آنگاه كه مؤمن از تقدیرهای الهی مدد میگیرد
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع): «كَمْ مِنْ مُتْعِبٍ نَفْسَهُ مُقْتَرٌ عَلَیْهِ وَ مُقْتَصِدٍ فِی الطَّلَبِ قَدْ سَاعَدَتْهُ الْمَقَادِیرُ».(128)
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: چه بسیار افرادی كه در طلب دنیا نفس خود را به سختی میاندازند و با این حال خداوند بر آنها تنگدستی وارد میكند، و چه بسیار افراد میانهروی كه تقدیرهای الهی به كمكشان میآید.
راستی اگر همة سخنان ائمه معصومین(ع) گشایندة رمز و رازهاست - كه به واقع این طور است- این سخن امامالموحدین(ع) بهخصوص قسمت آخر سخن، گشاینده رمزالرموز است. قسمت اول سخن میفرماید: بسیاری افراد تلاش میكنند و خود را به سختی میاندازند كه بیشتر داشته باشند - كه معلوم است تلاش آنها بیحاصل است - و در قسمت دوم سخن میفرماید: چه بسیار افرادی كه از طریق میانهروی در طلب، به جای آنكه خود را به سختی بیندازند، تقدیرات الهی را به كمك میگیرند و بهترین بهرهبرداری را از زندگی خود خواهند برد.
برای روشن شدن موضوع، در نظر بگیریدكشاورزی را كه از طریق قنات، آب به مزرعة خود میرساند و كشاورزی كه تلاش میكند آب را از عمق زمین با صرف انرژی الكتریكی بیرون بكشد. اولی طوری برنامهریزی كرده است كه از پتانسیلهای خود زمین و به صورت طبیعی از آب برخوردار میشود و دومی نه. آری در این عالم قواعد و مقدّراتی هست كه اگر انسان مسیر میانهروی را پیشه كرد به راحتی آن مقدرات به كمك او میآید و انرژیهای خود را به جای صرف در طلب رزق بیشتر در جهت تعالی خود مصرف میكند. آیا به عظمت این سخن حضرت میتوان پی برد؟ باز به آن نظر كنید و باز نظر كنید كه میفرمایند: «چه بسیار افرادی كه نفس خود را به سختی میاندازند و بر آن تنگ میگیرند، و چه بسیار افراد میانهروی كه تقدیرهای الهی به كمكشان میآید».
تحركی با نشاط
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع): «قَالَ لِیَكُنْ طَلَبُكَ لِلْمَعِیشَةِ فَوْقَ كَسْبِ الْمُضَیِّعِ وَ دُونَ طَلَبِ الْحَرِیصِ الرَّاضِی بِدُنْیَاهُ الْمُطْمَئِنِّ إِلَیْهَا وَ لَكِنْ أَنْزِلْ نَفْسَكَ مِنْ ذَلِكَ بِمَنْزِلَةِ الْمُنْصِفِ الْمُتَعَفِّفِ تَرْفَعُ نَفْسَكَ عَنْ مَنْزِلَةِ الْوَاهِنِ الضَّعِیفِ وَ تَكْتَسِبُ مَا لا بُدَّ مِنْهُ إِنَّ الَّذِینَ أُعْطُوا الْمَالَ ثُمَّ لَمْ یَشْكُرُوا لَا مَالَ لَهُمْ».(129)
از امام صادق(ع) روایت است كه فرمودند: باید تلاش تو برای زندگی، فوق انسانِ اِهمال كار و دونِ انسانِ حریصِ راضی به دنیا و امیدوار به دنیا باشد، از آن حرص، نفس خود را در حدّ انسان معتدلِ غیر حریص پایینتر بیاور، و نیز برتر بدار نفس خود را از كسی كه در طلب رزق سستی میكند. پس در چنین تعادلی در طلب آنچه كه به واقع نیاز داری و نیاز ضروری تو است، كوشش كن. كسانی كه به آنها مال داده شده ولی شكر آن را نمیكنند، در واقع مالشان مال حساب نمیشود.
حضرتصادق(ع) توصیه میفرمایند نه بیتحرك باش - كه در آن صورت از عرصة امتحان فرار كردهای- و نه حریص و به دنیا امیدوار - كه در امتحان مردود شدهای - بلكه در آن حدّ كه بتوانی نیاز حقیقیات را به دست آوری تلاش كن، كه در این حدّ، در عرصة طلب رزق وارد شدن، برای امتحان دادن، كافی است. سپس در آخر؛ نكتة ظریفی را مطرح كردند كه «إِنَّ الَّذِینَ أُعْطُوا الْمَالَ ثُمَّ لَمْ یَشْكُرُوا لَا مَالَ لَهُمْ» یعنی؛ اگر مالی را به كسی دادند ولی او نتوانست متوجه دهندة آن شود و خدای دهندة مال را گم كرد، او عملاً ثروتی ندارد. چون نعمت را دادند تا انسان را متوجه صاحب نعمت كنند و سرمایة حقیقی هركس، نظر داشتن به صاحب نعمت است و نه به خود نعمت. به گفتة مولوی:
شكر نعـمت، خوشتر از نعمت بود
شـكر باره، كی سـوی نعـمت رود
شكرْجانِ نعمت و نعمت چو پوست
زآنكهشكر آرد توراتاكویدوست
نعمـت آرد غفـلت و شــكر انتبــاه
صید نعمـت كن به دامِ شـكرِ شاه
نعمتِ شـكرت كـند پـرچشم و مـیر
تا كنــی صــد نعمـت ایثـار فقیـر
یعنی؛ چون شكر نعمت بهتر از خود نعمت است، انسان شكر باره كه حقیقت شكر را میشناسد هرگز چشمش را از منعِم بر نمیكند و به نعمت بیندازد، چون جان و اصل نعمت همان شكر است، چرا كه شكر، انسان را متوجه منعم میكند. آری! «زانكه شكر آرد تو را تا كوی دوست». و لذا در ادامه فرمود: نعمت به خودی خود غفلت میآورد و ما را مشغول خودش میكند ولی شكر ما را بیدار میكند كه به منشأ نعمت نظر بیندازیم و با شكرِ شاه، نعمت واقعی را صید نماییم و نعمت حقیقی را همان شكر و توجه به منعم بدانیم. آری! « صید نعمت كن به دامِ شكرِ شاه». چرا كه این نعمت شكر كه صاحب نعمت را میبینی، دیگر تو را از حرص آزاد میكند و قانع و بزرگ میشوی و به راحتی برای اینكه ارتباط تو با صاحب نعمت بماند صد نعمت را نثار فقیر مینمایی. پس « إِنَّ الَّذِینَ أُعْطُوا الْمَالَ ثُمَّ لَمْ یَشْكُرُوا لا مَالَ لَهُمْ» یعنی؛ به آنهایی كه مال داده شده ولی شكر آن را نمیكنند، در واقع مالشان مال نیست، چون مال نتوانسته است آنها را به منعم برساند. آیا قصة زندگی، قصة پر رمز و رازی نیست؟! و اینكه امام(ع) فرمودند: «تَكْتَسِبُ مَا لا بُدَّ مِنْهُ» یعنی؛ در طلبِ آنچه به واقع نیاز داری كوشش كن، آیا منظورشان این نیست كه در راستای طلبِ آنچه بدان محتاجیم، برطرف كنندة احتیاج را بیابیم نه مالی كه بدان محتاج بودیم؟ كه گفت:
تا بدینجا بهرِ دینار آمــدم
چون رسیدم بهر دیدار آمدم
خداوند از ما به ما عاشقتر است
عَنِ الصَّادِقِ(ع) عَنْ آبَائِهِ(ع) عَنِ النَّبِیِّ(ص): فِی حَدِیثِ الْمَنَاهِی قَالَ «مَنْ لَمْ یَرْضَ بِمَا قَسَمَهُ اللَّهُ لَهُ مِنَ الرِّزْقِ وَ بَثَّ شَكْوَاهُ وَ لَمْ یَصْبِرْ وَ لَمْ یَحْتَسِبْ لَمْ تُرْفَعْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ یَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ».(130)
امامصادق(ع) از پدران بزرگوارشان(ع) از پیامبر(ص) در حدیث مَناهی - كه در آن نكاتی را نهی میكردند- فرمودند: هركس به آنچه خداوند از رزق برای او تعیین نموده راضی نباشد و گِلایه كند و بر آن صبر نكند، از او حسنهای به آسمان بالا نمیرود و خداوند را ملاقات میكند در حالیكه خداوند از او غضبناك است، مگر اینكه توبه كند.
راستی وقتی خداوند میداند شرایط تعالی ما چیست و با نهایت حكمت و دقت و با دلسوزی تمام، آن شرایط را برای ما فراهم كرده است، بیانصافی نیست كه ما از چنین خدایی گِلهمند باشیم و نسبت به آنچه برای ما مقدر كرده راضی نباشیم؟ در حالیكه راه ارتباط با خدا درست همان شرایطی است كه حضرت ربالعالمین برای ما فراهم كرده، حالا اگر ما آن شرایط را نپذیریم، در واقع راه ارتباط خود با خدا را نپذیرفتهایم. این است كه میفرماید: « از او حسنهای به آسمان بالا نمیرود و خداوند را ملاقات میكند در حالیكه خداوند از او غضبناك است، مگر اینكه توبه كند». چرا كه به راه ارتباط با خدا و به راه ایجاد رضایت خدا پشت كرده است و فراموش كرده شرایطی كه خداوند برای او فراهم كرده، همان راه بندگی او است، مگر اینكه خودش آن شرایط را از حالت بندگی خارج كند.