قبض روح و تناسب آن با مُتَوَفّی
قبض روح؛ آخرین مرحله از سكرات موت و اولین مرحله از قدم گذاردن به عالم برزخ است و خداوند از طریق توفّی و قبض روح، جهت كلی روح انسان را از دنیا به برزخ و قیامت میكشاند و در این حالت است كه اگر انسان جهت روحش دنیایی باشد با سختیهای طاقت فرسایی روبهرو خواهد شد و بر عكس؛ آنهایی كه عمری در جهت نیل به لقاءالله، صراط عبودیتِ حق را طی میكردند، با قبض روح، به بزرگترین هدف خود دست مییابند و خداوند در این رابطه میفرماید:
«الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ طَیِّبِینَ، یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْكُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»(26)
آنهایی كه وقتی ملائكه میخواهند قبض روحشان كنند دارای روحی پاك از هر گونه گناه هستند، ملائکه به آنها میگویند: سلام و امنیت بر شما باد، وارد بهشت شوید به جهت آنچه در طول زندگی انجام دادید.
و بر عكسِ مؤمنین؛ آنهایی كه فرصتهای دنیایی را سوزاندهاند و هیچ جهت الهی به جان خود ندادهاند، در هنگام قبض روح مورد ضرب و شتم ملائكه هستند. قرآن در این رابطه میفرماید:
«وَلَوْ تَرَى إِذْ یَتَوَفَّى الَّذِینَ كَفَرُواْ الْمَلآئِكَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِیقِ* ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیكُمْ وَأَنَّ اللّهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِیدِ».(27)
ای پیامبر اگر بینی سختی حال كافران را هنگامی كه فرشتگان جان آنها را میگیرند، به صورت و پشت آنان میزنند و به آنها میگویند: عذاب سوزنده را بچشید، این عقوبت به جهت اعمال زشتی است كه بهدست خود پیشاپیش فرستادهاید و خداوند به كسی ظلم نمیكند.
ملاحظه میكنید كه اولاً این زدن، یكنوع زدن خاص است كه از طریق ملائكه مجرد بر نفسِ مجردِ متوفی وارد میشود. ثانیاً: هم ملائكهاو را از پشت میزنند و از دنیا بیرونش میكنند، چرا كه حق دنیا را أداء نكرده است، و هم ملائكهاز جلو با او روبهرو میشوند، او را میزنند كه چرا كاری در شأن برزخ و قیامت انجام ندادهای. ثالثاً: اینقدر این عذاب سخت است كه ممكن است كسی بگوید این اندازه عذاب، حقِ این شخص نیست و لذا خداوند برای دفع این توهّم در آخر آیه میفرماید: خداوند به كسی ظلم نمیكند بلكه این نتیجه كار خود اوست. فرشته مرگ برای بعضی بسیار زیباست و برای بعضی بسیار زشت و این تفاوت برخورد، ریشه در تعلقات و گناهان افراد دارد. این است كه مولوی در همین رابطه میگوید:
مرگهركسایپسر همرنگ اوست
پیشدشمن، دشمنوبادوست،دوست
پیش تُرك آیینه را خوشرنگی است
پیش زنگی آینـه هـم، زنگی اســت
آنكه میترسـی زمرگ انـدر فـرار
همزخودترسـانی ایجان، هوشدار
رویزشـتتوسـت، نهرخسارمرگ
جانتوهمچـوندرخت ومرگ، برگ
در روایت داریم كه:
«چون فرشته مرگ جانِ افراد معاند را به سختترین شكل میگیرد، آنگاه به او میگوید: اینك سرت را بالا بیاور و نگاه كن، در این موقع او حضرت رسول اكرم و امیرالمؤمنین و سایر ائمه(ع)را بر تختهایی در مقابل عرش الهی میبیند، بهشتهای الهی را مینگرد كه درهای آنها گشوده است، كاخها و درجات و منزلتهایی را كه در فكر و آرزوی احدی نگنجد، در این حال فرشته مرگ میگوید:اگر تو با اولیاء خدا دوست بودی، روحت به سوی آنان عروج میكرد و جایگاهت در آن بهشت بود. پس از آن، فرشته مرگ پرده دوزخ را كنار میزند و او در دوزخ، انواع بلاها و عذاب و بدبختیها را ملاحظه میكند و به او گفته میشود: اینجا منزل و مأوای تو است ... بدینگونه مرگ او در نهایت حسرت و سختی صورت میگیرد.»(28)
ملاحظه میكنید كه در هنگام مرگ مقام حقیقی خود را میبیند و با مقام فعلیاش مقایسه میكند و این خود برای او یك نوع عذاب است.
از طرف دیگر عنایت داشته باشید که چون فرشتة مرگ خواست روح انسان محتضر را قبض کند، اگر قبض و جذب به سوی عالم قیامت برای فرد محتضر شیرین و گوارا بود، صورت آن قبض چون گُلِ خوشبویی جلوه میکند و روح او را از آن طریق به عالم برزخ منتقل مینماید. ولی اگر قبض و جذب برای روح محتضر به سوی عالم برزخ و قیامت ناخوشآیند بود و به جهت تعلقاتی که به دنیا دارد این انتقال را نخواهد، صورت آن قبض و جذب، صورت چنگالی خواهد داشت که با فشار و سختی او را منتقل میکند. و زیبایی جذبه و سختی قبض، هر دو به درجة شوق و یا کراهت انسان نسبت به انتقال به آن دنیا بستگی دارد.
نظام «إنّا للهِ وَ إنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»
نظام هستی طوری است كه مخلوقات به طور عام و انسان به طور خاص، همچنان كه از خدا خلق شده، باز به سوی او برمیگردد. همچنانكه قرآن میفرماید: «كَما بَدَأَكُم تَعُودوُن»(29) همانطور كه در اول بودید، باز به همان عالَم و مقام برمیگردید.
پس در نظام عالَم، انسانها به جهت روح مجردشان هرگز زوال نمیپذیرند، بلكه در مرحلهای، روح در تن ظاهر میشود و به صورت شخصیت خاص حادث میگردد، البته این شروع، که شروعی است به صورت شخصیتی خاص، از دورة جنینی آغاز میگردد. پس از زندگی دنیایی روح یا حقیقت انسان، این بدن خاص دنیایِ مادی را رها میكند و در بدن برزخی و سپس در بدن قیامتیِ خود، ظاهر میگردد. كه در واقع این حالت، همان برگشت به نظام الهی است. منتها ابتدا كه در بدن دنیایی ظاهر شد، هیچگونه شخصیتی بهعنوان شخص خاص نداشت، ولی با زندگی در دنیا و همراه با بدن دنیایی به جهت داشتن قدرت انتخاب و به علت انتخابهایی كه انجام داد، برای خود یك شخصیت خاصی بهوجود آورد كه در آن دنیا از بقیة افراد جدا خواهد بود و صورت بدن برزخی و قیامتی او نیز براساس همین انتخابهای خاصی است كه در طول زندگی انجام داده است. و این آمدن و برگشتن را میگویند نظام «اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُون».(30)
جهت بیشتر روشنشدن معنی نظام «اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُون» به عملِ رؤیت نفس خود توجه فرمایید كه ابتدا شما اراده میكنید تا مثلاً این گُلِ روبهروی خود را ببینید. پس ارادة رؤیت، از نفس شما شروع شد، سپس چشم خود را به طرف گُل مادیِ بیرون از نفس خود انداختید و حاصل آن رؤیت را بهسوی خود و در نفس خود، بردید. یعنی ابتدا شما اراده رؤیت كردید تا گل را ببینید، بدون آنكه در آن رؤیت محتوایی باشد، سپس آن رؤیت را به عالَم ماده و بهسوی گُل انداختید (مثل اینكه نفس شما در این دنیای مادی آمد) سپس رؤیت شما پیش شما برگشت، منتها اكنون رؤیت شما دارای محتوای صورت گُلی است كه در بیرون وجود داشت (مثل اینكه به سوی خدا برمیگردید، منتها با شخصیت خاصی كه در اثر انتخابهای خود ایجاد كردهاید). این یك نمونه از نظام «اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُون» است. البته متوجه هستید كه آن گُلی كه اكنون در نزد نفس شما است نسبت به گُل مادی بیرونی دارای صورتی است با درجه وجودی بالاتر، یعنی در عین این كه همان گُل بیرونی است ولی جنس نفس شما است، نه جنس ماده. یعنی جسم دارد، ولی جنس آن مساوی جنس گُل بیرونی نیست، هرچند جسم آن، همان جسم گُل بیرونی است.
پس میتوان گفت باز گشت به سوی خدا با یك نحوه كمال همراه است تا هركس بتواند از شخصیتی كه برای خود ساخته است بهرهبرداری كند. قرآن میفرماید:
«اِلَیْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمیعاً وَعْدَاللهِ حَقّاً، اِنَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ لِیَجْزِیَ الَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ بِالْقِسْطِ، وَالَّذینَ كَفَروُا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمیمٍ وَ عَذابٌ اَلیمٌ بِما كانُوا یَكْفُروُنَ»(31)
همه شما به سوی خدا برمیگردید كه این وعدهای است حق، خداوند خلق را بهوجود آورد و سپس به سوی او برمیگردند، تا آنان كه ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند را بر اساس عدالت جزا دهد و برای كافران به جهت كفری كه ورزیدند آبی سوزان و عذابی دردناك است.
ملاحظه میكنید همان خدایی كه خلقت را براساس یك سنت كلی بهراه انداخته است، همین خلق را برگشت میدهد تا مخلوق بتواند به مقصد نهایی خود دست یابد.
قبض روح از باطن انسان
با توجه به اینكه در عالم مجردات قرب و بُعد مكانی نیست، پس نزدیك شدن فرشته مرگ به انسان به معنی نظر فرشتة مرگ به ملكوت انسان است و لذا صِرف نظر فرشته مرگ – بهعنوان مظهر اسم قابض الهی- به بُعد غیر مادی انسان، روح او را جذب میكند. و قرآن در این رابطه میفرماید:
«وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِیبٍ»(32)
ای پیامبر اگر بینی هنگامی كه آنان ترسان و هراساناند و در آن حال هیچ نابودی نیست، بلكه از مكان نزدیكی گرفته میشوند.
بنابراین قبض روح از باطن انسان صورت میگیرد و قرآن آن را تعبیر میفرماید که از مكانی نزدیك گرفته میشوند. مکان نزدیک یعنی در شرائطی كه دوری برای نفس انسان نسبت به فرشتة مرگ مطرح نیست و چون فرشته مرگ مجرد است و مجرد فوق مكان و زمان است,همه جا به طور كامل و تمام حاضر و نزدیک است و فاصلهای بین او و بقیة موجودات مطرح نیست. موجود کامل طوری است که همة وجود او در همه جای هستی حاضر است.(33) و لذا حضرت عزرائیل(ع) جان انسانها را اخذ کرده و به ساحت و عالَم دیگری سیر میدهد که آن عالَم را عالم برزخ میگویند.