غمهای پوچ
حضرت علی(ع) میفرمایند: حالا كه متوجّهای رزق حقیقی تو به سوی تو میآید. «فَلا تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِكَ عَلی هَمَّ یَوْمِكَ، كَفاكَ كُلُّ یَومٍ عَلَی مَا فِیهِ»؛(48) پس غم رزق یك سال خود را بر امروزت تحمیل مكن، كه رزق همان روزی كه تو در آن هستی، تو را بس است.
اگر میخواهید در زندگی كاری بزرگتر از دنبال ناندویدن داشته باشید، باید این مسئله را كه میفرماید غمِ رزق یكسالة خود را بر امروزت تحمیل نكن، برای خود حل كنید. هستند عدّهای كه در عین دینداری معمولی، اسیر رزقند. اگر شما میخواهید كاری بزرگتر از كار انسانهای معمولی انجام دهید و به بزرگیها و اسرار عالم خلقت دست پیدا كنید، باید بتوانید از این انحراف مهم آگاه شوید و حقیقتاً این جمله حضرت را مبنای كار خود قرار دهید كه «لا تَحْمِلْ هَمَّ یَوْمِكَ الَّذی لَمْ یَاْتِكَ عَلَی یَوْمِكَ»؛ غم آن روزی را كه نیامده است بر روح و روان خود تحمیل نكن. امیرالمؤمنین(ع) رمز و راز بزرگیِ خودشان را برای ما روشن میكنند، و ما با غفلت از این موضوع، زندگیمان را از دست میدهیم. در واقع میفرمایند: خودت را بشناس! یا تفكّرت را بده دست من، كه خودت را به تو بشناسانم تا بفهمی چه مشغولیات پوچی را بر زندگی خود تحمیل كردهای. آری؛ «كَفاكَ كُلُّ یَومٍ عَلَی ما فیه» یعنی رزق همان روزی كه تو در آن هستی، تو را بس است، برای زندگی و جهت انجام وظیفهات در این دنیا به مسائل مهمتری فكر كن، هر چه دقیقتر برای آینده برنامهریزی بكن، ولی خود را اسیر آرزوهای بلند منما. مهم این است كه امروزت را از ترس بهدست نیاوردن رزق، از دست ندهی، آن هم رزق فردایی كه هنوز نیامده است تا رزقش بیاید. ما انتظار داریم خداوند رزق فردایمان را كه نیامده امروز بدهد، در حالی كه او بنا دارد رزق فردا را، فردا بدهد و بنا به فرمایش رسولخدا(ص) اگر بنده هم عجله كند، خداوند عجله نمیكند «فَاِنَّ اللهَ عَزّوَ جَلَّ لا تَعْجَلُ بِعَجَلَةِ اَحَدٍ»(49) یعنی خداوند عزّوجل با عجلة بنده، عجله نمیكند، و همان موقعی كه باید رزق بندهاش را برساند، میرساند.
از برنامهریزی برای وظایفی كه باید آینده به دوش گرفت كسی ضربه نمیخورد، از اینكه نسبت به رزق آینده حریص است و میخواهد رزق آینده را امروز بهدست آورد، ضربه میخورد و داستان آن گاو میشود كه یك عمر غصة فردایی را میخورد كه هنوز نیامده بود. غصة رزق فردا موجب میشود كه امروزت را از دست بدهی. امیرالمؤمنین(ع) در ادامة كلام 379 میفرمایند: اگر این سالی كه در پیش است جزء عمر تو باشد، خداوند در هر فردایی از هر روزِ آن، رزق همان روز را كه قسمت تو است به تو میرساند «سَیُؤتیكَ فی كُلِّ غَدٍ جَدیدٍ ما قَسَم لَكَ» و اگر آن سال در شمار عمر تو نیست، پس غم تو برای آن چه از آن تو نیست، برای چیست؟ «وَ إنْ لَمْ تَكُن السَّنَةُ مِنْ عُمْرِكَ فَما تَصْنَعُ بالْهَمَّ فیما لَیْسَ لَكَ» پس اگر مقدّر است بنده پسفردا بمیرم، آیا غصة هفتة دیگر را خوردن منطقی است؟!
مثل آتشفشان، فعّال و مثل دریا، آرام
دو عامل است كه نمیگذارد هدایتگریهای امام معصوم(ع) عمیقاً وارد زندگی ما بشود: یكی جهل به معارف دین، و یكی هم وسوسة شیطان. نمونه وسوسة شیطان اینكه با انواع تردیدها و شبهههایی كه در ذهن شما میآورد، تلاش میكند فرمایش پیامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) در بارة رزق به خوبی فهمیده نشود و عملاً شما را از تصمیمات بزرگ برای زندگی محروم كند. تلاش كنید بفهمید امام چه میگوید تا مثل آتشفشان، فعّال و مثل دریا، آرام شوید. كسی كه این اسرار را بفهمد، نه گوشهگیر است و نه ترسو. اگر انسان از جایگاه رزق در هستی آگاه شد و فهمید رابطة رزق او با او چگونه است، شیطان از تأثیر بسیاری از وسوسههایش مأیوس میشود.
در ادامه میفرمایند: «وَ لَنْ یَسْبِقَكَ اِلی رِزْقِكَ طالِبٌ، وَ لَنْ یَغْلِبَكَ عَلَیْهِ غالِبٌ وَ لَنْ یُبْطِئَ عَنْكَ ما قَدْ قُدِّرَ لَك»؛ یعنی بر آنچه رزق تو است كسی نمیتواند سبقت بگیرد و هیچ شخصِ غالبی در این امر بر تو چیره نمیشود كه رزق تو را از تو بگیرد و آنچه برایت مقدّر شده تأخیر نپذیرد.
برایتان پیش آمده كه رزقتان از طریق خاصی میآمد. آن طریق دور میشود، فكر میكنید حالا صدمه میخورید، ولی بعد متوجه میشوید هیچ مشكلی پیش نمیآید، طریق دیگر باز میشود و از این به بعد راه تصاحب رزقتان، از آن طریق ممكن میگردد، بعضیها فكر میكنند از طریق به تنگنا انداختن رزق ما میتوانند به ما صدمه بزنند. حضرت علی(ع) میفرمایند: چنین قدرتی را خداوند در اختیار كسی قرار نداده است، حتّی آنچه برایت مقدّر شده درست همان وقتی كه مقدّر شده میرسد و تأخیر نمیافتد.
علامه طباطبائی«رحمةاللهعلیه» میفرمایند: «موقعی كه نجف بودم، در تبریز جنگ شد و پولی كه حاصل زمینهای كشاورزیمان بود و برای خرجیام میرسید دیگر نرسید، و من همچنان در فكر خرج زندگی خود بودم، همینطور كه پشت میز مطالعه نشسته بودم، احساس كردم در خانه را میزنند، رفتم در را باز كردم دیدم یك آقای بلند قدی پشت در بود، گفتند من شاهحسینوَلیّ هستم، خدای عزّوجل به تو سلام میرساند و میگوید: این هجده سال كه مهمان ما بودی، چه موقع رزق تو را نرساندیم كه حالا مطالعاتت را تعطیل كردهای و به فكر رزق افتادهای؟ و خداحافظی كرد و رفت. متوجّه شدم عجب من پشت میز هستم و از جایم تكان نخوردهام، چند سؤال برایم پیش آمد: یكی اینكه چگونه پشت در رفتم، در حالی كه پشت میز بودم، دیگر اینكه منظور از این هجده سال چه موقعی است و سوم اینكه این آقا خودش را شاهحسینولیّ معرفی كرد، در حالیكه لباس بسیار ساده و فقیرانه داشت، سؤال اوّلم برایم حل بود كه بدنم پشت میز بود و در عین حال، روحم چنین سیری را داشته است. در مورد هجدهسال هم فكر كردم، متوجّه شدم هجدهسال است كه معمّم شده و لباس روحانی به تن كردهام. ولی سؤال سوم برایم باقی بود تا اینكه روزی در قبرستان داشتم قدم میزدم، یك قبر را دیدم كه روی آن نام شاهحسینولیّ نوشته بود، متوجّه شدم كه 300 سال پیش رحلت كرده.»
ظاهراً شاهحسینوَلیّ از برزخ مأمور بوده چنین تذكری به علامه طباطبائی«رحمةاللهعلیه» بدهد و به این حالت میگویند: ظهور برزخی. عرض من این است كه خداوند به علامه«رحمةاللهعلیه» متذكّر شده كه دوست ندارم مؤمنی كه از قلمش نور معرفت اسلام میدرخشد، وقتش صرف این شود كه حالا رزق من از تبریز چگونه میرسد. گاهی خدا اینقدر مواظب بندهاش است كه به او متذكّر میشود، رزق تو تأمین است به كار خود برس. آیا علامهطباطبائی«رحمةاللهعلیه» وقتی این مسئله را میشنوند، میروند دراز میكشند و میخوابند و دیگر مطالعه و درس و بحث و كتابت را كنار میگذارند؟ و یا شور بندگی در او شعلهور میشود؟ آری بنا به فرمایش رسول خدا(ص): «اِنَّ اللهَ تَعالی إِذا اَحَبَّ عَبْداً جَعَلَ رِزْقَهُ كِفافاً»(50)؛ یعنی چون خداوند بندهای را دوست داشته باشد و محبّت خاصی بخواهد به او بكند، رزق او را در حدّ كفافش به او میدهد، در حدّی كه نیازهای منطقیاش برآورده شود و گرفتار ثروت دنیا نشود تا بتواند همان كاری كه خدا دوست دارد از طریق آن بنده انجام گیرد. خیلی چیزها از قبل برای ما تقدیر شده است، یعنی حدّ و اندازهاش مشخص است. یكی از آن چیزهایی كه از قبل تقدیر شده، جنس ماست كه كدام باید مرد باشیم و كدام باید زن باشیم. و یكی دیگر، طول عمر ماست و از جمله آنچه از قبل تقدیر شده، رزق انسان است، این است كه حضرت در انتهای این كلام میفرمایند: «وَ لَنْ یُبْطِئَ عَنْكَ ما قَدْ قُدِّرَ لَك»(51) یعنی؛ تأخیر نمیپذیرد آن رزقی كه برای تو مقدّر شده است. آری؛ اگر فعالیت كردی كه رزقت افزون شود، افزون نمیشود زحمتت زیاد میشود، ولی اگر در بندگی خدا فعالیت كردی، رزقت راحتتر و پربركتتر بهدست میآید. دیگر برای بهدست آوردن رزق، جان نمیكنی. در رابطه با تأمین خاصّ رزق در حدیث قدسی داریم كه حضرت حق میفرمایند: «ضَمِنْتُ لِاَهْلِ الْعِلْمِ اَرْزاقَهُم»؛ یعنی رزق اهل علم را ضمانت كردهام، این ضمانت، ضمانت خاص است، یعنی همان رزقی كه برای همة انسانها مقدّر شده است برای اهل علم به نحو خاص تضمین شده و آن تضمین خاص این است كه به راحتی رزق آنها را میرساند. درست عكسِ بعضیها كه با دغلكاری میخواهند رزق خود را بهدست آورند، اینها در بهدست آوردن رزقِ مقدّر شده جان میكنند و به اشتباه فكر میكنند این پیرایهها و دردسرها كه اطراف خود درست كردهاند همه و همه رزقشان است، در حالیكه آنچه رزقشان باشد، مثل اینكه باد پرِ كاهی را جلوی پایشان میاندازد، به آنها میرسد. ولی اگر شما دنبال باد دویدید تا پرِكاه را بگیرید، خود را خسته كردهاید و در نهایت هم باد پرِكاه را هر جا مصلحت بود میاندازد.
معنی خوب امتحان دادن
حضرت علی(ع) میفرمایند: «مَنْ عاشَ فَعَلَیْهِ رِزْقُهُ»(52) كسی كه زندگی میكند بر خداست كه رزقش را بدهد. و نیز میفرمایند: «اِنَّهُ یَخْتَبِرُهُمْ بِالْاَمْوالِ وَ الْاَوْلادِ لِیَتَبَیَّنَ السّاخِطَ لِرِزْقِهِ وَ الرّاضِیَ بِقِسْمِه»(53) یعنی خداوند از طریق امتحانِ با مال و فرزند، روشن میكند چه كسی به رزقش كه خدا به او داده ناخشنود است و چه كسی به قسمت و رزقش راضی است، چون وقتی كسی كه به واقع به خداوند و به برنامه حكیمانة او ایمان آورد، هر چه و به هر شكل از خداوند برسد، برای او پذیرفتنی است. و این است معنی خوب امتحان دادن. پس موضوع اصلی زندگی ما در این دنیا زیادی و كمی مال نیست، موضوع اصلی ما خوب امتحاندادن است. راز كمی و زیادی رزق باید از طریق این سخن حضرت درست در ذهنتان جا بیفتد و مفهوم شود تا نه به صورت منفی و نه به صورت افراطی در مورد آن عمل كنید. در همین رابطه حضرت علی(ع) میفرمایند: «لَیْسَ الْخَیْرُ اَنْ یَكْثُرَ مالُكَ وَ وَلَدُكَ، وَ لكِنَّ الْخَیْرَ اَنْ یَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ اَنْ یَعْظُمَ حِلْمُكَ وَ اَنْ تُباهِیَ النّاسَ بِعِبادَةِ رَبِّكَ»؛(54) یعنی خیر و خوشبختی در آن نیست كه مال و فرزند و قدرتت زیاد باشد، بلكه خیر و خوشبختی در آن است كه علم تو زیاد باشد و حلم و شكیباییات را گسترش داده و نسبت به بقیة مردم عبادت پروردگارت را بیشتر پیشه كرده باشی.
ما عموماً خودمان را در شرایط اضطراری میاندازیم و بعد میگوییم چارهای دیگر نداریم. طرف گفته بود: كاری میكنم كه گربه حلال شود و می خورمش. گفتند: چطور! گفت: گربه را در كیسهای میاندازم و روی دوشم می گذارم و به بیراهه میروم تا جایی كه دیگر پاهایم طاقت رفتن و برگشتن نداشته باشد و در آنجا هیچچیزی هم برای خوردن پیدا نشود، آنوقت باید گربه را بخورم تا از گرسنگی نمیرم و لذا همان گربه را میخورم. ما بعضی مواقع برای خودمان همینطور برنامهریزی میكنیم، خودمان را در تنگناهای بیبركتی میاندازیم و بعد هم مجبور میشویم به احكام و لوازم آن تنگناها تن بدهیم. این تمدّن با ما كاری كرده است كه همة ما گربهخور شدهایم. گاومان را فروختیم یا كشتیم، بعد به شهر آمدیم در صف تقسیم شیر پاستوریزه ایستادیم. بعد میگوید آقا مگر در این دنیا یك لیتر شیر حقّم نیست؟ آری؛ حقّت است، ولی از پستان گاوت در مزرعه! با آن همه بركتهای جانبی. ولی شما به جای اینكه گاو را به صحرا ببری هم شیرش را بخوری و هم با شیر آن بسیاری از نیازهای زندگیات را تأمین كنی، رفاه شهری را خواستی. و از همه مهمتر بهجای اینكه از آن زندگی و از آن شیر و ماست، روحت را در آرامش نگهداری، حالا جسمت به ظاهر آرام ولی دستیابی به رزقت تنگ شده است، در نتیجه به جای آن سختیهای جسمی در مزرعه، حالا فشارهای روحی جایگزین شده است. دیگر از ساندویچ و كافه تریا و رستوران خوشت میآید، و سختیهای دشت و صحرا برای تو عذاب است، حالا كه خود را در این اضطرار انداختهای، میگویی چارهای ندارم. راست هم میگویی، در شرایطی كه تو ماندهای و یك گربه و دیگر هیچ، به واقع هم جز خوردن گربه چارهای نداری.
بنابراین ما باید به كارهای خود صحّه نگذاریم و از برنامهای كه خداوند برای راحتی ما در دنیا و آبادانی قیامتمان فراهم كرده غفلت نكنیم. وگرنه وقتی نظام جامعه طوری شد كه افراد حریص شدند، قیمتها هم دائم تغییر میكند و اضطراب و اضطرار سراسر زندگیها را پر میكند، برای اینكه جامعه به تعادل برسد، زحمتهای سنگینی باید بكشیم تا مزة تعادل را بچشیم. و تنها راه، برگشت به توصیههایی است كه انسانهای معصوم در تحلیل رزق در عالم هستی به ما كردهاند.
بنده در انتهای این سلسله بحث سخنان ائمه معصومین در مورد رزق را همراه با شرح مختصر میآورم تا إنشاءالله با نوری كه از طریق سخنان معصوم(ع) بر قلب شما میافتد به جمعبندی خوبی دست یابید.
پیامبر خدا(ص) میفرمایند: «اِنَّ اللهَ تَعالی یُنْزِلُ الْمَعُونَةَ عَلی قَدْرِ الْمَؤنَةِ وَ یُنْزِلُ الصَّبْرَ عَلی قَدْرِ الْبَلاء»(55) یعنی؛ خداوند كمك و خرج خود به انسانها را به اندازة نیاز و احتیاج انسانها نازل میكند، همچنانكه صبر را بر اساس وسعت بلا نازل میكند. حال با این سخن باید مطمئن بود آنچه به واقع نیاز ماست از طرف خدا میرسد و آن چیزی كه نمیرسد، نیاز ما نیست و ما خودمان را بدون دلیل گرفتار نیازهای كاذب كردهایم. بنابراین به جای اِصرار و تلاش برای رفع آن نیازها باید تلاش كنیم خودمان را از آنها آزاد كنیم و متوجه باشیم ما را با اموال و اولاد امتحان میكنند تا روشن شود چه كسی نسبت به رزق خدا ناراضی و چه كسی راضی است.
عن ابیجعفر(ع) قال: قال رسولالله(ص) یقولالله عزّو جلّ: «وَ عِزَّتی وَ جَلالی وَ عَظَمَتی وَ كِبْریایی وَ نوری وَ عُلُوّی وَارْتِفاعِ مَكانی، لا یُوْثِرُ عَبْدٌ هَواهُ عَلی هَوایَ اِلاّ شَتَّتْتُ عَلَیْهِ اَمرَهُ وَ لَبَّستُ عَلیهِ دُنْیاهُ وَ شَغَلْتُ قَلبَهُ بِها وَ لَمْ اُوتِهِ مِنْها اِلاّ ما قَدَّرْتُ لَه.وَ عِزَّتی وَ جَلالی وَ عَظَمَتی وَ نوری وَ عُلُوّی وَارْتِفاعِ مَكانی «لا یُوْثِرُ عَبْدٌ هَوایَ عَلی هَواهُ اِلاّ اسْتَحْفَظَتْهُ مَلائِكَتی وَ كَفَّلْتُ السَّماواتِ والأَرَضینَ رِزْقَه وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَراءِ تِجارَةِ كُلّ تاجِرٍ وأتَتْهُ الدُّنْیا وَ هِیَ راغِمَةٌ».(56)
حضرت باقر(ع) میفرمایند: رسولخدا(ص) فرمودند كه خداوند فرموده:
به عزّت و جلالم و عظمت و كبریایی و نور و عُلوّ و برتری موقعیتم قسم؛ هرگز بندهای خواست خود را بر خواست من مقدم نمیكند مگر آنكه امورش را پریشان و دنیایش را به هم ریخته، و قلبش را به آن مشغول كرده و از دنیا به او مگر آنچه برایش مقدّر كردهام، نمیرسانم.
و به عزّت و جلال و عظمت و نور و عُلوّ و برتری مقامم سوگند، هیچ بندهای خواست من را بر خواست خود مقدم نمیكند مگر اینكه ملائكهام او را محافظت میكنند و آسمانها و زمینها را كفیل رزقش قرار میدهم و برای او برتر از تجارت هر تاجری خواهم بود و دنیا در عین تواضع به سوی او رو میآورد.
حال در این روایت گرانقدر كمی تأمل كن كه خداوند چه رازهایی را برای بندهاش میگشاید. میگوید علت آشفتگی زندگی انسانها پیروی از میلشان است - بهجای اطاعت از خواست خدا- و میفرماید: اگر بندة من؛ خواستِ مرا بر میل خود حاكم كرد، ملائكه من او را حفاظت میكنند و آسمان و زمین برای رزق در حدّ كفاف برای او تلاش میكنند و خود من ماوراء هر تاجری به كمك او خواهم بود و دنیا به دنبال او میآید به جای آنكه او به دنبال دنیا برود.
این روایت حرفهایی دارد ولی در رابطه با بحث ما به نكتة آخر توجه بفرمایید كه میفرماید: به جای دویدن به دنبال رزق و غفلت از اطاعت خدا، اگر اطاعت از خدا را ترجیح دهیم و در حدّ وظیفه تلاش كنیم، چگونه همة عالم در خدمت ما قرار میگیرند.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»