خداوند از ما به ما آگاهتر است
پس طبق این آیه كه میفرماید «إِنَّ رَبَّكَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا» به این نتیجه رسیدیم كه رزق هركس مقدّر شده است، حالا اگر بر ما تنگ گرفتند، الحمدلله، و اگر وسعت دادند، باز هم الحمدلله. ما خودمان نمیدانیم واقعاً كدام یك از آن دو برای ما خوب است، خداوند در آخر آیه میفرماید: «اِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبیراً بَصیراً»؛ یعنی خداوند از قبل به وضع بندگانش آگاه و بصیر بود. پس او بهتر از ما وضع ما را میداند، همچنانكه اعضاء مورد نیاز ما را قبل از تولد، برای ما پیشبینی كرد، و همچنانكه برای هدایت ما پیامبران را فرستاد تا گمراه نشویم، خودش رزق مورد نیاز ما را، آن هم طوری كه برای ما مصلحت است، تقدیر فرموده است. با توجّه به این نكته؛ زندگی ما ماوراء وسعت و تنگی رزق خواهد شد. گفت:
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جدّ
ای عجب كس عاشق این هر دو ضد
یعنی من آسانیها و سختیهای پروردگارم را كاملاً پسندیدهام، هر چند این كار عجیب است، امّا نه در مورد پروردگارم،
نــالم و ترسـم كه او باور كند
وز ترحّــم جـور را كمتـر كنــد
آری؛ طبیعی است كه در اثر سختیها ناله میكنم، چون اقتضای برخورد با سختیها ناله است، هر چند نگرانم خداوند بر این نالة من ترحّم فرماید و سختیهایی را كه مصلحت روح و زندگی من است كم كند، آنوقت در این حال نالهای دیگر سر میدهم به جهت رفع سختیها.
والله ار زین خار در بستان شوم
همچو بلبل زین سبب نالان شوم
یعنی سوگند به خدا اگر از سختیهایی كه پروردگارم برایم مقدر فرموده به راحتیها منتقل شوم، مثل بلبلی كه از محبوبش جدا شده، ناله سر می دهم، چون من هر چه او برایم بخواهد میخواهم. اگر یك مشكل برایم ایجاد كرد، این مشكل در جای خود، راه ارتباط من است با خدا، او دنبال بهانه است یك چیزی به ما بدهد، تا بگوییم خدا.
تدبیر الهی، نحوة آرمانی زندگی ما
انسان بیدار مشكلات و تنگناها را چهرهای از ربوبیت حق میبیند، همانطور كه وسعتها و راحتیها را چهرة دیگری از ربوبیت حق میشناسد، خدا میداند ما در چه شرایطی میتوانیم درست بندگی كنیم، چون او ربّ ما است و ما بندگان اوییم «إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا»؛ در علم خدا، آن نحوة آرمانی و ایدهآلِ بودنِ ما مشخص بود و بر اساس آن بودن، زندگی ما را برای ما تنظیم فرمود. حالا اگر ما از آن زندگی كه توسط حضرت حق تنظیم و برنامهریزی شده استفاده نمیكنیم، تقصیر خود ماست، طناب برای آن است كه انسان بگیرد و بالا برود، حالا اگر كسی میل رفتن در چاه را دارد و از طناب به جای بالا رفتن در راه پایین رفتن استفاده میكند، تقصیر طناب نیست. گفت:
تو درون چـاه رفتهاستی زكـاخ
چه گنـه دارد جهـانهای فــراخ
مر رَسَن را نیست جرمی ای عنود
چون تو را سودای سر بالا نبود
دو حالت قابل تصور است: یا خدا از قبل، طرح دنیا و حوادث آن را در علم خود نداشته، و دنیا و حادثههای آن روی دست خدا مانده است، یا از قبل طرحش را داشته است، فرض اوّل محال است، چون خالق هستی، علم به تمام ابعاد مخلوقش دارد و آینده مخلوقش هم جزء مخلوقیت مخلوق است و با اراده خدا ایجاد شده است، پس اگر طرح دنیا را از قبل در علم خود داشته است و هر موجودی آنطوری كه در علم خدا بوده خلق میشود. همچنانكه موجود مختار بر اساس اختیاری كه در علم خدا برای او بوده، خلق شده است پس از قبل به همة ابعاد وجودیِ ما علم داشته و به نیازهای ما از جمله نیاز ما به رزق، علم داشته است و لذا میفرماید: «إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا» یعنی؛ از قبل آن بنده را با تمام میلها و مصلحتهایش میشناخته و بر اساس همان میلها و مصلحتهایش زندگی او را همراه با وسعت و یا تنگی رزقش، تقدیر فرمود، پس تمامی مكنونات وجود بنده قبل از خلقت بنده معلوم است و بر همان اساس كه خدا نحوة وجود بنده را میداند، زندگی بنده را نسبت به بنده و بنده را نسبت به دنیا، آرایش داده و ربوبیت كرده است.
اینجا شما با دقت به قسمت آخر آیه، نتیجه خوبی میگیرید و آن اینكه ربّ شما برای زندگی شما از قبل برنامهریزیهای لازم را انجام داده است، ربّ كارش پروریدن است، حالا اگر از قبل میداند كه پروریدن و تعالی شما در رابطه با ایجاد این نوعِ خاص از شرایط است، همان شرایط را برای شما تدبیر میكند. حالا شما طوری زندگی كن كه نگاه و عقیدة توحیدیات تو را متوجه شرایط پرورش پروردگارت كند. یعنی نظام توحیدی و تدبیر حكیمانهای كه بر اساس آن ، رزق یكی را تنگ گرفته و رزق دیگری را وسعت داده است، نه آن كه رزقش تنگ است زندگیاش از تعادل خارج میشود و نه آن كه رزقش وسعت دارد قرار است گرفتار ریخت و پاش شود و از تعادل لازم خارج گردد.
غفلت از رزقِ مقدر، عامل قتل فرزندان
شیطان میخواهد كاری كند كه ما در راستای تقدیر الهی و اینكه مصلحت دیده ما را در تنگی رزق بپروراند، ما خود را فقیر احساس كنیم. كسانی كه با شیطان بیشتر رفیق هستند، اگر بیشتر از بقیّه هم ثروتمند باشند، بیشتر احساس فقر میكنند. قرآن میفرماید: «اَلشَّیْطَانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ یَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَ فَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»(78) یعنی؛ شیطان شما را از فقر میترساند و به فحشاء امر میكند، و خدا به شما وعده مغفرت و فضل و گشایش میدهد، خداوند در عالم حضوری گسترده و عالمانه دارد.
طبق آیة فوق احساس فقر مالی ریشه در وسوسة شیطان دارد، حال خواه انسان ثروتمند باشد، خواه نباشد، با اینكه آمریكا وضعیت اقتصادیاش از بسیاری از كشورها بهتر است، ولی میبینید كه احساس فقر بیشتری میكند و نگران است كه نكند بدبخت شود و برای نجات از این فقر وَهمی كه شیطان بر جان آنها انداخته، بیشتر از بقیه دست و پا میزنند، چون شیطان یارانش را از فقر میترساند، در حالیكه خداوند رزق مورد نیاز هر كس را مقدّر فرموده و انسانها میتوانند با اندك فعالیت راه رسیدن آن رزق را فراهم كنند و بیشترین وقت خود را در راه معارف الهی و عبادت در پیشگاه خداوند، و خدمت به خلق برای رضایت خالق بگذرانند، لذا در آیه بعد میفرماید: ای آدمها! برای اینكه تشتّت شخصیتی پیدا نكنید و به تعادل شخصیت و یگانگی روح برسید و بتوانید با حق، یگانه شوید و با یگانه ارتباط برقرار كنید: «وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاكُم إنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْأً كَبِیرًا»(79) یعنی؛ فرزندانتان را از ترس فقر، نكشید، ما آنها و شما را رزق میدهیم و این كار شما انحرافی بزرگ است. چون نمی دانند اینكه از فقر نگرانند شیطان بازیشان داده است و كارشان را به جایی رسانده كه برای فرار از فقر به جنایتی بزرگ- یعنی قتل فرزند- دست میزنند. این آیه فوقالعاده روشنگر است تا انسانها بدانند اگر متوجّه مسئلة رزق مقدّر نباشند تا كجاها به انحراف كشیده میشوند، به طوری كه نه تنها تمام عمر خود را در راه كسب رزق از بین میبرند، بلكه در حدّ كشتن كودكان بیگناه جلو میروند.
فكر نكنید قتل این كودك باعث میشود یك نانخور از خانواده كم شود، اصلاً بنا نبوده نانخوردن این كودك یا این همسر به دست شما باشد، خداوند خودش خلقشان كرده، خودش هم رزقشان را میدهد، منتها ممكن است از طریق شما آن رزق را به بندگانش برساند، حالا اگر تو فكر كردی خودت باید رزقشان را بدهی و احساس سنگینی بر دوش خود كردی، نگرانی از فقر گریبانت را میگیرد، ولی اگر خود را واسطه دیدی و واسطة خوبی برای رساندن رزق به كودكانت شدی، به بركت رزقی كه از طریق شما برای آنها میفرستند، بركات اضافهتری هم به شما میرسد، اینجاست كه رسول خدا(ص) میفرمایند: «اَنْفِقی وَ لا تُحْصی فَیُحْصی اللهُ عَلَیْكَ، وَ لا تُوعی فَیُوعیاللهُ عَلَیْكَ»(80) یعنی؛ خرج كن و حساب نكن، كه خدا بر تو حساب نكند، و بخل مورز تا خدا بر تو بخل نورزد. حضرت در این فرمایش میخواهند ما را متوجّه كنند كه فكر نكن تأمین رزق همسر و فرزندت را بر دوش تو گذاشتهاند كه بخواهی حساب تأمین رزق را بكنی و لذا سخت بگیری. میفرمایند: خداوند حساب این زندگی را كرده است، وگرنه نباید از این جمله حضرت برداشت كنیم كه به نام بخل نورزیدن، ریخت و پاش كنیم، چون خودشان در جای دیگر میفرمایند: «اِنَّ مِنَ السَّرْفِ اَنْ تَأْْكُلَ كُلَّ مَا اشْتَهَیْتَ»(81) یعنی؛ از انواع اسراف این كه هر چه میخواهی بخوری، و یا میفرمایند: «اَلْإِقْتِصادُ نِصْفُ الْعَیْشِ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ نِصْفُ الدّین»(82) یعنی؛ اقتصاد و میانهروی، نصف زندگی است و حُسن خلق، نصف ایمان است. بناست شما خدا را بندگی كنید. خیلی چیز عجیبی است! اگر كارهایمان را به بندگی ربط بدهیم و در راستای بندگیِ خدا شغل خود را انتخاب كنیم، خداوند هر طور مصلحت دانست رزق ما را تأمین میفرماید. چه موقع كشاورزی تحقیر و یا معلّمی و یا خانهداری تحقیر شد؟ موقعی كه خود اینها زندگی به حساب نیامد، بلكه وسیلة پول درآوردن شد تا به كمك پولی كه از طریق آنها بهدست میآید برویم زندگی كنیم، چقدر زیبا بود و هست وقتی كه شغل ما بستر زندگی ما باشد و نه صرفاً منبع درآمد، در آن حالت خود آن شغل مطلوب است. بنده نباید معلّمی كنم تا پول درآورم و با آن زندگی بكنم، بلكه همین معلّمی، زندگی است، آری حقوقم را هم میگیرم، آن دیگر رزقی است كه خدا از این طریق میدهد. شما الآن اینجا نشستهاید تا زندگی كرده باشید، كسی هم به شما پول نمیدهد، برای همین هم خسته نمیشوید، آنطور كه یك كارمند اداره در اداره هست، اینجا ننشستهاید.