تحركی با نشاط
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع): «قَالَ لِیَكُنْ طَلَبُكَ لِلْمَعِیشَةِ فَوْقَ كَسْبِ الْمُضَیِّعِ وَ دُونَ طَلَبِ الْحَرِیصِ الرَّاضِی بِدُنْیَاهُ الْمُطْمَئِنِّ إِلَیْهَا وَ لَكِنْ أَنْزِلْ نَفْسَكَ مِنْ ذَلِكَ بِمَنْزِلَةِ الْمُنْصِفِ الْمُتَعَفِّفِ تَرْفَعُ نَفْسَكَ عَنْ مَنْزِلَةِ الْوَاهِنِ الضَّعِیفِ وَ تَكْتَسِبُ مَا لا بُدَّ مِنْهُ إِنَّ الَّذِینَ أُعْطُوا الْمَالَ ثُمَّ لَمْ یَشْكُرُوا لَا مَالَ لَهُمْ».(129)
از امام صادق(ع) روایت است كه فرمودند: باید تلاش تو برای زندگی، فوق انسانِ اِهمال كار و دونِ انسانِ حریصِ راضی به دنیا و امیدوار به دنیا باشد، از آن حرص، نفس خود را در حدّ انسان معتدلِ غیر حریص پایینتر بیاور، و نیز برتر بدار نفس خود را از كسی كه در طلب رزق سستی میكند. پس در چنین تعادلی در طلب آنچه كه به واقع نیاز داری و نیاز ضروری تو است، كوشش كن. كسانی كه به آنها مال داده شده ولی شكر آن را نمیكنند، در واقع مالشان مال حساب نمیشود.
حضرتصادق(ع) توصیه میفرمایند نه بیتحرك باش - كه در آن صورت از عرصة امتحان فرار كردهای- و نه حریص و به دنیا امیدوار - كه در امتحان مردود شدهای - بلكه در آن حدّ كه بتوانی نیاز حقیقیات را به دست آوری تلاش كن، كه در این حدّ، در عرصة طلب رزق وارد شدن، برای امتحان دادن، كافی است. سپس در آخر؛ نكتة ظریفی را مطرح كردند كه «إِنَّ الَّذِینَ أُعْطُوا الْمَالَ ثُمَّ لَمْ یَشْكُرُوا لَا مَالَ لَهُمْ» یعنی؛ اگر مالی را به كسی دادند ولی او نتوانست متوجه دهندة آن شود و خدای دهندة مال را گم كرد، او عملاً ثروتی ندارد. چون نعمت را دادند تا انسان را متوجه صاحب نعمت كنند و سرمایة حقیقی هركس، نظر داشتن به صاحب نعمت است و نه به خود نعمت. به گفتة مولوی:
شكر نعـمت، خوشتر از نعمت بود
شـكر باره، كی سـوی نعـمت رود
شكرْجانِ نعمت و نعمت چو پوست
زآنكهشكر آرد توراتاكویدوست
نعمـت آرد غفـلت و شــكر انتبــاه
صید نعمـت كن به دامِ شـكرِ شاه
نعمتِ شـكرت كـند پـرچشم و مـیر
تا كنــی صــد نعمـت ایثـار فقیـر
یعنی؛ چون شكر نعمت بهتر از خود نعمت است، انسان شكر باره كه حقیقت شكر را میشناسد هرگز چشمش را از منعِم بر نمیكند و به نعمت بیندازد، چون جان و اصل نعمت همان شكر است، چرا كه شكر، انسان را متوجه منعم میكند. آری! «زانكه شكر آرد تو را تا كوی دوست». و لذا در ادامه فرمود: نعمت به خودی خود غفلت میآورد و ما را مشغول خودش میكند ولی شكر ما را بیدار میكند كه به منشأ نعمت نظر بیندازیم و با شكرِ شاه، نعمت واقعی را صید نماییم و نعمت حقیقی را همان شكر و توجه به منعم بدانیم. آری! « صید نعمت كن به دامِ شكرِ شاه». چرا كه این نعمت شكر كه صاحب نعمت را میبینی، دیگر تو را از حرص آزاد میكند و قانع و بزرگ میشوی و به راحتی برای اینكه ارتباط تو با صاحب نعمت بماند صد نعمت را نثار فقیر مینمایی. پس « إِنَّ الَّذِینَ أُعْطُوا الْمَالَ ثُمَّ لَمْ یَشْكُرُوا لا مَالَ لَهُمْ» یعنی؛ به آنهایی كه مال داده شده ولی شكر آن را نمیكنند، در واقع مالشان مال نیست، چون مال نتوانسته است آنها را به منعم برساند. آیا قصة زندگی، قصة پر رمز و رازی نیست؟! و اینكه امام(ع) فرمودند: «تَكْتَسِبُ مَا لا بُدَّ مِنْهُ» یعنی؛ در طلبِ آنچه به واقع نیاز داری كوشش كن، آیا منظورشان این نیست كه در راستای طلبِ آنچه بدان محتاجیم، برطرف كنندة احتیاج را بیابیم نه مالی كه بدان محتاج بودیم؟ كه گفت:
تا بدینجا بهرِ دینار آمــدم
چون رسیدم بهر دیدار آمدم
خداوند از ما به ما عاشقتر است
عَنِ الصَّادِقِ(ع) عَنْ آبَائِهِ(ع) عَنِ النَّبِیِّ(ص): فِی حَدِیثِ الْمَنَاهِی قَالَ «مَنْ لَمْ یَرْضَ بِمَا قَسَمَهُ اللَّهُ لَهُ مِنَ الرِّزْقِ وَ بَثَّ شَكْوَاهُ وَ لَمْ یَصْبِرْ وَ لَمْ یَحْتَسِبْ لَمْ تُرْفَعْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ یَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ».(130)
امامصادق(ع) از پدران بزرگوارشان(ع) از پیامبر(ص) در حدیث مَناهی - كه در آن نكاتی را نهی میكردند- فرمودند: هركس به آنچه خداوند از رزق برای او تعیین نموده راضی نباشد و گِلایه كند و بر آن صبر نكند، از او حسنهای به آسمان بالا نمیرود و خداوند را ملاقات میكند در حالیكه خداوند از او غضبناك است، مگر اینكه توبه كند.
راستی وقتی خداوند میداند شرایط تعالی ما چیست و با نهایت حكمت و دقت و با دلسوزی تمام، آن شرایط را برای ما فراهم كرده است، بیانصافی نیست كه ما از چنین خدایی گِلهمند باشیم و نسبت به آنچه برای ما مقدر كرده راضی نباشیم؟ در حالیكه راه ارتباط با خدا درست همان شرایطی است كه حضرت ربالعالمین برای ما فراهم كرده، حالا اگر ما آن شرایط را نپذیریم، در واقع راه ارتباط خود با خدا را نپذیرفتهایم. این است كه میفرماید: « از او حسنهای به آسمان بالا نمیرود و خداوند را ملاقات میكند در حالیكه خداوند از او غضبناك است، مگر اینكه توبه كند». چرا كه به راه ارتباط با خدا و به راه ایجاد رضایت خدا پشت كرده است و فراموش كرده شرایطی كه خداوند برای او فراهم كرده، همان راه بندگی او است، مگر اینكه خودش آن شرایط را از حالت بندگی خارج كند.
فوق فقر و غنی
رسولخدا(ص) فرمودند: « لا بَأسَ بِالْغِنی لِمَنِ اتَّقی، و الصِّحَةُ لِمَنِ اتّقی خَیْرٌ مِنَ الْغَنیُ و طیبُ النَّفسِ مِنَ النعیم»(131) یعنی اگر انسان به مقام تقوا رسید دیگر ثروت برای او خطرناك نیست، ولی با این حال سلامتی برای انسان متقی از ثروت بهتر است و آرامش ضمیر، به خودی خود یك نعمت است.
چنانچه ملاحظه میكنید رسولخدا(ص) میفرمایند: اگر انسان به مقام تقوی رسید و جهت قلب او خدایی شد، دیگر «ثروت» آنچنان نیست كه قلب او را به خود مشغول كند، و سپس میفرمایند: سلامت بدن برای چنین فردی از ثروت بهتر است، چرا كه در بستر سلامت بدن، راحتتر میتواند خود را به سوی قرب حق سیر دهد و هرچه بیشتر به مقصد واقعی خود نزدیك شود، و در آخر میفرمایند: اگر میبینی در یك آرامش روحی بهسر میبری آن را نعمتی بزرگ بدان، چرا كه قلب در این حالت از وسوسة شیطان آزاد است و راه ارتباط با خدا برایش فراهم است.
خواجه احمد غزّالی همواره مریدان را از داشتن شتران و اسبانِ كثیر، منع میكرد و توصیه میكرد آنها را بفروشند، در حالی كه خودش چندین اسب و شتر داشت. روزی مریدان عرض كردند چرا آنچه بر شما رواست بر ما روا نیست؟ فرمود: شما میخ اسبها و شترها را در قلب خود فرو میكنید و من میخِ آنها را در گِل طویله فرو میكنم، پس تا وقتی كه شما میخ اسبان و شتران خود را در گِل طویله فرو نكردهاید، داشتن آنها برای شما روا نیست.
نكتة فوق را عرض كردم تا شرحی باشد بر قسمت اول حدیث فوق كه رسولخدا(ص) فرمودند: «لا بَأسَ بِالْغِنی لِمَنِ اتَّقی» یعنی؛ اگر كسی به مقام تقوی رسید، دیگر ثروتمندی برای او خطرناك نیست، حالا خود دانید كه چگونه خود را مراقبت كنید.
در آخر با دعای امام سجاد(ع) كه به واقع جامع همة مباحث گذشته است، بحث را به انتها میرسانیم. حضرت با خدای خود چنین مراوده میكنند:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ حُسْنَ الْمَعِیشَةِ مَعِیشَةً أَتَقَوَّى بِهَا عَلَى جَمِیعِ حَوَائِجِی وَ أَتَوَصَّلُ بِهَا فِی الْحَیَاةِ إِلَى آخِرَتِی مِنْ غَیْرِ أَنْ تُتْرِفَنِی فِیهَا فَأَطْغَى أَوْ تَقْتُرَ بِهَا عَلَیَّ فَأَشْقَى أَوْسِعْ عَلَیَّ مِنْ حَلَالِ رِزْقِكَ وَ أَفِضْ عَلَیَّ مِنْ سَیْبِ فَضْلِكَ نِعْمَةً مِنْكَ سَابِغَةً وَ عَطَاءً غَیْرَ مَمْنُونٍ ثُمَّ لَا تَشْغَلْنِی عَنْ شُكْرِ نِعْمَتِكَ بِإِكْثَارٍ مِنْهَا تُلْهِینِی بَهْجَتُهُ وَ تَفْتِنِّی زَهَرَاتُ زَهْوَتِهِ وَ لَا بِإِقْلَالٍ عَلَیَّ مِنْهَا یَقْصُرُ بِعَمَلِی كَدُّهُ وَ یَمْلَأُ صَدْرِی هَمُّهُ أَعْطِنِی مِنْ ذَلِكَ یَا إِلَهِی غِنًى عَنْ شِرَارِ خَلْقِكَ وَ بَلَاغاً أَنَالُ بِهِ رِضْوَانَكَ وَ أَعُوذُ بِكَ یَا إِلَهِی مِنْ شَرِّ الدُّنْیَا وَ شَرِّ مَا فِیهَا لَا تَجْعَلِ الدُّنْیَا عَلَیَّ سِجْناً وَ لَا فِرَاقَهَا عَلَیَّ حُزْناً أَخْرِجْنِی مِنْ فِتْنَتِهَا مَرْضِیّاً عَنِّی مَقْبُولًا فِیهَا عَمَلِی إِلَى دَارِ الْحَیَوَانِ وَ مَسَاكِنِ الْأَخْیَارِ وَ أَبْدِلْنِی بِالدُّنْیَا الْفَانِیَةِ نَعِیمَ الدَّارِ الْبَاقِیَةِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِكَ مِنْ أَزْلِهَا وَ زِلْزَالِهَا وَ سَطَوَاتِ شَیَاطِینِهَا وَ سَلَاطِینِهَا وَ نَكَالِهَا وَ مِنْ بَغْیِ مَنْ بَغَى عَلَیَّ فِیهَا (132)
پروردگارا! از تو خوبی زندگی را تقاضا دارم، زندگیای كه از طریق آن برای همة حاجتم نیرو گیرم و از آن طریق زندگیام به آخرتم متصل گردد، بدون آنكه مرا در آن به خوشگذرانی و ریخت و پاش گرفتار كنی، تا در نتیجه سركش شوم، و بدون آنكه در آن زندگی، بر من تنگ گیری كه در نتیجه شقی و گناهكار گردم.
رزق مرا با رزق حلال خود وسعت بده و از باران فضل خود بر من فرو ریز، نعمتی گوارا و بدون انقطاع، سپس مرا با زیادی آن نعمت از شكر باز مدار، به طوریكه زیباییها و شادابیهای آن مرا به خود سرگرم سازد، و درخشندگی شكوفههایش مرا فریب دهد، و نیز مرا به كمی و قلّت آن دچار مساز كه رنج بهدست آوردن رزق، مرا از وظایف و عباداتم باز دارد و سینهام را اندوه رزق فرا گیرد.
ای معبود من! آنقدر عطا كن كه از انسانهای فرومایه بینیاز و در رسیدن به رضوان تو موفق باشم.
ای معبود من! به تو پناه میبرم از شرّ دنیا و آنچه مربوط به دنیاست، دنیا را برای من زندان مساز و جدایی آن را اندوه من قرار نده و مرا از فتنههای آن خارج كن، بدانسان كه تو از من راضی باشی و عمل من در دنیا برای قیامت مورد قبول باشد. به جای دنیای فانی، نعمتهای عالَم باقی را برای من قرار ده.
خدایا! به تو پناه میبرم از خواری و پریشانیهای دنیا و سلطة شیطان و تسلط آن، و از ستم آنكس كه در این دنیا به من ستم كند
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»