی، کانون اندیشه جوان
بحثی پیرامون مسئلهای از معاد در محضر استاد جوادیآملی و استاد سید جعفر سیدان، انتشارات ولایت
معادشناسی، آیتالله سیدحسینحسینیتهرانی، حکمت
یاد معاد، آیتالله جوادیآملی
مخزنالعرفان، بانو امین
آداب الصلاة، امامخمینی(ره)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی(ره)
شرح جنود عقل و جهل، امامخمینی(ره)،مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی(ره)
چهل حدیث، امامخمینی(ره)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی(ره)
فصوصالحکم، محیالدینعربی، بیدار
تفسیر انسان به انسان، آیتاللهجوادیآملی، مرکز نشر إسراء
پاورقی ها
1 - آیتاللهجوادیآملی«حفظهاللهتعالی» میفرمایند: مرحوم علامه(ره) آنگاه که درس اسفار به مبحث معاد که بعد از سَفَر نفس است، رسید، دیگر درس اسفار را ادامه ندادند و معاد را به شکل علنی برای طلاب تدریس نکردند و در بیان راز آن میفرمودند: «زمان بحث معاد نرسیده است، هنوز خدای سبحان مسأله معاد را روزی حوزههای علمی نکرده است که انسان بتواند مباحث معاد را علنی تدریس کند. چون هر علمی رزق الهی است و این روزی نیز مربوط به عصری خاص است و مصری و نسلی دارد تا - إنشاءالله - آنها آماده بشوند و هنوز چنین نشده. گاهی نیز تعارف میکردند که شما مباحث معاد را بنویسید ولی میفرمودند که هنوز وقتش نرسیده است.
آن روزها مثل حالا نبود. به برکت انقلاب اسلامی و امامخمینی(ره) و روشنشدن فضای باز فرهنگی و فضاهای محاورهای و دهها مسأله دیگر، اکنون بسیاری از طلاب حوزهها و جوانان دانشگاهها، نهتنها از جهت فهم مشکلی ندارند، بلکه تشنه اینگونه معارفاند»(مهر استاد، ص119).
2 - شرح دعای سحر امام خمینی(ره)، صفحه «یا».
3 - آیتالله شجاعی دو جلد کتاب نفیس در رابطه با برزخ مرقوم فرمودند تحت عنوان «معاد یا بازگشت به سوی خدا» که تمام آن در رابطه با برزخ است. و سپس در رابطه با قیامت، فاضل ارجمند جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای محمدرضاکاشفی مباحث شفاهی ایشان را به صورت کتبی در چند جلد تحت عنوان «قیام قیامت»، «مواقف حشر» و «تجسم عمل و شفاعت» تنظیم نمودهاند که در متن این کتاب مورد استفاده کامل قرار گرفته است.
4 - کتاب معاد از دیدگاه امام خمینی(ره) چاپ اول، تهیه و تنظیم؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره). البته در این کتاب، ما به جهت تخصصیبودن بعضی از لغات حضرت امام مطالب را بعضاً نقل به مضمون آوردهایم و کسانی که مایلند عین جملات را به طور کامل پیگیری کنند به اصل کتاب رجوع فرمایند.
5 - نهجالبلاغه، خطبه 113.
6 - سوره ص، آیه 46.
7 - سوره جاثیه، آیه 21.
8 - بحارالانوار، ج 70، ص 132.
9 - سوره یس، آیه 59.
10 - سوره ص، آیه 27.
11 - سوره نجم، آیه 42.
12 - نكتة اول: انسان یك «تن» دارد و یك «من»، كه حقیقت او همان «من یا نفس» اوست و همه ادراكات، مخصوص و مربوط به نفس است.
نكتة دوم: در موقع خواب دیدن و رؤیا، بخصوص در رؤیای صادقه، در عین اینكه بدن و جسمِ ما، در رختخواب است، خود ما در صحنههایی حاضر میشویم كه بعداً همان صحنهها در عالم ماده حادث میگردد. یعنی ما بدون این جسم و بدن در صحنههایی واقعی حاضر میشویم.
نكتة سوم: «تن» در قبضه «من» است و در حقیقتِ انسان دخالت ندارد. به همین جهت هم «تنِ» انسان از حالات و تأثّرات « نفس» متأثّر میشود.
نكتة چهارم: « نفس» چون بدون بدن میتواند ادراك داشته باشد و حتی بهتر از بدن حوادث را درك میكند و حوادثی را میبیند كه هنوز چشم بـدنی آنها را ندیده، پس بدن انسان نقشی در حیات انسان نداشته و نفس، بدون بدن زندهتر است و حتی میبیند كه میمیرد.
نكتة پنجم: نفس انسان از طریق به كار بردن «تن» كامل میشود و به همین جهت هم نفس، بدن را تكویناً دوست دارد و آن را از خودش میدانـد و با این حال چون به كمالات لازم خود رسید « تن» را رها میكند، و علت مرگ طبیعی هم همین است كه «روح» تن را رها میكند.
نكتة ششم: نفس انسانی فوق زمان و مكان است و در همین راستا است كه در بدن، مكان برایش مطرح نیست. و در عین اینكه حضورِ«كامل» در بدن دارد، در مكان خاصی از بدن جای ندارد، زیرا مجرد از ماده است.
نكتة هفتم: همچنانكه «نفس» باطنِ « تن» است، «عالَم برزخ» هم باطنِ «عالَم ماده» است و در هنگام مرگِ انسان؛ زمین، « قبرِ تن» و برزخ، « قبرِ من یا نفس» خواهد بود.
13 - بحارالانوار، ج6، ص 137، روایت 42.
14 - سوره بقره، آیه 156.
15 - سوره اعراف، آیه 29.
16 - معاد از دیدگاه امام خمینی(ره)، چاپ اول ص 7 ، با اندکی تغییر. نقل از تقریرات اسفار.
17 - سوره زمر، آیه 42.
18 - سوره سجده، آیات 10 و 11.
19 - سوره ق، آیه 19.
20 - نهجالبلاغه، خطبه 221.
21 - تفسیر المیزان، بحث روایی ذیل آیات 157-153 سوره بقره- بحارالانوار، ج6، ص224.
22 - نهجالبلاغه، خطبه 109.
23 - چهلحدیث، ص461.
24 - حیات پس از مرگ، علامهطباطبایی(ره)، فصل اول به نقل از فروع كافی.
25 - تقریرات اسفار، نقل از ص167 معاد از دیدگاه امام خمینی(ره)، آدابالصلوة ص265.
26 - سوره نحل، آیه32 .
27 - سوره انفال، آیه 50 و 51.
28 - بحارالانوار، ج6، ص190.
29 - سوره اعراف، آیه 29.
30 - سوره بقره، آیه 156.
31 - سوره یونس، آیه 4.
32 - سوره سبأ، آیه 51.
33 - برای روشنشدن حضور کامل و تمام موجودات مجرد به نکته شماره 7 از کتاب «ده نکته از معرفت نفس» رجوع فرمایید.
34 - سوره مؤمنون، آیات 99 و 100.
35 - سوره انعام، آیه 28.
36 - بحارالانوار، ج58، ص7 و ج73، ص67.
37 - معاد از دیدگاه امام خمینی(ره)، نقل از تقریرات اسفار، ص261.
38 - سوره ابراهیم، آیه 48.
39 - « ... وَ أَقْرُرْ أَعْیُنَنَا یَوْمَ لِقَائِكَ بِرُؤْیَتِكَ ...» مفاتیحالجنان، مناجات الزاهدین.
40 - سوره ص، آیه 28.
41 - سوره اعراف، آیه 156.
42 - سوره اعراف، آیه34.
43 - معاد از دیدگاه امام خمینی(ره) ص74 ، نقل از تقریرات اسفار.
44 - آداب الصلواة امام خمینی(ره) ص 91. در رابطه با اینکه بدن حقیقی نفس همیشه با آن هست، عارفة بزرگ مرحومه حاجیه خانم امین«رحمةاللهعلیها» میفرماید: «اگر گفته شود ما به حسّ و عیان میبینیم کسی که مُرد بدنش را زیر خاک کرده و پوسیده میشود، پس با چه بدنی سفر میکند؟ در جواب میگوییم: این بدنی که با مردن از او جدا شده قشر بدنِ حقیقی اوست، بدن حقیقی همیشه و در همة نشئات با روح همراه است ....» (مخزنالعرفان ج 12 ص 269).
در ضمن ملاصدرا(ره) در مورد معاد جسمانی در جلد نهم اسفار، بحث مبسوطی مطرح مینماید كه خلاصه آن را میتوان به صورت ذیل از زبان استادسیدجلالالدینآشتیانی چنین نقل نمود.
«مبدأ بهشت جسمانی اعمال صالحه از قبیل نماز، روزه، حج، جهاد و كسب اخلاق فاضله و ملكات كامله است. نفس ناطقه به اعتبار اكتساب اخلاق فاضله در صقع داخلی خود صُوَری را ایجاد نموده و آن صور منشأ فعلیت نفس و سبب خروج آن از قوه به فعل میباشد. نفس بدون شك متصور به آن صور میشود. بعد از خروج از این نشأه و زوال شواغل مادیه و جسمانیه، جمیع قوایش در قوه واحد محشور میشود و به اعتبار استكمال جوهری و رفع ماده، قدرت بر ایجاد هر شیای دارد و در ایجاد مشتهیات خود احتیاج به ماده جسمانی ندارد و هرچه در لوح نفس او خطور نماید در نزد او در بیرون حاضر است».
و در مورد جسمانی بودن دوزخ و آتش میفرماید:
«دوزخ و نار بر دو قسم است؛ نار معنویِ روحانیِ عقلی، و نارِ محسوسِ شبحیِ جسمانیِ مقداری. مبدأ نار عقلی حرمان قوه عقلیه از كمالات نفسانیه و علوم الهیه و معارف ربّانیه و معاندت با معارف حقه و انكار انبیاء و ائمه(ع)و اِعراض از حقایق وارده در كتب آسمانی و شك در مبدأ و معاد و رسوخ عقاید باطله میباشد».
علت حصول آتش حسی فرورفتن در شهوات و در دنیا و مادیات میباشد. نفس بعد از استمرار در ایجاد اعمال زشت و پلید، متصور به صُوَر مناسب با اعمال خود شده و به واسطه كثرت اُنس با اعمال حیوانی و شیطانی، مظهر صور مار و عقرب میشود و چه بسا به صورت انسان محشور نشود». (شرح حال وآراء فلسفی ملاصدرا، سید جلال الدین آشتیانی ص 86 و87).
دراین رابطه نظر امامخمینی(ره) را كه دارای معارف عمیق و دقیقی است، در ذیل به صورت خلاصه مطرح مینماییم كه میفرمایند:
«با توجه به حركت جوهری، موجود در ذات خود از ضعف رو به قوت و كمال میرود و هیولا مرتبه به مرتبه، به طرف اخذ صور كمالیه حركت میكند تا جایی كه در صفا و شدت، همسنخِ وجود میشود. یعنی در اثر این حركت و اخذ افاضات، به مرتبهای از وجود میرسد كه میخواهد به موت طبیعی، از سر شاخه عالم طبیعت بیرون رود و هیولا را رفض نماید و از شجره عالم ماده رهیده، در عالم اكمل و اَعلا ثابت و مستقر گردد و طبق اصل « شیئیتِ شئ به صورتش است، نه به مادهاش » پس اگر صورت اخیر، ماده منضمه را از دست بدهد و جز صورت چیزی باقی نماند، شیئیت شئ محفوظ است، چنانچه تختبودن تخت به مادهاش كه چوب است، نیست؛ بلكه به صورتش است، و لذا اگر ماده آن یعنی چوببودن نباشد، باز تخت، تخت است.
از طرفی نفس انسان، صورت اخیر اوست و شیئیت انسان به آن است. حـال اگر انسان در عالم طبیعت مسیر كمالی خود را طی كرد به جایی میرسد كه از ماندن در شجره عالم طبیعت مستغنی است و به قدری خوشطعم و خوشرنگ و بو شده كه ملائكةالله، مجذوب نور جمال و عطر وجود او میشوند و آرامآرام، جسم طبیعی را پشت سر میگذارد و در اثر این «حركت جوهری» به جسم مثالی كه حاصل حركت آن جسم طبیعی است نایل میشود و از طبیعت بیرون میرود.
این جسم مادام كه در طبیعت است، جسم خالص نیست، بلكه اختلاطی از جسم و لاجسم است ( چون مقرون به هیولا است و هیولا، جسم نیست) و با حركت ذاتیاش به جایی میرسد كه جسم خالص میشود و این یعنی به مرتبه جسم مثالیرسیدن، و وقتی به آن مرتبه رسید، حركت در حقیقت امتدادیه جوهریهاش، توقف پیدا میكند، چون اگر این حركت ادامه یابد دیگر معاد جسمانی نخواهد بود، ولی چون عالم مثال حركت ندارد، جسم مثالی همواره بـرای همه انسانها باقی خواهد ماند و محال است نباشد، زیرا نبودش بدین معنا است كه انسان مولود طبیعت نباشد.
انسانی كه فعلاً در طبیعت است و به تدریج رو به كمال میرود، انسان خالص نیست و تعیّن ندارد، چون در بین قوه و فعل در حركت است و از هر درجهای كه میگذرد نقص آن درجه را به جای میگذارد، تا روزی برسد كه نقص عالم طبیعت را بر زمین بگذارد و آن آخرین قدم حیات دنیایی و اولین قدم حیات دیگر است. انسان وقتی با حركت، به عالم برزخ رسید و جسم برزخی شد، شخصیت او باقی است (یعنی همان كودكی است كه در اثر حركت جوهریه و استعداد وجود فعلاً جسم برزخی شدهاست) و هرچه بالاتر رود، وجودش جامعتر و جنبه كثرتش ضعیفتر و جنبة وحدتش قویتر میشود و لذا یك شخصیت واحد است كه همه شئون مراتب قبل را دارا است، لمس میكند، میبیند، میچشد، و خلاصه همه آنچه در مراتب پایین داشت در مراتب بالاتر همان قدرت و توان را دارا است. نفس، مادام كه در طبیعت است چون هیولا و جنبه بالقوه دارد «قابل» صُوَر جسمیه است، هرچند خودش جسم نیست، ولی بعد از مفارقت از عالم طبیعت و فراغت از تدبیر امور غیر، میتواند اجسام جرمیه را ایجاد نماید و چون قویّالاراده است و از اشتغالات طبیعت رسته است، هر چه اراده كند ایجاد مینماید (همچنانكه در همین دنیا در ذهن خود صورت اشیاء را اراده و ایجاد میكند) و لذا در نشئه آخرت بدن خود را خودش ایجاد میكند، بلكه آن بدن، بدنی است كه نفس، خودِ آن بدن است و ایجاد و اعدام آن، مساوق اعدام و یا ایجاد خودش میباشد». (معاد از دیدگاه امام خمینی(ره) ص 218 تا 226.
45 - سوره شعراء، آیه 88.
46 - نهج البلاغه، خطبه 82، ص59.
47 - بحارالانوار، ج6، ص261.
48 - نهجالبلاغه، خطبه 42.
49 - سوره آلعمران، آیه 77.
50 - شرح دعای سحر، ص14.
51 - سوره نساء، آیه 175.
52 - تفسیر صافی، ج 1، ص 55، طبع اسلامیه.
53 - سوره صافات، آیه 22.
54 - سوره نساء، آیات 167 تا 169.
55 - سوره مؤمنون، آیات 99 و 100.
56 - معاد از دیدگاه امام خمینی(ره)، ص262 - 261، نقل از تقریرات اسفار.
57 - آیه 72 سوره ص میفرماید: «فَاِذا سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحی ...» یعنی؛ چون آن بدن را آماده و متعادل گردانیدیم و از روح خود در آن دمیدیم ...».
58 - سوره بقره، آیه 156.
59 - سوره اعراف، آیه 29.
60 - خصال صدوق، ج 1، ص 119.
61 - سوره یس، آیه 27.
62 - بحارالانوار، ج 6، ص 267، روایت 116، میفرمایند: «اَمّا فِیالقِیامَةِ فَلَکُمْ فِیالْجَنَّةِ بِشَفاعَةِ النَّبِی الْمُطاع اَوْ وَصِی النَّبِی، وَلکِنِّی وَ اللهِ اَتَخَوَّفُ عَلَیکُم فِیالْبَرْزَخ، ....». شما شیعیان در قیامت یا به شفاعت پیامبری که از آن تبعیت کردهاید و یا به شفاعت وصی او در بهشت هستید، ولی به خدا قسم برای شما نگرانم به جهت سختیهایی که در برزخ دارید.
63 - سوره مؤمن، آیات 45 و 46.
64 - امیرالمؤمنین(ع) در رابطه با این آیه میفرمایند: «وَالْغُدُوُّ وَ الْعَشِی لا یکونانِ فیالْقیامةِ هِی دارُالْخُلُودُ اِنَّما یکونانِ فِیالدّنْیا وَ قالَالله تعالی فی اهلالْجَنَّةِ وَ لَهُمْ رزقهم بکرةً وَ عَشِیاً وَالْبُکرَةُ وَ الْعَشِی اِنَّما یکونانِ مِنَ الْلَیلِ و النّهار فی جَنّةِالْحَیاةِ قبلَ یوْمِالْقِیامَةِ وَ قالالله تعالی: لا یرَوْن فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَریراً. (بحارالانوار، ج6، ص245، باب احوال برزخ و قبر).
در ضمن حضرت امام صادق(ع) در رابطه به همین آیه میفرمایند: این عذاب در دنیا است و قبل از قیامت زیرا در آتش قیامت صبح و عصر نیست و آن در برزخ هست که قبل از قیامت میباشد. (تفسیر صافی، ج 4، ذیل آیه مذکور).
65 - بحارالانوار، ج 6، ص 214.
66 - تفسیر المیزان، بحث روایی ذیل آیات 153 الی 157 سوره بقره.
67 - معاد از دیدگاه امام خمینی(ره)، ص175، نقل از تقریرات اسفار.
68 - وسائل الشیعه، ج 2، باب استحباب وضع میت كنار قبر.
69 - معاد از دیدگاه امام خمینی(ره)، ص172، نقل از تقریرات اسفار.
70 - وسائل الشیعه، ج2، ط ج، ص 847.
71 - عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) یَقُولُ إِذَا نَزَلْتَ فِی قَبْرٍ فَقُلْ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) ثُمَّ تَسُلُّ الْمَیِّتَ سَلًّا فَإِذَا وَضَعْتَهُ فِی قَبْرِهِ فَحُلَّ عُقْدَتَهُ وَ قُلِ اللَّهُمَّ یَا رَبِّ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ نَزَلَ بِكَ وَ أَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ بِهِ اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِی إِحْسَانِهِ وَ إِنْ كَانَ مُسِیئاً فَتَجَاوَزْ عَنْهُ وَ أَلْحِقْهُ بِنَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ (ص) وَ صَالِحِ شِیعَتِهِ وَ اهْدِنَا وَ إِیَّاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ اللَّهُمَّ عَفْوَكَ عَفْوَكَ ثُمَّ تَضَعُ یَدَكَ الْیُسْرَى عَلَى عَضُدِهِ الْأَیْسَرِ وَ تُحَرِّكُهُ تَحْرِیكاً شَدِیداً ثُمَّ تَقُولُ یَا فُلَانَ ابْنَ فُلَانٍ إِذَا سُئِلْتَ فَقُلِ اللَّهُ رَبِّی وَ مُحَمَّدٌ نَبِیِّی وَ الْإِسْلَامُ دِینِی وَ الْقُرْآنُ كِتَابِی وَ عَلِیٌّ إِمَامِی حَتَّى تَسْتَوْفِیَ الْأَئِمَّةَ ثُمَّ تُعِیدُ عَلَیْهِ الْقَوْلَ ثُمَّ تَقُولُ أَ فَهِمْتَ یَا فُلَانُ وَ قَالَ(ع) فَإِنَّهُ یُجِیبُ وَ یَقُولُ نَعَمْ ثُمَّ تَقُولُ ثَبَّتَكَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ هَدَاكَ اللَّهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ عَرَّفَ اللَّهُ بَیْنَكَ وَ بَیْنَ أَوْلِیَائِكَ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ ثُمَّ تَقُولُ اللَّهُمَّ جَافِ الْأَرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَ اصْعَدْ بِرُوحِهِ إِلَیْكَ وَ لَقِّنْهُ مِنْكَ بُرْهَاناً اللَّهُمَّ عَفْوَكَ عَفْوَكَ ثُمَّ تَضَعُ الطِّینَ وَ اللَّبِنَ فَمَا دُمْتَ تَضَعُ الطِّینَ وَ اللَّبِنَ تَقُولُ اللَّهُمَّ صِلْ وَحْدَتَهُ وَ آنِسْ وَحْشَتَهُ وَ آمِنْ رَوْعَتَهُ وَ أَسْكِنْ إِلَیْهِ مِنْ رَحْمَتِكَ رَحْمَةً تُغْنِیهِ بِهَا عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِوَاكَ فَإِنَّمَا رَحْمَتُكَ لِلظَّالِمِینَ ثُمَّ تَخْرُجُ مِنَ الْقَبْرِ وَ تَقُولُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ اللَّهُمَّ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ فِی أَعْلَى عِلِّیِّینَ وَ اخْلُفْ عَلَى عَقِبِهِ فِی الْغَابِرِینَ وَ عِنْدَكَ نَحْتَسِبُهُ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ (تهذیب الأحكام، ج 1، ص 457، باب تلقین المحتضرین)
اسحاقبنعمار میگوید: شنیدم از امام صادق(ع) که میفرمود: وقتی وارد قبر شدی بگو؛ «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ(ص)» سپس به آرامی و آهسته میت را به قبر وارد میکنی و وقتی که میت را در قبر او قرار دادی بند کفن او را باز کن و بگو: «اللَّهُمَّ یَا رَبِّ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ نَزَلَ بِكَ وَ أَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ بِهِ، اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِی إِحْسَانِهِ وَ إِنْ كَانَ مُسِیئاً فَتَجَاوَزْ عَنْهُ وَ أَلْحِقْهُ بِنَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ (ص) وَ صَالِحِ شِیعَتِهِ وَ اهْدِنَا وَ إِیَّاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ اللَّهُمَّ عَفْوَكَ عَفْوَكَ» و سپس دست چپ خود را بر بازوی چپ میت میگذاری و به شدت او را حرکت میدهی و سپس میگویی: ای فلان فرزند فلان وقتی از تو سؤال شد، در جواب بگو که «الله» پروردگار و خدای من است و محمد(ص) نبی من و قرآن کتاب من و علی(ع) امام من. و ائمه(ع)را تا آخر میشماری. و سپس همین گفتار را تکرار میکنی و دوباره بیان میکنی. سپس میگویی ای فلان آیا فهمیدی؟ امام(ع) در اینجا فرمود: و البته او جواب میدهد و میگوید: بلی. سپس میگویی: «ثَبَّتَكَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ هَدَاكَ اللَّهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ عَرَّفَ اللَّهُ بَیْنَكَ وَ بَیْنَ أَوْلِیَائِكَ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ» و بعد از آن میگویی: « اللَّهُمَّ جَافِ الْأَرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَ اصْعَدْ بِرُوحِهِ إِلَیْكَ وَ لَقِّنْهُ مِنْكَ بُرْهَاناً اللَّهُمَّ عَفْوَكَ عَفْوَكَ» و سپس قبر را با گل و خشت میپوشانی و هنگامی که مشغول این کار هستی این دعا را میکنی که «اللَّهُمَّ صِلْ وَحْدَتَهُ وَ آنِسْ وَحْشَتَهُ وَ آمِنْ رَوْعَتَهُ وَ أَسْكِنْ إِلَیْهِ مِنْ رَحْمَتِكَ رَحْمَةً تُغْنِیهِ بِهَا عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِوَاكَ فَإِنَّمَا رَحْمَتُكَ لِلظَّالِمِینَ». و بعد از قبر خارج میشوی و میگویی:«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ اللَّهُمَّ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ فِی أَعْلَى عِلِّیِّینَ وَ اخْلُفْ عَلَى عَقِبِهِ فِی الْغَابِرِینَ وَ عِنْدَكَ نَحْتَسِبُهُ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ».
72 - بحارالانوار، ج 6، ص 269.
73 - بحارالانوار، ج 6، ص 267.
74 - بحارالانوار، ج 6، ص 244.
75 - اشاره است به جمله امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 161 که میفرمایند: «وَ اعْتَبِرُوا بِمَا قَدْ رَأَیْتُمْ مِنْ مَصَارِعِ الْقُرُونِ قَبْلَكُمْ قَدْ تَزَایَلَتْ أَوْصَالُهُمْ وَ زَالَتْ أَبْصَارُهُمْ وَ أَسْمَاعُهُمْ وَ ذَهَبَ شَرَفُهُمْ وَ عِزُّهُمْ وَ انْقَطَعَ سُرُورُهُمْ وَ نَعِیمُهُمْ فَبُدِّلُوا بِقُرْبِ الْأَوْلَادِ فَقْدَهَا وَ بِصُحْبَةِ الْأَزْوَاجِ مُفَارَقَتَهَا لَا یَتَفَاخَرُونَ وَ لَا یَتَنَاسَلُونَ وَ لَا یَتَزَاوَرُونَ وَ لَا یَتَحَاوَرُونَ» و عبرت گیرید بدانچه از آنان که پیش از شما بودند، دیدید که چگونه در خاک شدند، اندامشان از هم گسیخت، دیدهها و گوشهاشان فرو ریخت، شرف و عزّتشان رخت بربست، شادمانی و تنآساییشان از هم گسست، نزدیکی فرزندان منجر به از دستدادن فرزندان شد، و همنشینی با همسران به جداشدن از آنان انجامید، نه در آنجا به همدیگر فخر میفروشند، نه فرزندانی میآورند و نه همدیگر را دیدار میکنند و نه در کنار هم بهسر میبرند.
76 - چهل حدیث، ص15.
77 - سوره ابراهیم، آیه 27.
78 - سوره فرقان، آیه 24.
79 - تفسیر علیبنابراهیم، ص 246.
80 - قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) «إِنَّ ابْنَ آدَمَ إِذَا كَانَ فِی آخِرِ یَوْمٍ مِنْ أَیَّامِ الدُّنْیَا وَ أَوَّلِ یَوْمٍ مِنْ أَیَّامِ الْآخِرَةِ مُثِّلَ لَهُ مَالُهُ وَ وَلَدُهُ وَ عَمَلُهُ فَیَلْتَفِتُ إِلَى مَالِهِ فَیَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی كُنْتُ عَلَیْكَ حَرِیصاً شَحِیحاً فَمَا لِی عِنْدَكَ فَیَقُولُ خُذْ مِنِّی كَفَنَكَ قَالَ فَیَلْتَفِتُ إِلَى وَلَدِهِ فَیَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی كُنْتُ لَكُمْ مُحِبّاً وَ إِنِّی كُنْتُ عَلَیْكُمْ مُحَامِیاً فَمَا ذَا لِی عِنْدَكُمْ فَیَقُولُونَ نُؤَدِّیكَ إِلَى حُفْرَتِكَ نُوَارِیكَ فِیهَا قَالَ فَیَلْتَفِتُ إِلَى عَمَلِهِ فَیَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی كُنْتُ فِیكَ لَزَاهِداً وَ إِنْ كُنْتَ عَلَیَّ لَثَقِیلًا فَمَا ذَا عِنْدَكَ فَیَقُولُ أَنَا قَرِینُكَ فِی قَبْرِكَ وَ یَوْمِ نَشْرِكَ حَتَّى أُعْرَضَ أَنَا وَ أَنْتَ عَلَى رَبِّكَ قَالَ فَإِنْ كَانَ لِلَّهِ وَلِیّاً أَتَاهُ أَطْیَبُ النَّاسِ رِیحاً وَ أَحْسَنُهُمْ مَنْظَراً وَ أَحْسَنُهُمْ رِیَاشاً فَقَالَ أَبْشِرْ بِرَوْحٍ وَ رَیْحَانٍ وَ جَنَّةِ نَعِیمٍ وَ مَقْدَمُكَ خَیْرُ مَقْدَمٍ فَیَقُولُ لَهُ مَنْ أَنْتَ فَیَقُولُ أَنَا عَمَلُكَ الصَّالِحُ ارْتَحِلْ مِنَ الدُّنْیَا إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِنَّهُ لَیَعْرِفُ غَاسِلَهُ وَ یُنَاشِدُ حَامِلَهُ أَنْ یُعَجِّلَهُ فَإِذَا أُدْخِلَ قَبْرَهُ أَتَاهُ مَلَكَا الْقَبْرِ یَجُرَّانِ أَشْعَارَهُمَا وَ یَخُدَّانِ الْأَرْضَ بِأَقْدَامِهِمَا أَصْوَاتُهُمَا كَالرَّعْدِ الْقَاصِفِ وَ أَبْصَارُهُمَا كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ فَیَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّكَ وَ مَا دِینُكَ وَ مَنْ نَبِیُّكَ فَیَقُولُ اللَّهُ رَبِّی وَ دِینِیَ الْإِسْلَامُ وَ نَبِیِّی مُحَمَّدٌ ص فَیَقُولَانِ لَهُ ثَبَّتَكَ اللَّهُ فِیمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ ثُمَّ یَفْسَحَانِ لَهُ فِی قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ ثُمَّ یَفْتَحَانِ لَهُ بَاباً إِلَى الْجَنَّةِ ثُمَّ یَقُولَانِ لَهُ نَمْ قَرِیرَ الْعَیْنِ نَوْمَ الشَّابِّ النَّاعِمِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ أَصْحابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا قَالَ وَ إِنْ كَانَ لِرَبِّهِ عَدُوّاً فَإِنَّهُ یَأْتِیهِ أَقْبَحُ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ زِیّاً وَ رُؤْیَا وَ أَنْتَنُهُ رِیحاً فَیَقُولُ لَهُ أَبْشِرْ بِنُزُلٍ مِنْ حَمِیمٍ وَ تَصْلِیَةِ جَحِیمٍ وَ إِنَّهُ لَیَعْرِفُ غَاسِلَهُ وَ یُنَاشِدُ حَمَلَتَهُ أَنْ یَحْبِسُوهُ فَإِذَا أُدْخِلَ الْقَبْرَ أَتَاهُ مُمْتَحِنَا الْقَبْرِ فَأَلْقَیَا عَنْهُ أَكْفَانَهُ ثُمَّ یَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّكَ وَ مَا دِینُكَ وَ مَنْ نَبِیُّكَ فَیَقُولُ لَا أَدْرِی فَیَقُولَانِ لَا دَرَیْتَ وَ لَا هَدَیْتَ فَیَضْرِبَانِ یَافُوخَهُ بِمِرْزَبَةٍ مَعَهُمَا ضَرْبَةً مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا وَ تَذْعَرُ لَهَا مَا خَلَا الثَّقَلَیْنِ ثُمَّ یَفْتَحَانِ لَهُ بَاباً إِلَى النَّارِ ثُمَّ یَقُولَانِ لَهُ نَمْ بِشَرِّ حَالٍ فِیهِ مِنَ الضَّیْقِ مِثْلُ مَا فِیهِ الْقَنَا مِنَ الزُّجِّ حَتَّى إِنَّ دِمَاغَهُ لَیَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ ظُفُرِهِ وَ لَحْمِهِ وَ یُسَلِّطُ اللَّهُ عَلَیْهِ حَیَّاتِ الْأَرْضِ وَ عَقَارِبَهَا وَ هَوَامَّهَا فَتَنْهَشُهُ حَتَّى یَبْعَثَهُ اللَّهُ مِنْ قَبْرِهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَمَنَّى قِیَامَ السَّاعَةِ فِیمَا هُوَ فِیهِ مِنَ الشَّرِّ وَ قَالَ جَابِرٌ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) قَالَ النَّبِیُّ (ص) إِنِّی كُنْتُ أَنْظُرُ إِلَى الْإِبِلِ وَ الْغَنَمِ وَ أَنَا أَرْعَاهَا وَ لَیْسَ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا وَ قَدْ رَعَى الْغَنَمَ وَ كُنْتُ أَنْظُرُ إِلَیْهَا قَبْلَ النُّبُوَّةِ وَ هِیَ مُتَمَكِّنَةٌ فِی الْمَكِینَةِ مَا حَوْلَهَا شَیْ ءٌ یُهَیِّجُهَا حَتَّى تَذْعَرَ فَتَطِیرَ فَأَقُولُ مَا هَذَا وَ أَعْجَبُ حَتَّى حَدَّثَنِی جَبْرَئِیلُ ع أَنَّ الْكَافِرَ یُضْرَبُ ضَرْبَةً مَا خَلَقَ اللَّهُ شَیْئاً إِلَّا سَمِعَهَا وَ یَذْعَرُ لَهَا إِلَّا الثَّقَلَیْنِ فَقُلْتُ ذَلِكَ لِضَرْبَةِ الْكَافِرِ فَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ». (تفسیر علیبنابراهیم، ص 246- کافی، ج 3، ص 231.)
81 - بحارالانوار، ج6، ص 232.
82 - چهل حدیث، ص462.
83 - سوره آلعمران، آیه30.
84 - سوره زلزال، آیات 6تا8.
85 - امالی، ص256، مجلس 44، ح10.
86 - رجوع شود به اصول كافی، ج2، ص190، بابادخالالسرور علیالمؤمنین.
87 - چهل حدیث، ص293.
88 - بحارالانوار، ج67، ص248.
89 - اصول كافی، ج2، ص106.
90 - بحارالانوار، ج4، ص43.
91 - چهل حدیث، ص 207.
92 - اصول كافی، ج2، ص352.
93 - معاد از دیدگاه امام خمینی(ره)، ص340، نقل از مرآةالعقول، ج10، ص392.
94 - اصول کافی، ج 1، ص 65، (کتابالایمان و الکفر- باب الصبر).
95 - سوره روم، آیه 7.
96 - اصول کافی، ج 1، ص 67.
97 - بحارالانوار، ج6، ص242.
98 - «معاد یا بارگشت به سوی خدا»، آیتاللهمحمدشجاعی، نقل از کتاب المحاسن، ص 178.
99 - اصول کافی، ج 2، ص 62.
100 - سوره مدّثر، آیه 38.
101 - سوره مدّثر، آیه 39.
102 - «معاد یا بازگشت به سوی خدا»، آیتالله محمد شجاعی، ج2، ص 14، نقل از اسرار الصلاة از آیتالله ملکی تبریزی.
103 - سوره زلزال، آیات 7 و 8.
104 - «آداب تعلیم و تربیت در اسلام»، شهید ثانی، ص 49، ترجمه محمدباقر حجتی.
105 - بحارالانوار، ج77، ص 104.
106 - تحفالعقول، ص 276.
107 - معاد از دیدگاه امام خمینی(ره)، نقل از تقریرات اسفار، ص89.
108 - سوره ق آیه 22.
109 - سوره آل عمران، آیه 30.
110 - تفسیر علیبنابراهیم ص 346 - بحارالانوار ج 6 ص 224.
111 - تفسیر علیبنابراهیم ص 346 - بحارالانوار ج 6 ص 224
112 - محاسن برقی، ج 6، ص 288 – بحارالانوار، ج 6، ص 234.
113 - قرآن در سوره اعراف آیه 16 میفرماید: شیطان گفت؛ «ثُمَّ لآتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِینَ» سپس برای گمراهکردن انسانها از پیش رو و از پشتسر و از طرف راست و چپ آنها میآیم و در نتیجه اکثر آنها را گمراه میکنم و لذا اکثر آنها را شکرگزار نمییابی.
علامهطباطبایی(ره) در تفسیر این آیه میفرمایند: «این اغواء و گمراهی را با حوادثی که برای آدمی بهوجود میآورد عملی میسازد، با آمال و آرزوها و حوادث ناگوار از جلو و با نگرانی از اولاد از پشت و از راه دینداریهای غلط از یمین و از راه بیدینی و فحشاء از طرف چپ، انسان را مشغول میکند». عباداتی که طبق حدیث فوق در برزخ شش جهت انسان را احاطه میکند مانع تأثیر حیلههای شیطان میگردد، به طوری که نماز جهت آرزوهای انسان را تغییر میدهد تا منجر به آرزوهایی نگردد که شیطان بتواند از آن طریق نفوذ کند و همین طور سایر عبادات به همین شکل خواهند بود که انسان را در جهتی سیر میدهند که مانع تأثیر شیطان در دنیا میشوند.
114 - اصول کافی ، جزء سوم، باب ادخال السرور علی المؤمنین.
115 - سوره همزه، آیات 6 تا 9.
116 - معاد یا بازگشت به خدا، آیتاللهمحمدشجاعی، ج2، ص 63.
117 - اصول كافی، جزء4، باب الْخُرْق، حدیث دوم.
118 - جامع السعادات، مهدی نراقی، ج 1، ص 305.
119 - الکافی، ج 3، ص 241.
120 - عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ مَا مِنْ مَوْضِعِ قَبْرٍ إِلَّا وَ هُوَ یَنْطِقُ كُلَّ یَوْمٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ أَنَا بَیْتُ التُّرَابِ أَنَا بَیْتُ الْبَلَاءِ أَنَا بَیْتُ الدُّودِ قَالَ: فَإِذَا دَخَلَهُ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ قَالَ: مَرْحَباً وَ أَهْلًا أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أُحِبُّكَ وَ أَنْتَ تَمْشِی عَلَى ظَهْرِی فَكَیْفَ إِذَا دَخَلْتَ بَطْنِی فَسَتَرَى ذَلِكَ قَالَ فَیُفْسَحُ لَهُ مَدَّ الْبَصَرِ وَ یُفْتَحُ لَهُ بَابٌ یَرَى مَقْعَدَهُ مِنَ الْجَنَّةِ قَالَ: وَ یَخْرُجُ مِنْ ذَلِكَ رَجُلٌ لَمْ تَرَ عَیْنَاهُ شَیْئاً قَطُّ أَحْسَنَ مِنْهُ فَیَقُولُ: یَا عَبْدَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُ شَیْئاً قَطُّ أَحْسَنَ مِنْكَ فَیَقُولُ: أَنَا رَأْیُكَ الْحَسَنُ الَّذِی كُنْتَ عَلَیْهِ وَ عَمَلُكَ الصَّالِحُ الَّذِی كُنْتَ تَعْمَلُهُ قَالَ: ثُمَّ تُؤْخَذُ رُوحُهُ فَتُوضَعُ فِی الْجَنَّةِ حَیْثُ رَأَى مَنْزِلَهُ ثُمَّ یُقَالُ لَهُ نَمْ قَرِیرَ الْعَیْنِ فَلَا یَزَالُ نَفْحَةٌ مِنَ الْجَنَّةِ تُصِیبُ جَسَدَهُ یَجِدُ لَذَّتَهَا وَ طِیبَهَا حَتَّى یُبْعَثَ قَالَ: وَ إِذَا دَخَلَ الْكَافِرُ قَالَ لَا مَرْحَباً بِكَ وَ لَا أَهْلًا أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أُبْغِضُكَ وَ أَنْتَ تَمْشِی عَلَى ظَهْرِی فَكَیْفَ إِذَا دَخَلْتَ بَطْنِی سَتَرَى ذَلِكَ قَالَ فَتَضُمُّ عَلَیْهِ فَتَجْعَلُهُ رَمِیماً وَ یُعَادُ كَمَا كَانَ وَ یُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَى النَّارِ فَیَرَى مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ ثُمَّ قَالَ: ثُمَّ إِنَّهُ یَخْرُجُ مِنْهُ رَجُلٌ أَقْبَحُ مَنْ رَأَى قَطُّ قَالَ: فَیَقُولُ یَا عَبْدَ اللَّهِ مَنْ أَنْتَ مَا رَأَیْتُ شَیْئاً أَقْبَحَ مِنْكَ قَالَ فَیَقُولُ أَنَا عَمَلُكَ السَّیِّئُ الَّذِی كُنْتَ تَعْمَلُهُ وَ رَأْیُكَ الْخَبِیثُ قَالَ: ثُمَّ تُؤْخَذُ رُوحُهُ فَتُوضَعُ حَیْثُ رَأَى مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ ثُمَّ لَمْ تَزَلْ نَفْخَةٌ مِنَ النَّارِ تُصِیبُ جَسَدَهُ فَیَجِدُ أَلَمَهَا وَ حَرَّهَا فِی جَسَدِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُ وَ یُسَلِّطُ اللَّهُ عَلَى رُوحِهِ تِسْعَةً وَ تِسْعِینَ تِنِّیناً تَنْهَشُهُ لَیْسَ فِیهَا تِنِّینٌ یَنْفُخُ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ فَتُنْبِتَ شَیْئاً (الكافی ج 3ص 241 باب ما ینطق به موضع القبر)
121 - به کتاب «از برهان تا عرفان، شرح برهان صدیقین و حرکت جوهری» از همین مؤلف رجوع کنید.
122 - سوره بقره، آیه 259.
123 - بحارالانوار، ج 6، ص 243.
124 - سوره مطففین، آیات 7 تا 9.
125 - عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ: رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِذَا حُمِلَ عَدُوُّ اللَّهِ إِلَى قَبْرِهِ نَادَى حَمَلَتَهُ أَ لَا تَسْمَعُونَ یَا إِخْوَتَاهْ أَنِّی أَشْكُو إِلَیْكُمْ مَا وَقَعَ فِیهِ أَخُوكُمُ الشَّقِیُّ أَنَّ عَدُوَّ اللَّهِ خَدَعَنِی فَأَوْرَدَنِی ثُمَّ لَمْ یُصْدِرْنِی وَ أَقْسَمَ لِی أَنَّهُ نَاصِحٌ لِی فَغَشَّنِی وَ أَشْكُو إِلَیْكُمْ دُنْیَا غَرَّتْنِی حَتَّى إِذَا اطْمَأْنَنْتُ إِلَیْهَا صَرَعَتْنِی وَ أَشْكُو إِلَیْكُمْ أَخِلَّاءَ الْهَوَى مَنَّوْنِی ثُمَّ تَبَرَّءُوا مِنِّی وَ خَذَلُونِی وَ أَشْكُو إِلَیْكُمْ أَوْلَاداً حَمَیْتُ عَنْهُمْ وَ آثَرْتُهُمْ عَلَى نَفْسِی فَأَكَلُوا مَالِی وَ أَسْلَمُونِی وَ أَشْكُو إِلَیْكُمْ مَالًا مَنَعْتُ مِنْهُ حَقَّ اللَّهِ فَكَانَ وَبَالُهُ عَلَیَّ وَ كَانَ نَفْعُهُ لِغَیْرِی وَ أَشْكُو إِلَیْكُمْ دَاراً أَنْفَقْتُ عَلَیْهَا حَرِیبَتِی وَ صَارَ سَاكِنُهَا غَیْرِی وَ أَشْكُو إِلَیْكُمْ طُولَ الثَّوَاءِ فِی قَبْرِی یُنَادِی أَنَا بَیْتُ الدُّودِ أَنَا بَیْتُ الظُّلْمَةِ وَ الْوَحْشَةِ وَ الضَّیْقِ یَا إِخْوَتَاهْ فَاحْبِسُونِی مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ احْذَرُوا مِثْلَ مَا لَقِیتُ فَإِنِّی قَدْ بُشِّرْتُ بِالنَّارِ وَ بِالذُّلِّ وَ الصَّغَارِ وَ غَضَبِ الْعَزِیزِ الْجَبَّارِ وَا حَسْرَتَاهْ عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ وَ یَا طُولَ عَوْلَتَاهْ فَمَا لِی مِنْ شَفِیعٍ یُطَاعُ وَ لَا صَدِیقٍ یَرْحَمُنِی فَلَوْ أَنَّ لِی كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» (الكافی، ج 3، ص233، باب أن المیت یمثل له ماله و ولده).
126 - «سَلَكُوا فِی بُطُونِ الْبَرْزَخِ سَبِیلًا سُلِّطَتِ الْأَرْضُ عَلَیْهِمْ فِیهِ فَأَكَلَتْ مِنْ لُحُومِهِمْ وَ شَرِبَتْ مِنْ دِمَائِهِمْ فَأَصْبَحُوا فِی فَجَوَاتِ قُبُورِهِمْ جَمَاداً لَا یَنْمُونَ وَ ضِمَاراً لَا یُوجَدُونَ لَا یُفْزِعُهُمْ وُرُودُ الْأَهْوَالِ وَ لَا یَحْزُنُهُمْ تَنَكُّرُ الْأَحْوَالِ وَ لَا یَحْفِلُونَ بِالرَّوَاجِفِ وَ لَا یَأْذَنُونَ لِلْقَوَاصِفِ غُیَّباً لَا یُنْتَظَرُونَ وَ شُهُوداً لَا یَحْضُرُونَ وَ إِنَّمَا كَانُوا جَمِیعاً فَتَشَتَّتُوا وَ آلَافاً فَافْتَرَقُوا وَ مَا عَنْ طُولِ عَهْدِهِمْ وَ لَا بُعْدِ مَحَلِّهِمْ عَمِیَتْ أَخْبَارُهُمْ وَ صَمَّتْ دِیَارُهُمْ وَ لَكِنَّهُمْ سُقُوا كَأْساً بَدَّلَتْهُمْ بِالنُّطْقِ خَرَساً وَ بِالسَّمْعِ صَمَماً وَ بِالْحَرَكَاتِ سُكُوناً فَكَأَنَّهُمْ فِی ارْتِجَالِ الصِّفَةِ صَرْعَى سُبَاتٍ جِیرَانٌ لَا یَتَأَنَّسُونَ وَ أَحِبَّاءُ لَا یَتَزَاوَرُونَ بَلِیَتْ بَیْنَهُمْ عُرَا التَّعَارُفِ وَ انْقَطَعَتْ مِنْهُمْ أَسْبَابُ الْإِخَاءِ فَكُلُّهُمْ وَحِیدٌ وَ هُمْ جَمِیعٌ وَ بِجَانِبِ الْهَجْرِ وَ هُمْ أَخِلَّاءُ لَا یَتَعَارَفُونَ لِلَیْلٍ صَبَاحاً وَ لَا لِنَهَارٍ مَسَاءً أَیُّ الْجَدِیدَیْنِ ظَعَنُوا فِیهِ كَانَ عَلَیْهِمْ سَرْمَداً شَاهَدُوا مِنْ أَخْطَارِ دَارِهِمْ أَفْظَعَ مِمَّا خَافُوا وَ رَأَوْا مِنْ آیَاتِهَا أَعْظَمَ مِمَّا قَدَّرُوا فَكِلْتَا الْغَایَتَیْنِ مُدَّتْ لَهُمْ إِلَى مَبَاءَةٍ فَاتَتْ مَبَالِغَ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ فَلَوْ كَانُوا یَنْطِقُونَ بِهَا لَعَیُّوا بِصِفَةِ مَا شَاهَدُوا وَ مَا عَایَنُوا وَ لَئِنْ عَمِیَتْ آثَارُهُمْ وَ انْقَطَعَتْ أَخْبَارُهُمْ لَقَدْ رَجَعَتْ فِیهِمْ أَبْصَارُ الْعِبَرِ وَ سَمِعَتْ عَنْهُمْ آذَانُ الْعُقُولِ وَ تَكَلَّمُوا مِنْ غَیْرِ جِهَاتِ النُّطْقِ».(نهجالبلاغه، کلام 221)
127 - سوره فاطر، آیه 5.
128 - سوره محمد«ص»، آیه 36.
129 - سوره عنکبوت، آیه 64.
130 - سوره روم، آیه 7.
131 - سوره انعام، آیه 122.
132 - عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) یَقُولُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص)صَلَّى بِالنَّاسِ الصُّبْحَ فَنَظَرَ إِلَى شَابٍّ فِی الْمَسْجِدِ وَ هُوَ یَخْفِقُ وَ یَهْوِی بِرَأْسِهِ مُصْفَرّاً لَوْنُهُ قَدْ نَحِفَ جِسْمُهُ وَ غَارَتْ عَیْنَاهُ فِی رَأْسِهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) كَیْفَ أَصْبَحْتَ یَا فُلَانُ قَالَ أَصْبَحْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً فَعَجِبَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مِنْ قَوْلِهِ وَ قَالَ إِنَّ لِكُلِّ یَقِینٍ حَقِیقَةً فَمَا حَقِیقَةُ یَقِینِكَ فَقَالَ إِنَّ یَقِینِی یَا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ الَّذِی أَحْزَنَنِی وَ أَسْهَرَ لَیْلِی وَ أَظْمَأَ هَوَاجِرِی فَعَزَفَتْ نَفْسِی عَنِ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا حَتَّى كَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى عَرْشِ رَبِّی وَ قَدْ نُصِبَ لِلْحِسَابِ وَ حُشِرَ الْخَلَائِقُ لِذَلِكَ وَ أَنَا فِیهِمْ وَ كَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ الْجَنَّةِ یَتَنَعَّمُونَ فِی الْجَنَّةِ وَ یَتَعَارَفُونَ وَ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِئُونَ وَ كَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ النَّارِ وَ هُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ مُصْطَرِخُونَ وَ كَأَنِّی الْآنَ أَسْمَعُ زَفِیرَ النَّارِ یَدُورُ فِی مَسَامِعِی فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) لِأَصْحَابِهِ هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِیمَانِ ثُمَّ قَالَ لَهُ الْزَمْ مَا أَنْتَ عَلَیْهِ فَقَالَ الشَّابُّ ادْعُ اللَّهَ لِی یَا رَسُولَ اللَّهِ أَنْ أُرْزَقَ الشَّهَادَةَ مَعَكَ فَدَعَا لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَلَمْ یَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ فِی بَعْضِ غَزَوَاتِ النَّبِیِّ(ص) فَاسْتُشْهِدَ بَعْدَ تِسْعَةِ نَفَرٍ وَ كَانَ هُوَ الْعَاشِرَ( الكافی ج 2 ص 53 باب حقیقة الإیمان و الیقین)
133 - برای روشن شدن این موضوع به نکتة هفتم از کتاب «ده نکته از معرفت نفس» رجوع فرمایید.
134 - فروع کافی، ج 1، ص 35.
135 - فروع كافی، ج 1، كتاب جنائز، باب زیارت قبور.
136 - سوره توبه، آیه 84.
137 - تفسیر المیزان، ذیل آیه مذكور.
138 - مهجة البیضاء، ج 8، ص 293.
139 - سوره آلعمران آیات 169 الی 171«وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ * فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ * یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ».
140 - بحارالانوار، ج 6، ص 257.
141 - بحارالانوار، ج 6، ص 257.
142 - بحارالانوار، ج 6، ص 126.
143 - محجةالبیضاء، ج 8، ص 289.
144 - نهجالبلاغه، خطبه 221.
145 - صبح جمعه به قبرستان رفتن در تعالیم دینی توصیه شده است.
146 - الکافی، ج 3، ص 229.
147 - سوره واقعه، آیات 49 و 50.
148 - سوره زمر، آیه 69.
149 - برای بررسی موضوع رجعت به سخنرانی مربوط به بحث «رجعت» از همین نویسنده میتوانید رجوع فرمایید. در مورد تشابه رجعت به قیامت و اینکه کسانی که به دنیا برمیگردند مثل اهل برزخ و قیامت بدن خود را انشاء و ایجاد میکنند امامخمینی(ره) میفرمایند: اگر در مورد رجعت بگوییم كه نفس شریف رجعتكنندگان بدن مُلكی انشاء میكنند و با آن بدن رجوع میفرمایند، هیچ استبعادی ندارد، بلكه حتماً قضیه چنین خواهد بود، مثل همان كه در خبر داریم حضرت امیر(ع) در یك شب در آنِ واحد در چهلجا حاضر بود و در عرش با ملائكه بود و نیز در خدمت رسول خدا(ص) هم بود، همچنین در همان شب هم بر حضرت سلمان مهمان بود و هم با فاطمه(س) در منزل خود بود و واقعاً حضرت با ابدان متعدد در محلهای متعدد بودند و هریک از این ابدان حقیقتاً بدن شریف حضرت بودند، چرا که نفس، بعد از آنکه دارای قدرت کامله شد، میتواند بعون الملك الكریم، هزاران بدن را انشاء كند كه همگی بدن حقیقی نفس باشند و نفس با هر یك مشغول كاری شود، همانطور كه ائمه در یك لحظه بر بالای سر محتضرین حاضر میشوند با ابدان منشئه متعدّده (معاد از دیدگاه امام خمینی(ره)، ص121، نقل از تقریرات اسفار).
150 - تفسیر المیزان، بحث روایی ذیل آیه 210 سوره بقره؛ معادشناسی از آیتالله حسینی تهرانی(ره) ج 4 مبحث اول.
151 - تفسیر المیزان، بحث روایی ذیل آیه مذكور- بحارالانوار ج 51 ص 71.
152- بحارالانوار، ج 53، ص 102.
153 - بحارالانوار، ج 53، ص 39.
154 - سوره حج، آیات 1 و 2.
155 - سوره یس، آیات 48 تا 50.
156 - سوره نمل، آیه 87.
157 - سوره زمر، آیه 68.
158 - در رابطه با اینکه اهل برزخ را نیز قرآن اهل زمین تلقی میفرماید، به تفسیر المیزان، ذیل آیات 112 تا 114 سوره مؤمنون مراجعه شود. میفرماید:
«قَالَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِی الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِینَ* قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ فَاسْأَلْ الْعَادِّینَ* قَالَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا لَّوْ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ». «خداوند در قیامت از مردم میپرسد؛ چه مدت در زمین بودید؟ (منظور از مدت، درنگ در قبور است). میگویند:یک روز یا قسمتی از روز در آنجا بودیم، ما خوب نمیتوانیم بشماریم، از کسانی بپرس که میتوانند بشمارند». مؤید اینکه سؤال از ماندن در برزخ است تعبیری است که در جای دیگر قرآن آمده؛ که از عمر برزخ به ساعت و در بعضی جاها به شامی از یک روز و یا ظهری از آن تعبیر کردند. و سپس خداوند میفرماید: مطلب همین است که شما گفتید، مدت مکث شما در برزخ اندک بود، ولی ایکاش در دنیا هم این معنا را میدانستید تا منکر بعث نمیشدید، تا به چنین عذابی دچار شوید.
159 - به کتاب «قیام قیامت» از آیتالله محمدشجاعی ص 30 رجوع شود.
160 - سوره نمل، آیه 89.
161 - سوره قصص، آیه 88.
162 - سوره انبیاء، آیه 103.
163 - توحید صدوق، ص 150.
164 - بحار الانوار، ج 18، ص400 - و یا ج 15، ص28، حدیث 48.
165 - سوره غافر، آیات 15 و 16.
166 - بحارالانوار، ج 6 ، ص 326.
167 - البرهان فی تفسیر القرآن، سیدهاشمحسینیبحرانی، ج5، ص94.
168 - سوره زمر، آیه 68.
169 - سوره یس، آیه 51.
170 - سوره مؤمنون، آیه 101.
171 - سوره نبأ، آیه 18.
172 - شرح مقدمة قیصری، سید جلال الدین آشتیانی، ص771.
173 - سوره ابراهیم، آیه 21.
174 - سوره شعراء، آیات 90 و 91.
175 - سوره تكاثر، آیات 5 و 6.
176 - سوره انفطار، آیات 13 تا 16.
177 - سوره ق، آیه 22.
178 - سوره قلم، آیات 42 و 43.
179 - قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا(ع): یَابْنَ رَسُولِ اللَهِ! أَخْبِرْنِیعَنِ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ، أَهُمَا الْیَوْمَ مَخْلُوقَتَانِ؟! فَقَالَ: نَعَمْ، وَ إِنَّ رَسُولَ اللَهِ(ص) قَدْ دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَ رَأَیالنَّارَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إلَیالسَّمَآءِ. قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: فَإنَّ قَوْمًا یَقُولُونَ: إنَّهُمَا الْیَوْمَ مُقَدَّرَتَانِ غَیْرُ مَخْلُوقَتَیْنِ! فَقَالَ(ع): مَا أُولَئِكَ مِنَّا وَ لاَ نَحْنُ مِنْهُمْ. مَنْ أَنْكَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ فَقَدْ كَذَّبَ النَّبِیَّ (ص) وَ كَذَّبَنَا وَ لَیْسَ مِنْ وَلاَیَتِنَا عَلَیشَیْءٍ وَ خُلِّدَ فِینَارِ جَهَنَّمَ! قَالَ اللَهُ عَزَّوَجَلَّ: هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِییُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ * یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَ بَیْنَ حَمِیمٍ ءَانٍ. (توحید صدوق، باب ما جاء فیالرُّؤْیَه، حدیث 21 ص 118).
180 - «عن أبی عبد الله (ع) قال، قال رسول الله (ص) لما أسری بی إلى السماء دخلت الجنة فرأیت فیها قیعان یقق و رأیت فیها ملائكة یبنون لبنة من ذهب و لبنة من فضة و ربما أمسكوا فقلت لهم ما بالكم ربما بنیتم و ربما أمسكتم فقالوا حتى تجیئنا النفقة فقلت و ما نفقتكم فقالوا قول المؤمن فی الدنیا سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أكبر فإذا قال بنینا و إذا أمسك أمسكنا»(بحارالانوار، ج 18، ص 409، باب 3 – اثبات المعراج و معناه.)
181 - برای بررسی بیشتر در رابطة بدن اُخروی و روح و موضوع شبهه آكل و مَأكول به نوشتار «چگونگی حیات بدن اُخروی» رجوع فرمایید.
182- سوره ملك، آیه22.
183 - چهل حدیث، ص 532 و 533.
184 - شرح دعای سحر، ص 26.
185 - اصول كافی، ج 2، ص 30، بابالعصبیه، ح 3.
186 - وسائلالشیعه، ج 11، ص 300.
187 - چهل حدیث، ص 148.
188 - الاعمال و عقاب، ثواب الاعمال، ص340.
189 - سوره آل عمران، آیات 132 و 133.
190 - سوره آل عمران، آیه 162.
191 - سوره نساء، آیه 175.
192 - سوره حج، آیه 24.
193 - سوره آل عمران، آیه 77.
194 - بحارالانوار، ج 8، ص 196، روایت 183.
195 - بحارالانوار، ج 7 ، ص 260.
196 - بحارالانوار، ج 7 ، ص26.
197- بحارالانوار، ج 7، ص 172.
198- معاد از دیدگاه امام خمینی(ره) ص371 - نقل از فصوصالحکم ص 170.
199 - قال الصادق(ع) «اِنَّ اللهَ یحْشُرُ النّاسُ عَلَی نِیاتِهِم یوْمَ الْقِیامَة» مردم در روز قیامت براساس نیاتشان محشور میشوند(بحارالانوار، ج 61، ص 209).
200- چهل حدیث، ص 111.
201 - سوره جاثیه، آیات 28 و 29.
202 - سوره کهف، آیه 49.
203 - بحارالانوار، ج7، ص 197، روایت 68.
204 - بحارالانوار، ج7، ص 183، روایت 28.
205 - سوره كهف، آیه49.
206 - صحیفه نور، ج 22، ص 373.
207 - سوره انفطار، آیه 5.
208 - سوره آل عمران، آیه 30 : روزی که هرکس آنچه را انجام داده اعم از بد یا خوب مییابد و آرزو میکند اعمال بد او از او بسیار دور باشند.
209 - مخرنالعرفان، ج 15، ص 36.
210 - سوره اعراف، آیات 8 و9.
211 - سوره كهف، آیات 103 تا 106.
212 - بحارالانوار، ج 7، ص 248، روایت 3.
213 - بحارالانوار، ج7، ص 250.
214 - کافی، ج 1، ص 469.
215 - المناقب، ج 2، ص 151 (مضمون روایت).
216 - شرح دعای سحر، ص 14.
217 - بحارالانوار، ج 8، ص 352، روایت 2.
218 - نهجالبلاغه، خطبه 82.
219 - سوره بقره، آیه 257.
220 - بحارالانوار، ج 7 ، ص 259 ، روایت 4.
221 - بحارالانوار، ج 8 ، ص 65 ، روایت 2.
222 - بحارالانوار، ج 8، ص 64، روایت 1- و نیز داریم که رَسُولِ اللَهِ(ص) فرمودند: «یَرِدُ النَّاسُ النَّارَ ثُمَّ یَصْدُوُنَ بِأَعْمَالِهِمْ؛ فَأَوَّلَهُمْ كَلَمْعِ الْبَرْقِ، ثُمَّ كَمَرِّ الرِّیحِ، ثُمَّ كَحَضْرِ الْفَرَسِ، ثُمَّ كَالرَّاكِبِ، ثُمَّ كَشَدِّ الرَّجُلِ، ثُمَّ كَمَشْیِهِ». مردم بهواسطة اعمالشان داخل در آتش میشوند و سپس از آتش خارج میشوند؛ پساوّلِ آنان به سرعت برقِ چشم از آن میگذرند، و بعدی مانند سرعتوزشباد، از آن میگذرد و بعدی مانند سرعت اسب تندرو در حالدویدن، و پساز آنمانند شخصسواره، و پساز آنمانند سرعتكسیكهمیدود، و پساز آنمانند سرعتكسیكهراهمیرود.»(بحارالانوار ج 8 ص 249)
223 - سوره مریم، آیه 71.
224 - معاد از دیدگاه امامخمینی(ره)، ص 287.
225 - تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 345، ح 133.
226 - علمالیقین، ج2، ص971.
227 - شرح حدیث جنود عقل و جهل، امامخمینی(ره)، ص46.
228 - چهل حدیث، امامخمینی(ره)، ص419.
229 - جامعالاسرار و منبعالانوار، ص8، 95 و 121.
230 - سوره تین، آیه5.
231 - آداب الصلوة، ص289.
232 - آدابالصلوة، ص293.
233 - چهل حدیث، ص 531.
234 - تفسیر علیبنابراهیم، ص 606.
235 - معانی الاخبار، ج 2، ص 372.
236 - سوره انعام، آیه 153.
237 - بحارالانوار، ج 24، ص 15.
238 - تفسیر المیزان، ذیل آیه 15 سوره مؤمن.
239 - سوره تغابن، آیه 9.
240 - سوره كهف، آیه 47 و 48.
241 - به تفسیر المیزان، ذیل آیه 103 سوره هود مراجعه فرمایید.
242 - سوره توبه، آیه 72.
243 - سوره یونس، آیات 9 و 10.
244 - سوره یونس، آیه 10.
245 - سوره نحل، آیه 31.
246 - سوره زخرف، آیه 71 ، که میفرماید: در آن بهشت آنچه جان انسان میطلبد و چشم انسان از آن لذت میبرد موجود است.
247 - چهل حدیث، ص 413.
248 - سوره حجر، آیه 21.
249 - «تجسم عمل و شفاعت»، آیتالله محمد شجاعی، ص 49.
250 - بحارالانوار، ج8، ص166.
251 - سوره آلعمران، آیه 30.
252 - سوره ق، آیه 22.
253 - بحارالانوار، ج 6، ص239، روایت 59.
254 - بحارالانوار، ج 7، ص 290، روایت 1.
255 - سوره نوح«ع»، آیه 25.
256 - بحثی پیرامون مسئلهای از معاد، بحث بین آیتالله جوادیآملی و آقای سیدجعفرسیدان، ص 84 و 85.
257 - تفسیر المیزان، ج 13، ص 23.
258 - عن أبی عبد الله (ع) قال قال رسول الله (ص) لما أسری بی إلى السماء دخلت الجنة فرأیت فیها قیعان یقق و رأیت فیها ملائكة یبنون لبنة من ذهب و لبنة من فضة و ربما أمسكوا فقلت لهم ما بالكم ربما بنیتم و ربما أمسكتم فقالوا حتى تجیئنا النفقة فقلت و ما نفقتكم فقالوا قول المؤمن فی الدنیا سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أكبر فإذا قال بنینا و إذا أمسك أمسكنا (وسائلالشیعه، چاپ مكتبه المحمدی قم، جزء چهارم از جلد 2، ص1208)
با توجه به این حدیث شریف؛ آیتاللهجوادیآملی «حفظهاللهتعالی» در جواب آنهایی که معتقد به حشرِ بدن عنصری هستند، میفرمایند: « از اینکه الآن مؤمن در بهشت و کافر در جهنم است معلوم میشود که بدنِ عنصری نقشی ندارد». (کتاب بحثی پیرامون مسئلهای از معاد، در محضر استاد جوادیآملی و استاد سیدجعفرسیدان ص 104)
259 - سوره محمد، آیه 33.
260 - وسائل الشیعه، چاپ مكتبه المحمدی قم، جزء دوم از جلد 2، ص 1206.
261 - اصول كافی، چاپ اسلامیه سال 1388، ج 2، ص 231.
262 - سوره سباء، آیه 5.
263 - سوره حشر، آیه 18.
264 - سوره تكویر، آیه 12 تا 14.
265 - بحارالانوار، ج 8، ص 42، روایت 31.
266 - بحارالانوار، ج 8، ص 34، روایت 2.
267 - بحارالانوار، ج 8، ص 56، روایت 66.
268 - بحارالانوار، ج 8، ص 37، روایت 12.
269 - بحارالانوار، ج 27، ص 158، روایت 3.
270 - مضمون شبهه مذكور این است كه: پیكر انسان گاهی طعمه حیوانات شده و یا پس از مرگ، اجزاء آن بهكلی متلاشی شده و كمكم جزء پیكره گیاهان و سپس حیوانات و بالاخره از طریق تغذیه، جذب بدن انسانهای دیگر میشود، حال در صحنه قیامت كه همه افراد بشر از اولین و آخرین یكجا جمع میشوند، چگونه ممكن است پیكر هر فرد، عیناً همان بدن دنیوی او باشد؟!
271 - ترجمه فارسی المیزان، ج 40، ص 172.
272 - سوره احقاف، آیه 33.
273 - سوره یس، آیه 81.
274 - سوره سجده، آیه 110.
275 - به تفسیر المیزان، ذیل آیه 62 سوره واقعه و ذیل آیه 81 سوره یس مراجعه فرمایید.
276 - سوره ق، آیه 15.
277 - فیزیولوژی گایتون، ترجمه دكتر فرخ شادان و....، ج 1.
278 - نهجالبلاغه، خطبه 204.