حشر دستهجمعی انسانها
در قرآن برای قیامت اسامی مختلف و گوناگونی آمده كه هركدام نمایانگر چهرهای از حقایق آن روز است. یكی از این نامها «یومالتلاق» است. یعنی روزی كه در آن انسانها همدیگر را و نیز خدا را و اهل آسمان را ملاقات میكنند؛(238) و «یومالجمع»(239) روز جمع است، زیرا در آن تمام فاصلههای زمانی و مكانی در نوردیده شده و همه به یكدیگر میرسند و قیامت و وعدهگاه همه است از اولین یعنی حضرت آدم(ع) تا آخرین فردی كه تا آستانة قیامت پا در مرحلة وجود مینهد. خداوند میفرماید:
«وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ اَحَداً، وَ عُرِضُوا عَلی رَبِّكَ صَفّاً لَقَدْ جِئْتُمُونا كَما خَلَقْناكُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ اَلَّنْ نَجْعَلَ لَكُمْ مَوْعِداً»(240)
و آنان را محشور میكنیم و احدی را وانگذاریم، و همه بر پروردگارت به صف عرضه شوند، به حقیقت چنانكه اول بار خلقتان كردیم پیش ما آمدید، ولی پنداشتید كه هرگز برای شما موعدی ننهادهایم!
در آن هنگام همه به خوبی درخواهند یافت كه حسب و نسب و مال و مقام و اعتبارات دنیوی، همه نابود شده و ذرهای بر ایشان مفید نیست، لذا تمام آنها در صف واحدی در محشر قرار میگیرند و هیچكدام از آن جهات بر دیگری هیچگونه برتری نخواهند داشت.
یكی از دلایل حشر دستهجمعی انسانها این است كه: هر عملی كه انسان انجام میدهد، از سویی از زمینة شخصیت او برمیخیزد و آنهم نتیجهای از اعمال، رفتار، گفتار و بالاخره مكتسبات گذشتة او است. از سوی دیگر از آنجایی كه انسان در اجتماع زندگی میكند، همواره از تأثیر اعمال، رفتار و تظاهرات وجودی گذشتگان و معاصرین خود كم و بیش متأثر است و به همین ترتیب، بر سرنوشت و مقدرات آیندگان نیز تأثیر خواهد گذاشت، چه بسا كه عملی از انسان صادر شود كه تا سالیان دراز و بلكه قرنها و تا قیامت در هدایت و گمراهی دیگران مؤثر باشد. حال با توجه به اینكه قیامت روز حسابرسی خلایق است، برای رسیدگی به حساب هركس تمام افرادی كه در سلسله علل و عوامل مؤثر در هدایت و یا گمراهی او، ولو به اندازة ذرة ناچیزی، سهیم و شریك بودهاند، باید حضور داشته باشند و جوابگوی آن از هر جهت باشند! چنین حسابرسی و داوری برای یكایك انسانها جز در روزی كه همگی از اولین و آخرین حاضر باشند، صورت نمیپذیرد و با توجه به ضرورت داوری و عدل و داد الهی، ضرورت حشر دستهجمعی انسانها نیز امری قطعی و تردید ناپذیر است.(241)
معنی بهشت
انسان مؤمن پس از عبور از صراط و طی آن و تحمل سختیها و قطع تعلقات، وارد بهشت میشود که آن از آثار لقای خداوند با اسماء رحمت و رضوان اوست و خداوند در مورد آن فرمود:
«وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاكِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»(242)
خداوند به زنان و مردان مؤمن بهشتهایی را وعده داده که از زیر آن نهرها جاری است، در آن جاودانه خواهند بود و مسکنهای طیب در بهشتهای قابلِ ماندن، و رضوان الهی، بزرگتر است، این است آن رستگاری عظیم.
باز در وصف بهشت میفرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمَانِهِمْ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ * دَعْوَاهُمْ فِیهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلاَمٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»(243)
حقیقت آن است که آنهایی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، پروردگارشان به پاس ایمانشان آنها را هدایت میکند به بهشتهای نعمت که نهرها در زیر آن روان است، نیایش آنها در آنجا عبارت است از «خدایا تو منزهی» و برخوردشان در آنجا «سلام» است و انتهای نیایششان عبارت است از الحمدلله ربِ العالمین.
این آیه علاوه بر اینکه به این حقیقت اشاره دارد که مؤمنان پس از گذر از مواقف به بهشتها هدایت میشوند، بیانگر این نکتة ظریف نیز هست که وقتی مؤمنان در بهشت که اصل آن دیدن خدا و نظر به وجه کریم اوست، وارد گشتند و جمال مطلق او را دیدند، به معرفت حقیقی آن کمال مطلق نایل گشته و در نتیجه، شعلة محبت و عشق به خداوند در جان آنها زبانه میکشد و در این زیباترین حالت ممکن بر اساس آن عشق، سخنها خواهند داشت و لذا همهچیز را فراموش میکنند، به طوری که نعمتهای بهشتی زبان به گلایه میگشایند. و در این محو جمال حقشدن همچنان که آخر آیة مذکور میفرماید؛ دائماً در حال تسبیح و حمد خواهند بود و چون در منظرشان کمال بینهایت یعنی خداوند قرار دارد، هرچه مینگرند بیشتر مشتاق میشوند و لذا میفرماید: «...دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»(244)
و نیز میفرماید:
«جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَآؤُونَ كَذَلِكَ یَجْزِی اللّهُ الْمُتَّقِینَ»(245)
بهشتهای قابل ماندن که متقین در آن وارد میشوند، در زیر آن نهرها روان است، و هرچه آنها بخواهند برای آنها هست، اینچنین خداوند پاداش متقین را میدهد.
این آیه و امثال آن نشان میدهد که مشیت و ارادة انسانِ متقی در بهشت، نافذ است و هرچه اراده کند محقق میشود، چون در دنیا خواست و ارادة خدا را بر خواست و ارادة خود حاکم کرد و لذا در بهشت دارای خلاقیتی خواهد شد که همهچیز تحت اوامر او قرار خواهند گرفت.
بنا به فرمایش امام خمینی(ره):
«جنّات به تقسیم كلّی، سه جنّت است؛ یكی «جنّت ذات» است كه غایت علم بالله و معارف الهیه است و حاصل آن بهشت لقاء است و دیگر «جنّت صفات» كه نتیجه تهذیب نفس است و حاصل آن بهشت اسماء است و سوم «جنّت اعمال» كه صورت قیام به عبودیت و نتیجه آن است و این جنّات در ابتدا آبادان نیستند، ولی چنانچه مقام غیب نفس، تعمیر به معارف الهیه و جذبات غیبیه ذاتیه نشود، بهشت ذات و جنّت لقاء از برای انسان حاصل نشود، و اگر تهذیب باطن و تحلیه سرّ نگردد، و عزم و اراده انسان قوی نشود و قلب مجلای اسماء و صفات نگردد، بهشت اسماء و صفات كه جنّت متوسط است، برای انسان نباشد و اگر قیام به عبودیت نكند و اعمال و افعال او مطابق دستورات شرایع نباشد، بهشت اعمال كه «وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْیُنُ»(246) از برای او حاصل نیست.»(247)
تجسم اعمال
آنچه باید مورد توجه باشد عوالم وجود است که پایینترین عالَم، عالم ماده است و درجه شدیدتر آن، عالم برزخ یا عالم مثال یا عالم ملکوت است که تمام صورتهای عالم ماده به نحو کاملتر در آنجا هست و شدیدتر از عالم برزخ عالم تجرد یا عالم جبروت است. و لذا هر آنچه در عالم برزخ هست به نحو شدیدتر و لطیفتر در عالم تجرد موجود است و نیز هر آنچه در عالم تجرد و جبروت هست به نحو شدیدتر در عالم اسماء موجود است، البته به نحو خاصی که باید در آنجا باشد، و قرآن نیز به همین عوالم اشاره دارد و میفرماید:
«وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ»(248)
و هیچچیز نیست مگر اینکه خزائن آن نزد ما است و ما آن را نازل نکردیم مگر به اندازهای معین.
با توجه به مطالب فوق؛ در بازگشت انسان به سوی خداوند، اوصاف ، اعمال و عقاید انسان در عوالم بعدی متمثل بوده و تجسم دارد، حال چه این اعمال و عقاید خوب باشد و چه بد. پس اگر صفت خوبی در ما باشد، این صفت به عنوان یک خصوصیت از خصوصیات وجودی ما و به عنوان یک واقعیت در روح و برای روح ما، صورتی در بالا دارد، هم در برزخ و هم در عالم تجرد و هم در عالم اسماء. البته صورت موجود در عالم بالا متناسب با قوانین و احکام آنجاست، و نیز عنایت داشته باشید که صورتهای برزخی و تجردی و اسماییِ اعمال و عقاید و صفات ما همواره با ما هستند هرچند از ما محجوباند و در برزخ با صورت برزخی آنها روبهرو میشویم و هرچه به عوالم بالاتر منتقل شویم و پردهها بیشتر کنار برود، صورتهای بالاترِ اعمال و عقاید و اخلاق برای ما متمثل میگردد و لذا هم اکنون اعمال و عقاید و اخلاق ما با صورت اصلی خود در نزد ما موجوداند، پرده که عقب رفت صورتهای مناسب آنها برای نفس انسان ظاهر میشود؛ بدخلقیاش به صورت سگ بر او تسلط دارد و زرنگیهای دنیاییاش به صورت مار بر او مسلط است و یا بدخلقیِ همراه با شرافتش به صورت شیر بر او مسلط میگردد.(249) و در مورد صفات نیک باز قاعده همین طور است و روایات متعدی حاکی از این قاعده است که با انجام عمل نیک، انسان به شاخهای از شجرة طوبی متصل میشود که اصل آن در بهشت است و با انجام عمل بد به شاخهای از شجرة زقّوم متصل میگردد که اصل آن در جهنم است.(250) یعنی هماکنون انسان از طریق باطن خود به آن عوالم وصل میباشد و در قیامت با آن روبهرو میشود و اجر و ثواب او همان باطن اعمال اوست و در همین راستا قرآن میفرماید:
«یَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوَءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَدًا بَعِیدًا وَیُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ»(251)
قیامت روزی است که هرکس با آنچه از عمل خیر یا عمل بد انجام داده روبهرو میشود، در حالیکه مایل است آن عمل بد با او فاصلة زیادی داشته باشد، خداوند شما را از عذاب خود میترساند و خداوند بر بندگان خود مهربان است.
اینکه گناهکاران آرزو میکنند ایکاش میان آنها و عملشان فاصلة زیادی بود، میرساند که با صورت دنیوی عمل خود روبهرو نمیشوند، چون صورت دنیوی عمل برای آنها مطلوب بوده است که انجام دادهاند. و باز قرآن در همین راستا که باطن اعمال ما هم اکنون با ما هست میفرماید:
«لَقَدْ كُنتَ فِی غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ»(252)
تو ای انسان از این حالتی که اکنون در قیامت با آن روبهرو شدی در غفلت بودی، پس ما پرده را از تو برداشتیم و در این حال دیدهات تیز شد.
در واقع این آیه میفرماید که ای انسانِ حاضر در قیامت، تو از همة آنچه فعلاً با آن مواجه هستی و در آن قرار گرفتهای، در غفلت بودی هرچند قبلاً وجود داشت و حال که توانستهای به باطن خود نظر کنی میبینی همة آنها بر تو احاطه داشت. به گفتة مولوی:
هر خیالی کو کند در دل وطن
روز محشر صورتی خواهد شدن
چون سجودی یا رکوعی مَرد کِشت
شد در آن عالم سجود او بهشت
چون که پرّید از دهانش حمدِ حق
مرغ جنت ساختش ربُّالفلق
چون ز دستت رُست ایثار و زکات
گشت این دست آن طرف نُقلو نبات
ذوق طاعت گشت جوی انگبین
مستی و شوق تو جوی خمر بین
و رسولخدا(ص) در سفر معراج خود که پردهها برای آن حضرت عقب رفته و باطن اعمال برایشان نمایان میشود چنین گزارش میدهند که:
«... پس با قومی روبهرو شدم که در برابرشان سفرههایی از گوشت پاکیزه و سفرههایی از گوشت پلید وجود داشت و آنها گوشتهای پاکیزه را گذاشته و از گوشتهای پلید میخوردند. از جبرئیل سؤال کردم؛ اینها کیستاند؟ گفت: اینها کسانیاند که حلال را رها کردهاند و حرام میخورند و آنها از امت تو هستند ای محمد. سپس گذشتم؛ با جمعی روبهرو شدم که لبهایشان همانند لبهای شتر بود، گوشت از پهلوهایشان بریده شده و در دهانشان انداخته میشود. پس گفتم: اینان چه کسانیاند؟ گفت: ایشان افرادیاند که به مردم طعنه زده و به دنبال عیب این و آن بودهاند...».(253)
این روایت به وجود و ریشه و اصل اعمال در عالم تجرد و بالاتر از آن اشاره دارد که صورت اعمال است متناسب با آن عوالم. و نیز آن حضرت در روایت دیگر میفرمایند:
«... و دیدم مردی از امتم را که عذاب قبر او گسترش یافته بود، پس وضویش آمد و مانع شد که عذاب قبر بر او گسترش یابد، و دیدم مردی از امتم که شیطانها او را در میان گرفته بودند، پس ذکر خداوند(جل و جلاله) آمد و او را از بین آنها نجات داد...».(254)
از این روایت معلوم میشود صورت برزخی و قیامتی اعمال انسان در آن عالم چگونه است و چه نقشی میتواند داشته باشد.
بنا به فرمایش آیتاللهجوادی«حفظهاللهتعالی»:
«قیامت ظرف ظهور جهنم است نه محل حدوث آن، انسانِ جهنمی چون مُرد، کشف غطاء میشود و پرده از جلو او عقب رفته خود را در جهنم میبیند، چیز جدیدی پیدا نمیشود... و چون خودش هیزم و خودش وقود و آتشگیره است، پس الآن در جهنم است و میسوزد و بعداً کشف غطاء میشود.
در جریان قوم نوح(ع) فرمود: «اُغْرِقُوا فَاُدْخِلُوا ناراً»(255) غرق شدند، پس داخل در آتش گشتند. پس جهنم؛ در درون آب نیز هست. انسانی که غرق میشود اگر کافر باشد دری از جهنم بر او باز میشود... بنابراین بهشت و جهنم موجودی است که در وسط آب نیز موجود است. اگر جهنم یک جسم مادی بود باید در یک قسمتِ جغرافیایی از جهان قرار گرفته باشد».(256)