آنچه در دنیا درونی است، در برزخ و قیامت بیرونی است
عالَم ظاهری در برزخ و قیامت كه زندگی آن دنیایی ما را تشكیل میدهد، همه همان صورتهای برزخی و قیامتی است كه از درون ما به بیرون آمده است، و لذا قرآن در خصوص جهنم میفرماید:
«نارُ اللهِ الْمُوقَدَةُ، اَلَّتی تَطَّلِعُ عَلَی الْاَفْئِدَةِ، اِنَّها عَلَیهِمْ مُؤصَدَةٌ، فی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ»(115)
جهنم آتشی است كه خدا برافروخته، كه از درونِ قلبها به بیرون میآید، و در ستونهای پی در پی، اهل جهنم را احاطه میكند.
پس ملاحظه میكنید كه میفرماید آن آتش از قلب انسان بیرون میآید، پس جهنم همان هوسها و گناهانی است كه قلب انسان با آن اُنس داشته حالا با بیرونآمدن، او را اشغال كرده و در اطراف او، او را احاطه نموده است، و مانند همین نوع اشغال برای اهل بهشت هست، منتها صورتهای ناشی از عقاید پاک و اخلاق نیك و اعمال صحیح اطراف او را پُر میكند.
دلیل فلسفی جسمانیبودن عقاید و اعمال
در بارة چگونگی ظهور و ایجاد عقاید و اخلاق و اعمال باطنی در بیرون به دو نکته باید توجه داشت؛ یکی توجه به قوة واهمة انسان که به عقاید و نیات انسان صورت میدهد و در تعریف قوة واهمه میگویند؛ قوهای که به مفاهیم صورت میدهد به طوری که قوة واهمه مثلاً با توجه به معنی دشمنی، صورت مناسب آن را در موطن خیال ایجاد میکند و لذا به هر معنایی صورت مخصوص به خود را میدهد. نکتة دوم اینکه چون نفس انسان از مشغولیات حس آزاد گردد و دیگر مشغول تدبیر بدن نباشد، قدرت زیادی در ایجاد صورتها در بیرون پیدا میکند - کاری که انبیاء و اولیاء حتی میتوانند در دنیا انجام دهند و مطابق صورتی که در ذهن خود اراده کردهاند، آن را در بیرون ایجاد کنند - حال در برزخ و قیامت در نتیجه قدرت ایجادی که نفس انسان - اعم از کافر و مؤمن - پیدا کرده است، آنچه توسط قوة واهمه در موطن خیالِ خود ایجاد کرده است، در بیرون نیز بهوجود میآورد. حال اگر قوة واهمه مؤدّب به ادب الهی شده باشد از طریق ارتباط با عالم معنی در اطراف خود صورتهای ملائم فطرت پدید میآورد و بهشت خود را میسازد، و اگر در طول زندگی با عالم غیب و عالم معنی رابطهای نداشته و تحت تأثیر القائات شیطان بوده است، قوة واهمة او در آن عالم صورتهای آزاردهندهای که متضاد با فطرت انسان است و شرع از آنها خبر داده، به اذن الهی ایجاد مینماید که آن صورتها اطراف او را احاطه میکند و جهنم او را تشکیل میدهد.
از پیامبر خدا(ص) داریم:
«هركس میخواهد عالَم او در قبر از مُؤَذِّیات زمینی كه آسایش و آرامش او را به هم میزنند، محفوظ باشد، باید در مساجد سكونت بیشتری داشته باشد».(116)
این روایت میرساند كه تمثّل باطنیِ سكونتِ بیشتر در مسجد طوری است كه مانع آزار مؤذّیات زمینی است. یعنی خصوصیات درونی و روحی كسی كه در مساجد سكونت بیشتر دارد چنین است كه در درون او به جهت اشتغال به معنویات از ورود به مسائل مادی و زمینی و افكار و خیالات و خوشیها و ناخوشیهای دنیایی در امان بوده و این نوع اوهام به عالم درونِ او راه پیدا نمیكند. در نتیجه خصوصیات درونی كسی كه در عالم معنویات است - مثل سكونت در مساجد- این چنین است كه درون او جایگاه مسائل زمینی و امور مادی نیست، و همانطور كه در زندگی دنیا یك آرامشی سراسر زندگی او را پر كرده است، صور برزخیِ ناشی از این زندگی به نحو شدیدتر همة شخصیت او را متأثر میكند و از درون و بیرون با آن صور نورانی زندگی میکند، نه اینكه صورتهای برزخی و قیامتی، یك صورتی خارج از شخصیت انسان باشند.
اگر در درون خود دقت كنیم خواهیم دید كه گاهی بعضی از عقاید ما با بعضی از اخلاقیات ما در تضاد است - مثلاً معتقدیم از این مسئله باید به راحتی گذشت، ولی اخلاقاً نمیتوانیم بر خود مسلط باشیم - و گاهی هم اخلاق و عقایدمان با هم سازگار هستند، و هم چنین گاهی عقاید و اخلاقما با خود ما سازگار و گاهی ناسازگار است. گاهی از اخلاق خویش راضی هستیم و گاهی از آنها زجر میكشیم و همه اینها در اعمال ما جلوه میكند. حال متوجه باشید همه اینها با همه این روابط و خصوصیات در عالم برزخ با صورت برزخی خود متمثّل میشوند. اینجاست كه متوجه میشویم چنین وضع عجیبی را نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه الفاظ میتوانند ترسیم كنند. در حالی كه میدانیم تمثّل هر یك از عقاید و اخلاق در آن حالت، عجیب و تحیّر افزا است. در راستای تجسمداشتن اعمال و عقاید و اخلاق، حضرت رسولالله(ص) میفرمایند:
«لَوْ كانَ الْخَرْقُ خَلْقاً یُری ما كانَ شَیْئٌ مِمّا خَلَقَ اللهُ اَقْبَحُ منه».(117)
اگر تندخوئی بهصورت مخلوقی در بیاید كه دیده شود، چیزی از آنچه خدای متعال خلق كرده، زشتتر از آن نیست.
شاید در این روایت به صورتِ مثالی و برزخی تندخویی اشاره شده كه آن صفت، دارای چنین صورتی است و در آن عالم بر انسان سیطره دارد.
تمثّل صفات حیوانی و صفات كریمه در برزخ
بعضیها در زندگی دنیوی با در پیش گرفتن مسیر ضلالت، به طور كلی از خصوصیات انسانی بیبهره شده و حقیقت انسانی خود را از دست دادهاند و در حد بدن دنیوی انساناند، ولی در آن سوی این شكل ظاهری هیچگونه خبری از خصوصیات انسانی نیست مگر مجموعهای از رذائل و صفات حیوانی، كه مسلم اینها در آن سوی عالم ماده به عنوان یك انسان نیستند، بلكه صورتی را كه حقیقت آنها اقتضاء میكند، خواهند داشت. چنانچه در این دنیا رابطهای بین روح گرگ و بدن او هست، در آن دنیا انسانهایی كه روح گرگ برای خود پدید آوردند، بدنی همانند همان روح خواهند داشت، و این فرصت دنیایی بودكه مانع شد در این دنیا صورت گرگیاش ظاهر شود، ولی با طی عالم ماده، روح او با بدنی مناسب آن روح ممزوج میشود و لذا قرآن فرمود: «وَ اِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَت» یعنی؛ قیامت وقتی است كه روحها با ظاهرها متحد است.
هر خُلقی از اخلاق نیکو به تناسب خود با چهره مثالی بسیار زیبا كه در مراحل مختلف زندگی برای انسان نعمتی بوده و خطرات و ناگواریها را از او دور نموده است، متمثّل میشود. در همین راستا پیامبر(ص) میفرمایند:
«لَوْ کانَ الرِّفْقُ خَلْقاً یری، ما کانَ فیما خَلَقَ اللهُ شَیئٌ اَحْسَنَ مِنْه».
«اگر صفت رفق و مدارا به صورت مخلوقی بود كه دیده میشد، چیزی در میان آنچه خدای متعال خلق كرده است، زیباتر از آن نبود».(118)