مشاهده برزخ و برزخیان
انسانها تا در مرتبه نازله حیات هستند و جهت آنها به دنیاست، از حیاتِ بالاتر و شدیدتر، یعنی عالم برزخ، محجوباند، چه رسد به درك عوالم بالاتر از برزخ كه به شعور و حیاتی شدیدتر نیاز است و به همین جهت پروردگار انسانها در قرآن به ما نصیحت میكند كه ای انسانها آنچه خداوند از آخرت و عوالم اخروی به شما وعده داده، حق و ثابت است. پس حیات نازله دنیا شما را به اشتباه نیندازد و از آنچه حق است، فریب ندهد و منصرف نكند و شیطان هم شما را در حضور خداوند به اشتباه نیندازد.
«یا اَیُّهَاالنّاسُ اِنَّ وَعْدَاللهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَیوةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّكُمْ بِاللهِ الْغَرُورُ»(127)
میفرماید: حیات نازله (الحیوة الدنیا) شما را از درك وعده خدا محروم میكند. خاصیت حیات نازله و حیات دنیا، غفلت از حقایق عالم وجود است، و لذا انسان دیدنیهای آنجا را نمیبیند، و شنیدنیهای آنجا را نمیشنود و به یافتنهای آنجا نائل نمیشود. چون كسی كه گرفتار زندگی وَهمی و خیالی شد، از ادراك حقایق محروم میشود و به همین جهت قرآن میفرماید:
«اِنَّمَاالْحَیوةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ»(128)
زندگی دنیایی و مادون، سراسر بازی و سرگرمی است بدون هیچ حقیقتی.
برخیالی صلحشان و بر خیالی جنگشان
وز خیالی فخرشان و وزخیالی ننگشان
پس از آنكه قرآن تأكید میكند كه حیات نازله دنیایی یك سرگرمی و بازی است، میفرماید:
«وَ ما هذِهِ الْحَیوةُ الدُّنْیا اِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ اِنَّ الدّارَ الْاخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوان لَوْ كانُوا یَعْلَمُون».(129)
در مقابل حیات دنیایی، حیات آخرتی است كه یك حیات واقعی است و به واقع آن حیات، حیات است. ای كاش مردم میدانستند، چون اگر آن را میشناختند میفهمیدند این حیات دنیایی حیات نیست.
قرآن در مورد افرادی كه خود را مشغول حیات نازله و زندگی دنیا كردهاند، میگوید:
«یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْاخِرَةِ هُمْ غافِلُون»(130)
اینها فقط ظاهر زندگی دنیایی را میشناسند و از آخرت غافلاند.
پیداست كه كلمه «غافل» در جایی به كار میرود كه چیزی در عینی كه به انسان نزدیك است از آن بیخبر باشد. یعنی اینها از پشت پرده حیات دنیایی كه هماكنون حاضر است بیخبرند.
آری انسانها با تفكر و تعقل در همین دنیا میتوانند متوجه حیات برزخی و قیامتی شوند و سپس از طریق تزكیه نه تنها متوجه آن عالَم بشوند، بلكه بتوانند آن عالَم را تا حدّی حسّ كنند. یعنی در یكمرتبه میتوانند فكر كنند و آرامآرام ایمان بیاورند و در یكمرتبه با فاصله گرفتن از حیات دنیایی، آن عالَم را مشاهده نمایند. پس اگر انسان از حیات نازله به حیات بالاتر دست پیدا كرد، ادراكات او هم به مرتبه بالاتری نایل میشود. یعنی «باصره» و «سامعه» او چیزهایی را كه درجة وجودی بالاتری دارند، میبیند و میشنود. چنانچه قرآن موقعیت انسانهایی را مطرح میكند كه خداوند آنها را به حیات برتر رسانده و لذا در بین مردماند ولی با نور برتر و بصیرت بالاتری زندگی میكنند، بر عكسِ كافران كه در ظلمت زندگی میكنند و هیچ خبری از عالم بالاتر ندارند
«اَوَ مَنْ كانَ مَیْتاً فَاَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی بِهِ فِیالنّاس كَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُیِّنَ لِلْكافِرینَ ما كانُوا یَعْمَلُون».(131)
گر زنــام و حــرف خواهـی بگذری
پاك كن خود را زخود، هان یكسری
خویش را صافی كن از اوصاف خود
تا ببینــی ذات پـاك صــاف خـــود
بینـی انــــدر دل، علـــــوم انبیـــاء
بــی كتــاب و بــی مُعیـــد و اوستا
پس محجوببودن از عالم برزخ و عوالم دیگر به جهت ضعف حیات و ضعف ادراك است. و مشكل به خود ما برمیگردد و الاّ حجابی بین ما و آن عالم نیست. در حیات بالاتر حجابها از قلب و مشاعر انسان به اندازهای كه از حیات برتر برخوردار شد، كنار میروند و مكشوف شدن عوالم برزخ و بالاتر از آن در دنیا برای عدهای، به همین مسئله مربوط است تا آنجا كه رسولاكرم(ص) در معراجهای خود همة عوالم را پشت سر گذاشتند و اسرار و دقایق بهشتها و بهشتیها و جهنمها و جهنمیها را مشاهده نمودند. و كلاً از لحن روایات برمیآید كه برزخ و بالاتر از آن برای پیامبران و امامان مكشوف بوده است.
گـذر از بـرزخها، در دنیا
روشن شد كه ورود به برزخ و حركت در برزخها برای همه انسانها چه صالح و چه ناصالح ضروری است، تا بتوان وارد قیامت شد. و تعداد اندکی از انسانها هستند كه قبل از مرگِ طبیعی با عنایات خاص الهی و با مجاهدات علمی و عملی و با تحصیل انقطاع كامل از دنیا، در همین زندگی دنیوی وارد نظام برزخی شده و عوالم برزخی را پشت سر میگذارند و حتی نه تنها در برزخ سیر میكنند و از آن میگذرند، بلكه با مجاهداتی كه دارند و با عشق و انجذابی كه به لقاءِ وجه كریم حضرت حق دارند، از همه عوالم گذشته و به عِزّ قدس رسیده و فانی در حق گشتهاند كه «ذلك هُوَ الْفوزُ العَظیم» این رستگاری بزرگی است.
آنچه از برزخ برای عامه، با مرگ طبیعی پیش میآید، برای اولیاء الهی با مرگ اختیاری قبل از مرگ پیش آمده و آنچه برای عامه مردم باطن است برای اینها ظاهر است. قرآن در سوره تكاثر به آنهایی كه غرق در كثرت طلبیاند خطاب میكند:
«اَلْهَیاكُمُ التَّكاثُر» تكاثر در دنیا و متاع آن شما انسانها را از امر مهمتان غافل كرده است «حَتّی زُرْتُمُ الْمَقابِر» آنچنان كه به خود نمیآیید تا مرگ شما فرا رسد و وارد قبر شوید «كَلاّ» نه، اینچنین نیست، غافل نباشید. «سَوْفَ تَعْلَمُون» زیرا به زودی میدانید این اشتغالات و غفلتها، چه ضرری برای شما در پی خواهد داشت «ثُمَّ كَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُون» باز نه، اینچنین نباشید، اینچنین مشغول تکاثر نباشید، زیرا كه به زودی میدانید که این کار غلط است. «كَلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقین* لَتَروُنَّ الْجَحیم» به خود بیایید و غافل نباشید كه نتیجه بدی برای شما دارد. اگر شما از مرتبه بالاتر علم و ادراك كه «علم یقین» است، برخوردار بودید مسلماً جهنم را كه صورت اُخروی این اشتغال و غفلت و تكاثر است میدیدید.
«ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقینِ» سپس بعد از مرگ با مشاهده و شهود عینی كه آن «عینالیقین» است، جهنم را میدیدید.
«ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیم» و سپس در آن روز از نعمتهای الهی سؤال میشوید.
پس طبق این سوره، اگر كسی خود را از كثرات دنیا، نجات دهد و به «عین الیقین» برسد میتواند حقایق اُخروی را مشاهده نماید و بر همین اساس است که پیامبراسلام(ص) در معراج از همه عوالم برزخ و قیامت گذشتند تا آنجایی كه قرآن در سوره نجم در مورد آن حضرت میفرماید: «ثُمَّ دَنی فَتَدَلّی فَكانَ قابَ قَوْسینِ اَوْ اَدْنی» «سپس نزدیك شد، پس نزدیكتر شد تا حد و اندازه دو سر كمان» و تمام اسرار بهشت و جهنم برای او مكشوف گشت. و در واقع پیامبر(ص) به جهت شهودِ عوالم قیامت یك قیامت مجسم بودند. به گفته مولوی:
پس محمد(ص) صد قیامت بود نقد
زانكه حَلْ شد در فنااش حَلّ و عقد
زاده ثانی است احمد در جهان
صـد قیـامت بــود او انــدر عیان
و به همین جهت اگر دستورات آن حضرت را عمل نماییم علاوه بر اینکه در برزخ و قیامت از مهالك آن عالم میرهیم و به لقاء الهی نائل میگردیم؛ چون قلب مقدس آن حضرت که حامل شریعت محمدی(ص) است و بر اساس همان شریعت در برزخ و قیامت حاضر است، هرکس هم اکنون به هر اندازه که به اسلام عمل کند در برزخ و قیامت حاضر میشود و به عبارت دیگر هر كس بیشتر به پیامبر(ص) از نظر اعتقاد و اخلاق و اعمال نزدیك باشد، بیشتر به عوالم اُخروی نزدیك است و كتابش در عِلّیین خواهد بود و مسلّم هركس به سوی كتابش كه همان سرنوشتش باشد كشیده میشود، چنانچه فرمود: «كَلاّ اِنَّ كِتابَ الْاَبْرارِ لَفی عِلّیین»، بر عكسِ فجّار كه كتابشان در «سِجّین» و تنگنای قیامت است و بهسوی آن کشیده میشوند.
امام صادق(ع) فرمودند:
«رسول اكرم(ص) نماز صبح را با مردم به جا آوردند. بعد از نماز نظرشان به جوانی افتاد كه در اثر كثرت عبادت و بیداری شب، بیاختیار سرش پایین میافتاد و رخسارش زرد و جسم او نحیف و چشمانش گود افتاده بود.
پیامبر اكرم(ص) خطاب به آن جوان فرمود: ای فلان در چه حالی؟ گفت: یا رسولالله در حال یقین هستم. پیامبر(ص) از گفتار جوان تعجب نمود و به او فرمود: برای هر یقینی حقیقتی و آثاری هست. حال، حقیقت و آثار یقین تو چیست؟ جوان گفت: یا رسول الله! بر اثر یقین همیشه محزونم و یقینم مرا محزون داشته و شبها خواب از چشمانم ربوده و به تشنگی در روزهای گرم وادارم كرده است (حزن و خوف از عذاب و گرفتاریهای اُخروی، و دوری از وجه حق، به قیام شب و صیام روز وادارم نموده است). نفس من به كلی از دنیا و آنچه در آن است انصراف پیدا كرده است، تا جایی كه «كَاَنَّ» گویا من عرش پروردگار را میبینم كه برای حساب نصب شده است و همه برای حساب قیامت محشور شده و من در میان آنان هستم و «كَاَنَّ» میبینم اهل بهشت را كه در بهشت متنعم هستند و با یكدیگر در صحبت و گفتگو بوده و بر مسندهای بهشتی تكیه زدهاند. و «كَاَنَّ» میبینم اهل آتش را در حالی كه در آتش معذّب هستند و استغاثه میكنند و همین الآن «كَاَنَّ» صدای شعلههای آتش را میشنوم كه به دو گوش من میرسد».
سخنان جوان كه به اینجا رسید، رسول اكرم(ص) رو به مردم نموده و فرمود:
«هَذا عَبْدٌ نَوَّرَاللهُ قَلْبَهُ بِالایمان»
این جوان كسی است كه خدای متعال قلب وی را به نور ایمان منور فرموده است. سپس خطاب به آن جوان فرمود: «در حفظ حال و منزلت عبودی خود، و در قیام به لوازم آن كوشا باش ...».(132)
ملاحظه میكنید كه این جوان عوالم برزخ و حشر را میدیده و كَاَنَّ در آن عوالم بوده است، ولی چون هنوز در مرحله قبل از وفات است، كشف او « كَاَنَّ» است، یعنی كاملاً مكشوف نیست و چون وفات یافت، كشف او «اَنَّ» میشود، به استثنای پیامبران و امامان(ع)كه قبل از وفات و بعد از وفات برایشان یكسان است و در مقام «اَنَّ» هستند.
معلوم میشود که آن جوان از اصحاب یقین بوده است و تعبیر رسول خدا(ص) که از او پرسیدند: «اِنَّ لِکُلِّ یقینٍ حقیقةٌ» برای هر یقینی حقیقتی هست، حاکی از مراتب یقین است و اینکه اصحاب یقین درجاتی دارند و هر مرتبه از یقین دارای حقیقت خاص و آثار مخصوصی است و منظور از اینکه حضرت پرسیدند: «فَما حَقیقَةُ یقینُک؟» سؤال از مرتبة یقین آن جوان است و اینکه در کدام مرتبه بوده و چه آثاری بر یقین وی مترتب میباشد. چرا که در هر مرتبه از یقین به تناسب همان مرتبه، حقایق امور و عوالم پشت پرده مکشوف میگردد و آنچه برای عامة مردم بعد از مرگ و با قیامت ظاهر میگردد، به ظهور میرسد. همانطور که برای آن جوان عرش و حشر و حساب مکشوف گشته و همه را در عرش و در حشر و حساب میدیده است و ناظر حالات بهشتیان و جهنمیان بوده و این خاصیتِ حیات طیبه است که با سیر عبودی برای مؤمنین پیش میآید که به عوالم برزخ و حشر و حساب سیر کنند و حتی در عوالم بالاتر از آنها قرار گیرند و شاهد حشر و مواقف آن باشند و لذا آن جوان بعد از مرگ، سیر برزخی به مفهومی که عامة مردم در پیش دارند نخواهد داشت، چون در همین دنیا از برزخ گذشته است که در بحث «نفخة صور» این نکته روشن میشود. حضرت امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 213 به نحو بسیار زیبایی خصوصیات چنین افرادی را که در همین دنیا میتوانند برزخ و قیامت را مشاهده نمایند، تبیین میفرمایند.
آری آنهایی كه در عوالم بالاتر از برزخ هستند، به عوالم برزخی نیز اشراف داشته و در آنها نیز حضور دارند، به نحوی كه نه حضور در برزخ مانع حضور در عوالم بالاتر از برزخ میباشد و نه حضور در آن عوالم بالاتر مانع حضور در عوالم برزخی میگردد. چرا كه در عالم مجردات قاعده « حضور كاملِ تمام » جاری است، یعنی انسان در آن حالت در همة عوالم هست و در همة عوالم هم همة ابعاد وجودیاش حاضر است.(133) عمده انسانی است كه توانسته باشد خود را تا عوالم فوق برزخ سوق دهد و حضور و تمثُّل پیامبر و ائمه(ع)به هنگامی كه انسان مؤمن مُشْرِف به موت است از اینگونه تَمَثُّل و حضور است كه میتوانند بر بالین هر مؤمنی هنگام مرگ باشند «وَ یُمَثَّلُ لَهُ رَسولالله(ص) و امیرالمؤمنین و فاطمه و الحسن و الحسین و الائمة مِنْ ذُرّیَّتَهُم(ع)».(134) و مؤمن در آن حال با مشاهده حضرات معصومین(ع)و با مشاهده انوار آنها كه جلوات وجهالله هستند، آنچنان مبتهج میگردد كه هیچ چیز برای او محبوبتر از این حالت نمیباشد. این اشتیاق آنچنان وجود او را فرا میگیرد كه به سرعت به سوی برزخ و قیامت میشتابد، چرا كه آن حضرات جلوه واقعی و كامل فطرت او هستند كه عمری تلاش میكرد در جهت آن گام بردارد و لذا از این طریق به مقصد واقعی خود دست مییابد و راضی میشود.
پیدا است كه هر كدام از مؤمنین به اندازه منزلت عبودی خود و به تناسب تبعیت و ولایت و محبت خویش نسبت به آنان، از این حضور و از آثار و بركات آن و راه گشاییهایی كه برایش میكنند، بهرهمند خواهد شد.
قبل از آنکه بحث برزخ را به پایان برسانیم و وارد بحث در موضوع قیامت شویم، ذکر چند نکته به شرح زیر ضروری خواهد بود:
اهمیت یاد اموات
گرچه قبر حقیقی انسان، عالم برزخ اوست که در آنجا متنعم و یا معذب است، اما اخبار زیادی که از پیشوایان اسلام رسیده دلالت بر این دارد که عُلقة مادی عالم ارواح بهطور کامل از افراد در دنیا قطع نمیگردد و آنان از دیدار بازماندگان و زندگان که بر سر قبرهایشان میروند، بیخبر نیستند(135) و دعا یا نفرین و لعنت زندگان - در صورت استحقاق - بدانان میرسد و از اثرات آن، ارواح در رفاه و یا سختی و ناگواری بیشتری قرار میگیرند. در قرآن موضوع نماز بر میت و دعا بر سر قبر آنان صراحتاً بیان شده است، چنانكه خداوند در مورد اهل كفر و نفاق به حضرت رسولاكرم(ص) چنین خطاب میفرماید:
«وَ لا تُصَلِّ عَلی اَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ اَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلی قَبْرِهِ، اِنَّهُمْ کَفَروا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ»(136)
ای پیامبر! هرگز بر احدی از آنان نماز مگزار و بر سر قبرشان مَایست، كه آنها به خدا و رسولش كافر شدند و در حال فسق و بدكاری مردند.
بنابراین توقف و ایستادن بر سر قبر مردگان و دعاكردن در حق آنها قطعاً اثرات مثبت و خیری برای آنان دارد و آیة فوق نشان میدهد كه به جهت آثار مثبتی که دارد، پیامبراكرم(ص) بر جنازههای مؤمنین نماز میخواندهاند و بركنار قبرشان ایستاده و برای آنها دعا میكردهاند.(137) در تعالیم پیشوایان اسلام نیز توصیههای زیادی به دعای خیر در حق اموات شده است، چنانكه حضرت رسولاكرم(ص) فرمودهاند:
«لا تَذْكُرُوا اَمْواتِكُمْ اِلاّ بِخَیْرٍ فَاِنَّهُمْ اِنْ یَكُونُوا مِنْ اَهْلِ الْجَنَّةِ تَأثِمُوا وَ اِنْ یَكُونُوا مِنْ اَهْلِ النّارِ فَحَسْبُهُمْ ما هُمْ فیهِ».(138)
مردگانِ خود را جز به نیكی یاد مكنید، زیرا - در غیر این صورت - اگر از اهل بهشت باشند، شما مرتكب گناه شدهاید و اگر از اهل آتش باشند، پس آنان را در آنچه هستند بس است!
از سوی دیگر مردگان نیز به بازماندگان خود و زندگی علاقه و توجه دارند. چنانکه در مباحث قبلی ملاحظه شد که ارواح مؤمنین در برزخ از بازماندگان خود و احوال افراد جویا میشوند. همچنین مطابق آیاتی که گذشت شهدای راه حق در انتظار دریافت بشارتِ الحاق شهداء و مؤمنین به جرگة خود هستند.(139)
همچنین در احادیث بسیاری از پیشوایان اسلام موضوع دیدار مردگان از خانوادههایشان وارد شده است؛ امامصادق(ع) فرمودهاند: «بنا به منزلتی كه مؤمن در نزد خدا دارد، هر هفته، هرماه و یا هر سال یكبار از خانوادة خود دیدار میكند... و هرگاه آنان را در خیر و خوبی ببیند، در شادی و سرور میشود و هرگاه آنان را در سختی و حاجتی ببیند، غمگین و اندوهناك گردد».(140)
تردیدی نیست كه شادی و سرور ارواح و یا برعكس، غم و اندوه آنان در آگاهی از وضع بازماندگان خود، ناشی از ادراك واقعیت امور و معرفت سرشار آنان در آن جهان، نسبت به موهبتها و فرصتهای بینظیر زندگی دنیوی است كه زمینة مناسبی برای برگرفتن رهتوشة آینده میباشد، لذا وقتی كه بازماندگان را در غفلت از این حقیقت و سستی در انجام اعمال صالح و پسندیده مییابند، بهشدت اندوهناك میگردند. در روایات دیگری آمده كه ارواح كافران نیز از بازماندگان خود دیدار میكنند و اگر آنان را در حال انجام اعمال صالح ببینند بر آنان غبطه میخورند.(141)
برای توجه به این حقایق است كه یاد مرگ و دیدار اهل قبور را پیشوایان معصوم دین، یكی از عوامل مهم تنبّه و پارهكردن پردههای غفلت برشمرده و آن را جزو وسایل تربیت انسان قرار دادهاند. چه، انسان اگر عاقبت امور را در نظر گیرد و توجهی به مسؤلیتهای خود در پیشگاه خداوند نماید، دست از هوی و هوس و آمال و آرزوهای محقر و ناپایدار دنیوی كشیده و یكسره خود را معطوف به رشد و پرورش استعدادهای عالیة خود از طریق انجام وظایف و تكالیف الهی مینماید و ذرهای غفلت را در از دستدادن فرصتها و عمر گرانمایة خود روا نمیدارد. چنانكه وقتی از حضرت رسول(ص) سؤال میكنند كه زیركترین و هوشیارترین اهل ایمان، چه كسانی هستند؟ میفرمایند:
«اَكْثَرُهُمْ ذِكْراً لِلْمَوتِ وَ اَشَدُّهُمْ اِسْتِعْداداً لَهُ»(142)
آنان كه بیش از همه به یاد مرگ هستند و بیشترین آمادگی را برای آن دارا میباشند.
بدین علت توصیههای فراوانی برای دیدار اموات و زیارت اهل قبور شده تا یاد مرگ و زندگی جاوید در لابلای اشتغالات زندگی این جهانی، فراموش نشود.
حضرت رسولاكرم(ص) در این مورد فرمودهاند:
«زُورُوا مَوْتاكُمْ فَسَلِّمُوا عَلَیْهِمْ فَاِنَّ لَكُمْ فیهِ عِبْرَةٌ»(143)
به دیدار و زیارت مردگان خود بروید و بر آنها درود فرستید كه همانا در این دیدار برای شما عبرتی است.
حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه این پند و عبرت از دیدار مردگان را چنین توصیف میفرمایند:
«...آنان زودتر به سرنوشتی كه برای همه یكسان معین شده است رسیدند، و پیشتر به آبشخوری كه هركس خواه و ناخواه باید به آنجا فرود آید، فرود آمدند. آری، روزگاری آنها پایگاههای بلند و سواران گرانمایه و ارجمند و رعیتهای علاقهمند داشتند، ولی سرانجام راه برزخ را پیش گرفتند و ناگزیر در آن گام گذاشتند. زمین بر آنها چیره گشت و خاك، گوشتشان را خورد و خونشان را آشامید و در شكافهای گورها به صورت جماد در آمدند و هیچكس بر حالشان نه گریست و نه نالید. دیگر چیزی آنها را به بیم و هراس نمیاندازد، و پیشامدهای ناگوار اندوهگینشان نمیسازد! به زلزله اهمیت نمیدهند و به غرش آسمان وقعی نمینهند! غایبند ولی كسی چشم براهشان نیست، و حاضرند اما انجمنها از وجودشان خالی است. گرد هم بودند و پراكنده گشتند، با خویشان و نزدیكان الفت داشتند و ناگهان آنها را گذاشتند و درگذشتند. علت اینكه دیگر خبری از ایشان نمیرسد و دیارشان را خاموشی جانكاهی فراگرفته است، درازی مدت و دوری مکانشان نیست، بلكه جامی به آنها داده شده كه با نوشیدن آن یكباره زبانشان لال و گوششان كر و همة حركاتشان به سكون مبدل گشته است.
پس در وصف حالشان باید گفت: به خاك افتادگانی هستند خفته، و همسایگانی با هم انس نگرفته، و دوستانی به دیدن یكدیگر نرفته؛ كه رشتة آشنایی آنها پوسیده، و پیوند برادری میانشان بریده است. با اینكه همه گِرد هم آمدهاند، اما تنها هستند، و با وجود دوستی و نزدیكی اكنون از یكدیگر دورند، نه شب وعدة دیدارِ صبح، و نه روز قرار بازدید شب را میگذراند. راه آخرت - چه در روز آن را پیموده باشند چه در شب- برایشان بیپایان شد! خطرهای سرای آنجا را بیمناكتر از آنچه میپنداشتند یافتند، و پاداش یا كیفرشان را بیش از اندازهای كه گمان میكردند، دیدند. هر یك از دو مقصد - بهشت یا دوزخ- آنها را روی چگونگی پندار و گفتار و كردارشان در دنیا، بهسوی خود كشیدند و آنها هم خواهناخواه به آنچه در انتظارشان بود شتافته، مزة امید و یا ترس را چشیدند. و چنانچه میتوانستند هم سخن بگویند هرآینه از توصیف چیزهایی كه دیده و یا دریافته بودند، برنمیآمدند. اگرچه آثارشان ناپدید شده و اخبارشان دیگر نمیرسد، ولی دیدههای عبرتپذیر صاحبدلان آنان را میبینند، و گوشهایِ مردم روشنضمیر زبان حال آنها را میشنوند كه میگویند: «دیگر آن چهرههای زیبا و خندان، زشت گشت و پلاسید، و اندامهای نرم و فریبا از هم گسست و پوسید. جامههای كهنه و پاره پوشیدیم و از فشار گور به تنگ آمدیم. ترس و هراس از هرسو به ما دست داد، و سقف و دیوارهای ظلمتكده بر سر و رویمان فرو افتاد. شادابی از پیكرمان رخت بربست، و كفتار مرگ گوشت تنمان را به دندان خَست، و اقامتمان در خانههای وحشت به درازا كشید، و دیدگانمان برای رهایی از این گرفتگی و تنگنا، راهی ندید...»(144)
با توجه بهاثرات مثبت و سازندة حضور بر سر قبر مؤمنین، هم نسبت به خود شخص و هم نسبت به اموات است كه فرمودهاند به قبرستان بروید(145) زیرا «قبرستان معلم است، از اموات عبرت بگیرید، بدانید كه روزی هم شما در قبر خواهید بود، دنیای فانی را محكم نگیرید، دنیای فانی مزرعة آخرت است. سعی كنید طوری زراعت كنید كه ثمر نیكو بدهد، به دنیای باقی بیندیشید كه آنجا مهم است.»
علاوه برآن، رفتن به قبرستان زمینة ادراک برزخی و حضور در برزخ را در همین دنیا برای انسان فراهم میکند، به شرطی که با روحی آرام و آمادگی قبلی به قبرستان برویم. در کیفیت زیارت اهل قبور فرمودهاند:
«چون قصد زیارت قبور مؤمنان را داری، سزاوار استكه در روز پنجشنبه باشد؛ و اگر نه در هر وقتیكه بخواهی مطلوب و مرغوب است. و طریق زیارت این است كه رو به قبله بنمائی و دست خود را بر قبر گذاری و بگوئی:
«اللَهُمَّ ارْحَمْ غُرْبَتَهُ، وَصِلْ وَحْدَتَهُ، وَ ءَانِسْ وَحْشَتَهُ، وَ ءَامِنْ رَوْعَتَهُ، وَأَسْكِنْ إلَیْهِ مِنْ رَحْمَتِكَ رَحْمَةً یَسْتَغْنِی بِهَا عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِوَاكَ، وَ أَلْحِقْهُ بِمَنْ كَانَ یَتَوَلاَّهُ ؛ ثُمَّ اقْرَأْ إِنا أَنزَلْنَاهُ فِیلَیْلَةِ الْقَدْرِ، سَبْعَ مَرَّاتٍ».(146)
«بار پروردگارا! بر غربت او ترحّم نما، و تنهائی او را به مقام جمع خودت ارتباط بده، و موجبات انس را بر وحشت او قرار بده، و ترس او را تبدیل به ایمنی بگردان، و از رحمت خود برای او رحمتی فرست كه از رحمت غیر تو بینیاز گردد، و او را به كسی كه او را دوست دارد و در تحت ولایت اوست ملحق گردان. و سپس سورة مباركة قدر را هفتبار بخوان.»