ولایت؛ باطن نبوت
علمای اسلامی بحثی را مطرح میکنند مبنی بر اینکه «ولایت باطن نبوت است»(12) به این معنی که هر پیامبری ابتدا ولیّ است و سپس به پیامبری خدا مبعوث میشود، زیرا مقام ولایت، مقام قرب و اتحاد خاص بین عبد با رب است، از طرفی وقتی متوجه باشید آن پیامبری که در موطن غیبی، اول بود در موطن عالم شهود، آخر است، آن بُعد از این نبی یعنی ولایت که باطن اوست در آخرین مرحله از سیرِ کمالی شریعت ظهور مییابد به این معنی که طبق قاعدهی «النّهایات هِی الرُّجوع الی البدایات» وقتی کاملترین جلوههای اسلام بنا است ظهور کند آنچه در باطن رسول خدا(ص) بود یعنی «ولایت» در آخرین مرحله در عالمِ خارج، ظهور پیدا میکند. و در آن زمان غیبیترین بُعدِ وجودی پیامبر اسلام یعنی ولایت، ظهور خارجی مییابد. حتماً این روایت را شنیدهاید كه حضرت رسول اكرم(ص) دو انگشت مبارکشان را پهلوی هم گذاشتند و فرمودند: «یَا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِینَ إِنِّی إِنَّمَا بُعِثْتُ أَنَا وَ السَّاعَةُ كَهَاتَیْنِ »(13) ای مردم! بعثت من و قیامت از نظر فاصله مثل فاصلهی این دو انگشت است. یعنی همینكه من آمدم آخرالزمان که مقدمه قیامت است، شروع شد. پس آن پیامبری که در عالم غیب ابتدا بود چون ظهور کرد نهایت پیامبری ظهور کرده دیگر پیامبری بعد از او نیست و از این به بعد، زمان ظهور بُعد غیبیِ آخرین پیامبر است که همان ولایت تامّه است. و لذا آن بُعدی از نبوت که در سایر انبیاء به صورت سِرّی بود در مورد آخرین پیامبر(ص) به صورت آشکارا در جمال علی(ع) ظاهر میشود، به طوری که رسول خدا(ص) در این رابطه میفرمایند: «لِكُلِّ نَبِیّ صاحِبُ سِرٍّ وَ صاحِبُ سِرّى عَلیّ بن أبی طالب»(14) برای هر پیامبری صاحب سرّی هست و صاحب سرّ من علیبنابیطالب میباشد. و نیز از حضرت امیر(ع) هست که فرمودند: «كُنتُ مَعَ جَمیع الأَنبیاء سِرّاً وَ مَعَ الخاتم(ص) جَهراً»(15) من با همهی انبیاء به صورت باطنی و با خاتم پیامبران(ص) به صورت آشکارا هستم. همچنان که از حضرت ختمى مرتبت(ص) روایات شده: «بَعَثَ علىٌ مَعَ كُلِّ نَبیّ سِرّاً وَ مَعی جَهراً».(16) علی با هر پیامبری به صورت باطنی بر انگیخته شد و با من به صورت ظاهر.
آخرالزمان و ظهور باطنِ آخرین نبیّ
زمان بعثت آخرین نبی، با زمان ظهورِ باطن او یعنی ولایت، همراه است. این ولایت در ابتدا دارای وجود غیبی بود و هماکنون ظهور آن شروع شده و هر روز این باطن، ظاهرتر میشود. همانطور كه «نبوت»ِ کسی که در ابتدا به عنوان حقیقت محمدی(ص) در عالم غیب بود در آخر ظهور کرد و نبوت، به کاملترین شکل ظاهر شد، در مورد ولایت نیز آنچه در ابتدای نبوتِ آخرین پیامبر(ص) ظاهر شد همچنان ادامه مییابد تا در آخرین مرحلهی کمال شریعت محمدی(ص) در جمال حضرت مهدی(عج) به کاملترین شکل ظهور کند و این است معنی ظهور غیبیترین بُعد هستی در آخرالزمان از طریق وجود مقدس امام مهدی(عج).
ملاحظه فرمودید که ظهور ولایت از علیبنابیطالب(ع) شروع شد و همچنان ادامه می یابد تا ظهور مهدی(عج) و اگر رسول خدا(ص) فرمودند: «عَلِیٌّ نَفْسِی»(17) علی جان و نفس من است، آن نفس در عین آن که در باطن رسول خدا(ص) است، به جلوهی علی(ع) ظاهر میشود، همانطور که خداوند در معراج با زبان و صوت علی(ع) با پیامبر(ص) سخن گفت. چون نفس هرکس در آن شرایطِ باطنی، ظهور مییابد و لذا حضرت حق برای رسول خدا(ص) با زبان و صوت باطن آن حضرت یعنی علی(ع) سخن میگوید. یکی از اصحاب از رسول خدا(ص) سؤال کرد با چه لغتی پروردگار شما در شب معراج با شما سخن گفت؟ فرمودند: «خاطَبَنی بِلُغَةِ علیبن ابیطالب وَ اَلْهَمَنی» با لغت علی به من خطاب کرد و الهام فرمود تا اینکه من عرض کردم پروردگارا! تو با من سخن میگویی یا علی؟ فرمود: ای احمد من چیزی چون اشیاء نیستم و با مردم و اشیاء قیاس نمیشوم. تو را از نور خود خلق کردم و علی را از نور تو و او را بر باطن قلب تو تابانیدم و در قلب تو کسی را دوستداشتنیتر از علیبن ابیطالب نیافتم پس با زبان او با تو سخن گفتم تا قلب تو را آرامش بخشم.(18) همانطور که رسول خدا(ص) در جریان مباهله با مسیحیان نجران آنجایی که خداوند به رسول خدا(ص) میفرماید: بگو بیایید فرزندان و زنان و نفسهای خود را بخوانیم و سپس به دروغ گویان لعنت کنیم،(19) در ازاء نفس خود، علی(ع) را آوردند تا معلوم شود امیرالمؤمنین(ع) به جهت مقام ولایت، جان پیامبر یعنی باطن نبوت است.
ائمه(ع) منتظِر امام مهدی(عج)
وقتی روشن شد ولایت به عنوان جنبهی باطنی نبوت با علی(ع) ظهور یافت و با ظهور حضرت مهدی(عج) در نهایتِ خود به کمال میرسد معلوم میگردد چرا امام صادق(ع) عاشق امام زمان(عج) هستند و میفرمایند: «لَوْ اَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ اَیّام حَیاتی»(20) اگر مهدی را درک کنم تمام عمر در خدمت او قرار میگیرم. امام صادق(ع)، جنبهی نهایی ولایت خود را در امام زمان(عج) میدیدند. گریه میكنندكه آیا میشود چشم من به جمال فرزندم مهدی، روشن بشود!(21) امام حسین(ع) نقل میفرمایند: «مردی نزد پدرم آمد و از اوصاف مهدی(عج) پرسید. حضرت وقتی صفات او را ذکر کرد با حالتی سرشار از عشق و شیدایی آهی کشید و از شدت اشتیاقی که به ایشان داشت؛ «أوْمَأ بِیدِهِ إلی صَدْرِهِ شوقاً إلی رُؤْیتِهِ» به سینهی خود اشاره فرمود و گفت: وه كه چه مشتاق دیدارش هستم ».(22) این روایت خبر از آن دارد که ائمه(ع) حقیقتی دارند که به عنوان باطنِ نبوت باید به طور كامل ظهور كند و هنوز زمینهی ظهور كامل آن حقیقت فراهم نشده است و لذا خود ائمه(ع) هم منتظر ظهور و مشتاق آن حقیقت باطنی هستند كه در امام زمان(عج) محقق میشود.
حضرت مهدی(عج) طوری حقایق را مینمایانند که هیچچیز در حجاب نمیماند و لذا در روایت داریم حضرت در هیچ امری کوتاه نمیآیند. در جواب نامهی اسحاقبن یعقوب كه توسط محمدبن عثمانعَمری به آن حضرت رسید، نوشتند: «وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَیْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ»(23) إِنَّهُ لَمْ یَكُنْ أَحَدٌ مِنْ آبَائِی إِلَّا وَقَعَتْ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّی أَخْرُجُ حِینَ أَخْرُجُ وَ لَا بَیْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِیتِ فِی عُنُقِی وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِی فِی غَیْبَتِی فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَیَّبَهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ وَ إِنِّی لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ فَأَغْلِقُوا أَبْوَابَ السُّؤَالِ عَمَّا لَا یَعْنِیكُمْ وَ لَا تَتَكَلَّفُوا عَلَى مَا قَدْ كُفِیتُمْ وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُم».(24) و اما علت آنکه غیبت واقع شده بر اساس همان فرمایش پروردگار است که فرمود: «ای مؤمنان! چیزی را نپرسید که اگر برای شما روشن شود ناراحت میشوید». و حال قضیه از این قرار است که هیچ یک از پدران من نبودند مگر آنکه بیعتی از طاغوتِ زمانشان بر گردنشان بود و من در شرایطی خروج میکنم که بیعت هیچ طاغوتی بر عهدهام نیست، پس شما با دعایی که جهت فرج میکنید آن شرایط را فراهم نمایید که فرجِ شما به آن دعاها و آن شرایط است.
ابیسعید عقیصا میگوید: چون حسنبنعلی«علیهماالسلام» با معاویه مصالحه کرد، مردم به نزد او آمدند و برخی از آنها امام را به واسطهی بیعتش مورد سرزنش قرار دادند. پس حضرت فرمودند: «وای بر شما! میدانید چه کردم؟ به خدا سوگند! این عمل برای شیعیانم از آنچه آفتاب بر آن بتابد و غروب کند بهتر است، آیا نمیدانید من امام مفترضالطاعه بر شما هستم و به فرموده رسول خدا(ص) یکی از دو سروران بهشتم؟ گفتند: آری ... فرمود: «أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ یَقَعُ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ الَّذِی یُصَلِّی رُوحُ اللَّهِ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ(ع) خَلْفَهُ ...» آیا میدانید که هیچیک از ما ائمه نیست جز آنکه بیعت طاغوتِ زمانش بر گردن او است مگر قائمی که روحالله، عیسیبنمریم پشت سر او نماز میخواند؟ خداوند ولادت او را مخفی سازد و شخص او نهان شود تا آنگاه که خروج کند، پس بیعت احدی بر گردن او نباشد، او نهمین از فرزندان حسین است و فرزند سرورکنیزان. خداوند عمر او را در دوران غیبتش طولانی گرداند...».(25) به این معنی است که عرض شد حضرت مهدی(عج) طوری حقایق را مینمایانند که هیچ حجابی در مقابل او مانع جلوهی حقیقت نیست، و بر این اساس تأکید میکنیم ظهور تامّ ولایت مربوط به آخرین قسمت از باطن نبوت است.