جهان در حال آمادگیِ جدایی حق از باطل
انسانها دارای دو نوع مرگ هستند، یکی مرگ طبیعی و دیگری مرگ غیر طبیعی، در مرگ غیر طبیعی، بدن طوری ناکارآمد میشود که نفس ناطقه دیگر نمیتواند آن را تدبیر کند، مثل این که انسان وقتی تصادف سختی بکند و بدن او متلاشی گردد نفسِ ناطقهی او بدن او را ترک میکند، در این حالت نفس ناطقه به خودی خود - بدن را مثل مرگ طبیعی ترک نمیکند- ولی چون از طریق آن بدن و به صورت تکوینی نمیتواند به کمال مورد نظرش برسد، بدن را رها میکند. در حالیکه در مرگ طبیعی، نفس ناطقه استفادهی لازم را از بدن كرده و در نتیجه بهطور طبیعی آن را رها میكند و به عالم غیب و قیامت منتقل میشود.
در موضوعِ به انتهارسیدن دنیا باید بدانیم دنیا مثل بدنی که تصادف میکند، به انتها نمیرسد بلکه شبیه بدنی است که روح به طور طبیعی آن را ترک میکند. در مرگ طبیعی نفس ناطقه آرامآرام آنچه بالقوه دارد را به فعلیت در میآورد - چه در جنبهی انسانی و چه در جنبهی حیوانی- و در نهایت بدن را ترک میکند. بر این اساس میتوان گفت مرگ عبارت است از شرایطی که جنبههای غیبی انسان بر جنبههای جسمی و مادی او غلبه میکند و انسان بیشتر جنس غیب و قیامت میشود و پس از آن به عالم قیامت سیر میکند. در مورد دنیا و سیر آن به سوی قیامت نیز میتوان همین شرایط را در نظر گرفت که دنیا با ظهور و غلبهی جنبههای غیبی، آمادهی قیامتی شدن میگردد.
از آنجایی که در مرگ طبیعی، یا جنبهی حیوانیت انسانها كامل میشود و یا جنبهی انسانیت آنها. در آخر الزمان نیز «اَسْعَدُ السُّعَداء وَ اَشْقَی الْاَشْقِیاء» هر دو ظهور میکنند و رو در روی هم میایستند و هركدام از افراد با جنبهی به تكامل رسیدهی خود، در انسانیت و یا در حیوانیت در صحنهاند به طوری که بدترین آدمها، و بهترین آدمها به صحنه میآیند؛ به همین دلیل عدهای كه در زندگی خود فرصت ظهور شخصیت خود را نداشتهاند تا چهرهی نهایی خود را آشکار کنند و مایلند آن چهره را بنمایانند اجازهی رجعت دارند، عدهای مأمور میشوند بر سر قبر مؤمنین بروند و به آنها بگویند: «یَا هَذَا إِنَّهُ قَدْ ظَهَرَ صَاحِبُكَ فَإِنْ تَشَأْ أَنْ تَلْحَقَ بِهِ فَالْحَقْ وَ إِنْ تَشَأْ أَنْ تقم فِی كَرَامَةِ رَبِّكَ فَقُم »(37) اى فلانى! امام و صاحب تو ظهور كرده اگر مى خواهى به او ملحق شوى، ملحق شو و اگر مى خواهى نزد کرامتِ پروردگارت اقامت كنى، چنین كن . در روایت داریم که حضرت صادق(ع) میفرمایند: «إِنَّ الرَّجْعَةَ لَیْسَتْ بِعَامَّةٍ وَ هِیَ خَاصَّةٌ لَا یَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الشِّرْكَ مَحْضا»(38) رجعت عمومى نیست بلكه افراد خاصى به دنیا برمیگردند كه یا مؤمن خالص و یا مشرك محض باشند. پس ملاحظه میفرمایید که هم در بین اشقیاء و هم در بین سعداء رجعت هست. به این معنی شاید بتوان گفت هم هیتلر برمیگردد چون متفقین مانع شدند تا همهی نقشههایش را عملی کند و هم امام خمینی(رض) بنیانگذار انقلاب اسلامی برمیگردند تا دعای مردمی که میگفتند «خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار» مستجاب شود. امام خمینی(رض) در یك جا میفرمایند حیف كه این انقلاب 14 سال عقب افتاد! از این جمله معلوم است كه خیلی حرف داشتند و حقایقی بر قلب ایشان متجلی شده بود که امکان ظهور نیافت.
یقینِ مردم آخرالزمان
از آنجایی که همهی كمالات معنوی كه در هر پیامبری بنا به شرایط زمان خودش، تا حدی ظهور كرده، در آخرالزمان و در امام مهدی(ع) ظهور میكند، پس باید مردمی در میدان باشند که ظرفیت فهم و درک و ارتباط با آن کمالات را داشته باشند و خودشان در آن وادی قدم زده باشند. به همین جهت پیامبر(ص) فرمودند: یا علی! بدان شگفت انگیزترین مردم از نظر ایمان و بلند مرتبهترین آنها در یقین، مردمی هستند كه در آخرالزمان میآیند؛ پیامبر را ندیدهاند و حجّت خدا هم از دیدهی ایشان پنهان است اما فقط از طریق نوشتههایی كه به دستشان رسیده ایمان آوردهاند. حضرت سجاد(ع) در وصف منتظران امام دوازدهم(ع) میفرمایند: «إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَیْبَتِهِ الْقَائِلُونَ بِإِمَامَتِهِ الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِكْرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فِی ذَلِكَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِینَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) بِالسَّیْفِ أُولَئِكَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِیعَتُنَا صِدْقاً وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِینِ اللَّهِ سِرّاً وَ جَهْراً وَ قَالَ(ع) انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَج »(39) آنهایی كه در زمان غیبت او قائل به امامت او و منتظر ظهور اویند، برترین مردم همهی زمانهایند، چون خداوند به آنها شعور و فهمی میدهد كه غیبت او نزد آنها همانند مشاهدهی اوست و خداوند اینها را در آن زمان همانند مجاهدان در كنار رسولالله(ص) قرار میدهد، اینها مخلصان حقیقی و شیعیان راستین ما و دعوتگران به سوی دین خدا در نهان و آشكار هستند. به این دلیل منتظران حضرت باید بهترین آدمها باشند چون آخرالزمان شرایطی است که باید به آن شرایطِ متعالی صعود کرد و به تعبیر روایت «الْغَیْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ»(40) غیبت نزد آنها همانند مشاهده است. همینطور که وقتی شما فهمیدید این جهان بدون حضور نبی و نبوت معنا نمیدهد و با توجه به یقینی که به وجود پیامبر(ص) دارید به سیره و سخن او مینگرید و عمل میکنید و جلو میروید، به ظهور نهایی حضرت نیز همینطور مینگرید و امیدوارانه زندگی میکنید. به این جهت حضرت رسول خدا(ص) میفرمایند: مردم آخرالزمان در بلندترین مرتبه از یقین هستند چون متوجهاند حتماً این جهان به ظهور امام زمان(عج) خواهد رسید، و لذا طول انتظار، مسئلهی امید به ظهور حجت حق را برای آنها منتفی نمیكند. در همین رابطه حضرت سجاد(ع) در قسمت آخر روایت فرمودند: انتظار فرج از بالاترین فرجها و گشایشها است. چون روح انسان را آنچنان گسترش میدهد که همهی کمالات در او شکوفا میگردد.
رسول خدا(ص) میفرمایند: «إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ(ع) إِمَامُ أُمَّتِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْهَا بَعْدِی وَ مِنْ وُلْدِهِ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الَّذِی یَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ بَشِیراً إِنَّ الثَّابِتِینَ عَلَى الْقَوْلِ فِی زَمَانِ غَیْبَتِهِ لَأَعَزُّ مِنَ الْكِبْرِیتِ الْأَحْمَر»(41) علىبنابىطالب امام امت من و جانشین من بر آنها میباشد، قائم منتظَر از فرزندان اوست كه زمین را پس از ظلم و جور از عدل و داد پر خواهد كرد، به خداوندى كه مرا براستى برانگیخت معتقدینِ به امامتِ وى در زمان غیبتش از كبریت احمر گران بهاتر هستند. میفرماید كسانی كه در دورهی غیبت حضرت مهدی(عج) براعتقاد به او استوار هستند، از كبریت احمر نایابتر و ارزشمندترند. به این معنی که منتظران مهدی(عج) بسیار بلندمرتبه هستند چون كسانی كه با سنتهای جاری در عالم مرتبط باشند، میفهمند همان طور كه این جهان بی پیامبر نمیشود بیامام زمان هم نمیشود؛ زیرا ولایت الهی مظهر میطلبد و در نتیجه نظر میکنند و مظهر آن ولایت را مییابند و در این مسیر هر اندازه حجابهای عقل و قلبِ خود را بهتر کنار بزنند بهتر او را حسّ میکنند و با حقیقت وجود او راحتتر اُنس میگیرند.
ابتدا باید با تمام وجود به این نکته رسید که هم اكنون ولیّ اللهِ مطلق(ع) در مقام خود حاضر است، با عقل میتوان متوجه وجود حضرت شد و با آمادگی قلبی میتوان از دستگیریهای آن حضرت بهرهمند گشت و طالب ظهور کامل آن حضرت در همهی عالم شد تا موعودِ موجودِ ما بر کون و مکان ظهور یابند و دیگر موانعی که برای سایر ائمه(ع) بود و امکان ظهور کامل حقیقت آنها را نمیداد برطرف شود. چون رسول خدا(ص) از همان ابتدا میدانستند زمانه ظرفیت ظهور حقایق اسلام را ندارد و دوازدهمین امام پس از غیبتِ طولانی ظهور میکند، خبر غیبت طولانی حضرت را دادند.
خطر انكار!
وظیفهی هر انسانی است تا تلاش كند مقام امام را بشناسد وگرنه با تصورات غلطی که نسبت به امام پیدا میکند، منكر وجود حضرت میشود. منكران وجود امام تصورشان آن است که لازمهی وجود امام آن است که آن حضرت در جلو آنها باشند و ایشان را ببینند. اینها مقام حضرت را نمیشناسند و متوجه نیستند در آخرالزمان علاوه بر بدن، مقام حضرت است که ظهور میكند و عالم ظرفیت ظهور روحانیت امام را مییابد.
باید به این شعور رسید كه جهان یك باطن مباركی دارد که اگر امکان ظهور آن فراهم شود حضرت ظهور میکنند، همینطور که تن شما باطنی به نام «من» دارد و اگر سالم بود ارادههای شما در تن ظهور میکند. جهان نیز باطنی موجود ولی غایب دارد و هرچه به آخرالزمان نزدیك شویم زمینهی ظهور آن باطن فراهمتر میشود. به همین جهت ملاحظه میکنید كه آخرالزمان جمع اضداد است و همین شرایط موجب ظهور حضرت میگردد، چون از یک طرف حجابهای ظلمانی همه جا را فرا میگیرد و از طرف دیگر روحهایی در میدان میآیند که آمادگی عبور از آن همه حجاب را در خود پروراندهاند و زمینهی اقدام حضرت مهدی(عج) را در خود فراهم نمودهاند و نشان دادهاند دیگر هیچ دجّالی یارای فریب آنها و تنهاگذاشتن امام را ندارد. این است راز ظهور مهدی(عج) كه از طرفی آدمها آن چنان محجوب میشوند كه به تمام كفر گرفتار میگردند و از طرف دیگر در دل این كفر روحهایی ظهور میکند که توان عبور از همهی چهرههای کفر را در خود پرورانده اند و برای عبورِ هرچه بیشتر از ظلمات کفر خود را نیازمند امامی میدانند که رهبری این حرکت بزرگ جهانی را به عهده گیرد و با چنین انتظاری از ظلمات زمانه فاصله میگیرند و به نور نزدیک میشوند. در رابطه با چنین روحیه و آمادگی است که حضرت باقر(ع) میفرمایند: «مَا ضَرَّ مَنْ مَاتَ مُنْتظِراً لِاَمْرِنَا اِلاَّ یَمُوتَ فِی وَسَطِ فُسْطاطِ الْمهدی و عَسْكَرِهِ»(42) ضرر نكرده كسی كه در حال انتظارِ امر ما رحلت كرده، از اینكه میان خیمهی مهدی و لشكر او نمرده است. چون در طول زندگی، افق خود را در شرایط ظهور آن حضرت قرار داده است. همین که ملاحظه میکنید عدهای میفهمند امام زمان یعنی چه، زمینه ظهورِ هر روز، بیشتر از روز پیش فراهم میشود.
هرچه كفر و حجاب ظلمانی بیشتر میشود ضرورت وجود امام زمان(عج) جهت رفع آن بیشتر معلوم میگردد و اینکه جهت رفع این ظلمات باید با جدّیت کامل نظرها را به حضرت انداخت تا وقتی امام میآیند بتوان معنی راهنماییهایشان را فهمید و جایگاه آنهایی را که روبهروی ظهور عمیقترین حقایق عالم میایستند درست تشخیص داد. كسی كه آمادگی ارتباط با غیب را ندارد و گرفتار كثرات زمانه شده، با ظهور حضرت به قدری احساس بیگانگی میکند که ناخودآگاه به دعوت دشمنان حضرت لبیک میگوید که نمونهی آن را با ظهور حاکمیت فقیه ملاحظه کردید.
ما در زمانهی خود متوجه شدیم در عین آنکه بعضیها بهكلی نمیتوانند بفهمند ولایت فقیه یعنی چه، برعکس، عدهای بهخوبی جایگاه ولایت فقیه را در این دوران فهمیدند. شاید صد سال پیش بسیاری از مردمِ عادی ضرورت ظهور ولایت فقیه را نمیفهمیدند، چون ظلمات فرهنگ غربی به عنوان ظلمات آخرالزمان، چهرهی خود را نمایان نکرده بود ولی هرچه زمان گذشت زمینهی رشد استعداد فهم ضرورت ولایت فقیه بیشتر پیدا شد و مردم متوجه شدند در این شرایط فقط دین میتواند نجاتدهنده باشد و مردم را در مسیر تعالی فطری جلو ببرد. شرایط طوری شده که از یک طرف فرزانگان بهخوبی ولایت فقیه را میپذیرند و از طرف دیگر عدهای با تمام وجود به مقابله با آن برخاستهاند تا زندگی حیوانی خود را ادامه دهند و این نشانهی آن است كه زمانه محل ظهور جمع اضداد شده و بستری فراهم گشته که در آینده جبهههای حق و باطل هر روز بهتر از قبل از یکدیگر جدا گردند.