غمِ فردا نشاید خوردن امروز
باز امام علی(ع) میفرماید: «یَابْنَ آدَم! لا تَحْمِلْ هَمَّ یَوْمِكَ الَّذی لَمْ یَاْتِكَ عَلَی یَوْمِكَ الَّذی قَدْ اَتاكَ فَاِنَّهُ اِنْ یَكُ مِنْ عُمُرِكَ یَأتِ اللهُ فیهِ بِرِزْقِك»(47) یعنی ای فرزند آدم! غصة رزق نیامدهات را، بر روز آمدهات میفزا. كه اگر فردای نیامده از عمر تو بود، خداوند رزق و روزی تو را در آن روز میرساند. پس امروزت را با غم فردایی كه نیامده برای خود سخت نگردان.
مولوی در مثنوی در رابطه با همین موضوع داستان آن گاوی را میگوید كه هر روز از صبح تا شب در مزرعة سرسبزی میچرید و علفهای آن را میخورد و بعد از سر شب تا صبح غصه میخورد كه فردا چكار كنم! باز فردا با علفهای از نو سرسبز شده آن مزرعه روبهرو میشد و تا شب به خوردن آن مشغول میگشت و باز از شب تا صبح نگران رزق فردا بود. میگوید:
یك جزیره هست سبز اندر جهان
اندرو گاوی است تنها خوشدهان
جمله صحرا را چرد او تا به شب
تا شود زَفْت و عظیم و منتجب
شب زاندیشه كه فردا چه خورم
گردد او چون تار مو لاغر زغم
چون برآید صبح بیند سبزْ دشت
تا میانْ رَسته قصیلِ سبزْ كَشت
انــدر افـتد گـاو بـا جوعُ الْبَقـَر
تا به شب آن را چرد او سر به سر
بــاز شب انـدر تب افـتد از فزع
تـا شود لاغـر زخـوفِ منتـجع
كه چه خواهم خورد فردا وقت خَور
سالها این است خوف این بقـر
هیچ نندیشد كه چندین سال من
میخورم زین سبزه زار و زین چمـن
هیچ روزی كم نیـامد روزیــم
چیست این ترس و غم و دلسوزیم
باز چون شب میشود آن گاوِ زفت
میشود لاغـر كه آوه رزق رفت
مولوی بعد از اینكه این مثال زیبا را مطرح میكند و ما را متوجّة ضعف بینش این گاو مینماید كه چگونه از نظام الهی كه همواره در حال فیضان رزق بندگانش است، غافل است، میگوید:
نفسْ،آنگاواستوآندشت،اینجهان
كه همی لاغر شود از خوف نان
كه چه خواهـم خورد مستقبل عجـب
لـوت فردا از كجـا سازم طلـب
همواره نگران فردایی است كه بهوجود نیامده و لذا از نتیجهای كه امروز باید از زندگی خود بگیرد غافل است، مولوی سپس به ما روی میكند كه
سالها خوردی و كم نامد ز خَور
ترك مستقبل كن و ماضی نگر
لوت و پوت خورده را هم یادآر
منگر انـدر غابر و كم باش زار
به جای اینكه اینهمه نگران آینده باشی كه نیامده است، كمی هم به گذشته بنگر كه چگونه به راحتی گذشت و نگرانی تو نسبت به آن بیجا بود.
حضرت در آن فرمایششان همین نكته را متذكّر میشوند كه ای پسر آدم! غصة رزقی را كه هنوز نیامده است بر امروز خود حمل نكن. ما امروز وظیفهای داریم و برای انجام آن روزمان را شروع كنیم و مسلم آنچه در امروز نیاز داریم، خدای خالقِ امروز برایمان خلق میكند، و چون خداوند فردا را خلق كرد، نیاز مربوط به فردای مخلوقاتش را نیز خلق میكند. اینكه ما نیازهای فردایِ خود را در پیش خود نداریم چون هنوز فردا را خلق نكرده تا رزق فردا را خلق كند. آری؛ فردا هم باید كاری كه به عهدة ماست، انجام دهیم. رزق فردا هم به عهدة خداست و حتماً میرسد. اشكال در این است كه شما امروز كاری را شروع میكنید، برای اینكه بیرزق نشوید، و لذا از اوّل صبح غصة رزق آن روز را میخورید و در نتیجه آن كاری را كه به عهدهتان است انجام نمیدهید و غم چیزی را میخوردید كه بدون این غمها محقّق میشد، حال با این نوع تفكر، چون پسفردا میآید، غصّة رزق روز بعدش را میخورید، و خلاصه هر روز كارمان میشود رفتن به دنبال چیزی كه خودش به وقتش میآمد، و در نتیجه از بندگی خدا كه محتوای حقیقی زندگی انسان است درمیمانید و بعد در خودتان كه تأمّل میكنید میبینید سخت از زندگی خود ناراضی هستید، چون به محتوای معنوی كه باید میرسیدید، دست نیافتید.
امام معصوم(ع) میفرماید: نگرانی رزق فردا را بر امروزت حمل نكن، «فَاِنَّهُ اِنْ یَكُ مِنْ عُمُرِكَ یَأتِ اللهُ فیهِ بِرِزْقِك»؛ اگر فردا جزء عمرت باشد، خدا در همان فردا رزق تو را میرساند. فردایی كه هنوز نیامده است تمام ذهنت را مشغول نكند تا روزی كه آمده است را از دست دهی.
غمهای پوچ
حضرت علی(ع) میفرمایند: حالا كه متوجّهای رزق حقیقی تو به سوی تو میآید. «فَلا تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِكَ عَلی هَمَّ یَوْمِكَ، كَفاكَ كُلُّ یَومٍ عَلَی مَا فِیهِ»؛(48) پس غم رزق یك سال خود را بر امروزت تحمیل مكن، كه رزق همان روزی كه تو در آن هستی، تو را بس است.
اگر میخواهید در زندگی كاری بزرگتر از دنبال ناندویدن داشته باشید، باید این مسئله را كه میفرماید غمِ رزق یكسالة خود را بر امروزت تحمیل نكن، برای خود حل كنید. هستند عدّهای كه در عین دینداری معمولی، اسیر رزقند. اگر شما میخواهید كاری بزرگتر از كار انسانهای معمولی انجام دهید و به بزرگیها و اسرار عالم خلقت دست پیدا كنید، باید بتوانید از این انحراف مهم آگاه شوید و حقیقتاً این جمله حضرت را مبنای كار خود قرار دهید كه «لا تَحْمِلْ هَمَّ یَوْمِكَ الَّذی لَمْ یَاْتِكَ عَلَی یَوْمِكَ»؛ غم آن روزی را كه نیامده است بر روح و روان خود تحمیل نكن. امیرالمؤمنین(ع) رمز و راز بزرگیِ خودشان را برای ما روشن میكنند، و ما با غفلت از این موضوع، زندگیمان را از دست میدهیم. در واقع میفرمایند: خودت را بشناس! یا تفكّرت را بده دست من، كه خودت را به تو بشناسانم تا بفهمی چه مشغولیات پوچی را بر زندگی خود تحمیل كردهای. آری؛ «كَفاكَ كُلُّ یَومٍ عَلَی ما فیه» یعنی رزق همان روزی كه تو در آن هستی، تو را بس است، برای زندگی و جهت انجام وظیفهات در این دنیا به مسائل مهمتری فكر كن، هر چه دقیقتر برای آینده برنامهریزی بكن، ولی خود را اسیر آرزوهای بلند منما. مهم این است كه امروزت را از ترس بهدست نیاوردن رزق، از دست ندهی، آن هم رزق فردایی كه هنوز نیامده است تا رزقش بیاید. ما انتظار داریم خداوند رزق فردایمان را كه نیامده امروز بدهد، در حالی كه او بنا دارد رزق فردا را، فردا بدهد و بنا به فرمایش رسولخدا(ص) اگر بنده هم عجله كند، خداوند عجله نمیكند «فَاِنَّ اللهَ عَزّوَ جَلَّ لا تَعْجَلُ بِعَجَلَةِ اَحَدٍ»(49) یعنی خداوند عزّوجل با عجلة بنده، عجله نمیكند، و همان موقعی كه باید رزق بندهاش را برساند، میرساند.
از برنامهریزی برای وظایفی كه باید آینده به دوش گرفت كسی ضربه نمیخورد، از اینكه نسبت به رزق آینده حریص است و میخواهد رزق آینده را امروز بهدست آورد، ضربه میخورد و داستان آن گاو میشود كه یك عمر غصة فردایی را میخورد كه هنوز نیامده بود. غصة رزق فردا موجب میشود كه امروزت را از دست بدهی. امیرالمؤمنین(ع) در ادامة كلام 379 میفرمایند: اگر این سالی كه در پیش است جزء عمر تو باشد، خداوند در هر فردایی از هر روزِ آن، رزق همان روز را كه قسمت تو است به تو میرساند «سَیُؤتیكَ فی كُلِّ غَدٍ جَدیدٍ ما قَسَم لَكَ» و اگر آن سال در شمار عمر تو نیست، پس غم تو برای آن چه از آن تو نیست، برای چیست؟ «وَ إنْ لَمْ تَكُن السَّنَةُ مِنْ عُمْرِكَ فَما تَصْنَعُ بالْهَمَّ فیما لَیْسَ لَكَ» پس اگر مقدّر است بنده پسفردا بمیرم، آیا غصة هفتة دیگر را خوردن منطقی است؟!
مثل آتشفشان، فعّال و مثل دریا، آرام
دو عامل است كه نمیگذارد هدایتگریهای امام معصوم(ع) عمیقاً وارد زندگی ما بشود: یكی جهل به معارف دین، و یكی هم وسوسة شیطان. نمونه وسوسة شیطان اینكه با انواع تردیدها و شبهههایی كه در ذهن شما میآورد، تلاش میكند فرمایش پیامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) در بارة رزق به خوبی فهمیده نشود و عملاً شما را از تصمیمات بزرگ برای زندگی محروم كند. تلاش كنید بفهمید امام چه میگوید تا مثل آتشفشان، فعّال و مثل دریا، آرام شوید. كسی كه این اسرار را بفهمد، نه گوشهگیر است و نه ترسو. اگر انسان از جایگاه رزق در هستی آگاه شد و فهمید رابطة رزق او با او چگونه است، شیطان از تأثیر بسیاری از وسوسههایش مأیوس میشود.
در ادامه میفرمایند: «وَ لَنْ یَسْبِقَكَ اِلی رِزْقِكَ طالِبٌ، وَ لَنْ یَغْلِبَكَ عَلَیْهِ غالِبٌ وَ لَنْ یُبْطِئَ عَنْكَ ما قَدْ قُدِّرَ لَك»؛ یعنی بر آنچه رزق تو است كسی نمیتواند سبقت بگیرد و هیچ شخصِ غالبی در این امر بر تو چیره نمیشود كه رزق تو را از تو بگیرد و آنچه برایت مقدّر شده تأخیر نپذیرد.
برایتان پیش آمده كه رزقتان از طریق خاصی میآمد. آن طریق دور میشود، فكر میكنید حالا صدمه میخورید، ولی بعد متوجه میشوید هیچ مشكلی پیش نمیآید، طریق دیگر باز میشود و از این به بعد راه تصاحب رزقتان، از آن طریق ممكن میگردد، بعضیها فكر میكنند از طریق به تنگنا انداختن رزق ما میتوانند به ما صدمه بزنند. حضرت علی(ع) میفرمایند: چنین قدرتی را خداوند در اختیار كسی قرار نداده است، حتّی آنچه برایت مقدّر شده درست همان وقتی كه مقدّر شده میرسد و تأخیر نمیافتد.
علامه طباطبائی«رحمةاللهعلیه» میفرمایند: «موقعی كه نجف بودم، در تبریز جنگ شد و پولی كه حاصل زمینهای كشاورزیمان بود و برای خرجیام میرسید دیگر نرسید، و من همچنان در فكر خرج زندگی خود بودم، همینطور كه پشت میز مطالعه نشسته بودم، احساس كردم در خانه را میزنند، رفتم در را باز كردم دیدم یك آقای بلند قدی پشت در بود، گفتند من شاهحسینوَلیّ هستم، خدای عزّوجل به تو سلام میرساند و میگوید: این هجده سال كه مهمان ما بودی، چه موقع رزق تو را نرساندیم كه حالا مطالعاتت را تعطیل كردهای و به فكر رزق افتادهای؟ و خداحافظی كرد و رفت. متوجّه شدم عجب من پشت میز هستم و از جایم تكان نخوردهام، چند سؤال برایم پیش آمد: یكی اینكه چگونه پشت در رفتم، در حالی كه پشت میز بودم، دیگر اینكه منظور از این هجده سال چه موقعی است و سوم اینكه این آقا خودش را شاهحسینولیّ معرفی كرد، در حالیكه لباس بسیار ساده و فقیرانه داشت، سؤال اوّلم برایم حل بود كه بدنم پشت میز بود و در عین حال، روحم چنین سیری را داشته است. در مورد هجدهسال هم فكر كردم، متوجّه شدم هجدهسال است كه معمّم شده و لباس روحانی به تن كردهام. ولی سؤال سوم برایم باقی بود تا اینكه روزی در قبرستان داشتم قدم میزدم، یك قبر را دیدم كه روی آن نام شاهحسینولیّ نوشته بود، متوجّه شدم كه 300 سال پیش رحلت كرده.»
ظاهراً شاهحسینوَلیّ از برزخ مأمور بوده چنین تذكری به علامه طباطبائی«رحمةاللهعلیه» بدهد و به این حالت میگویند: ظهور برزخی. عرض من این است كه خداوند به علامه«رحمةاللهعلیه» متذكّر شده كه دوست ندارم مؤمنی كه از قلمش نور معرفت اسلام میدرخشد، وقتش صرف این شود كه حالا رزق من از تبریز چگونه میرسد. گاهی خدا اینقدر مواظب بندهاش است كه به او متذكّر میشود، رزق تو تأمین است به كار خود برس. آیا علامهطباطبائی«رحمةاللهعلیه» وقتی این مسئله را میشنوند، میروند دراز میكشند و میخوابند و دیگر مطالعه و درس و بحث و كتابت را كنار میگذارند؟ و یا شور بندگی در او شعلهور میشود؟ آری بنا به فرمایش رسول خدا(ص): «اِنَّ اللهَ تَعالی إِذا اَحَبَّ عَبْداً جَعَلَ رِزْقَهُ كِفافاً»(50)؛ یعنی چون خداوند بندهای را دوست داشته باشد و محبّت خاصی بخواهد به او بكند، رزق او را در حدّ كفافش به او میدهد، در حدّی كه نیازهای منطقیاش برآورده شود و گرفتار ثروت دنیا نشود تا بتواند همان كاری كه خدا دوست دارد از طریق آن بنده انجام گیرد. خیلی چیزها از قبل برای ما تقدیر شده است، یعنی حدّ و اندازهاش مشخص است. یكی از آن چیزهایی كه از قبل تقدیر شده، جنس ماست كه كدام باید مرد باشیم و كدام باید زن باشیم. و یكی دیگر، طول عمر ماست و از جمله آنچه از قبل تقدیر شده، رزق انسان است، این است كه حضرت در انتهای این كلام میفرمایند: «وَ لَنْ یُبْطِئَ عَنْكَ ما قَدْ قُدِّرَ لَك»(51) یعنی؛ تأخیر نمیپذیرد آن رزقی كه برای تو مقدّر شده است. آری؛ اگر فعالیت كردی كه رزقت افزون شود، افزون نمیشود زحمتت زیاد میشود، ولی اگر در بندگی خدا فعالیت كردی، رزقت راحتتر و پربركتتر بهدست میآید. دیگر برای بهدست آوردن رزق، جان نمیكنی. در رابطه با تأمین خاصّ رزق در حدیث قدسی داریم كه حضرت حق میفرمایند: «ضَمِنْتُ لِاَهْلِ الْعِلْمِ اَرْزاقَهُم»؛ یعنی رزق اهل علم را ضمانت كردهام، این ضمانت، ضمانت خاص است، یعنی همان رزقی كه برای همة انسانها مقدّر شده است برای اهل علم به نحو خاص تضمین شده و آن تضمین خاص این است كه به راحتی رزق آنها را میرساند. درست عكسِ بعضیها كه با دغلكاری میخواهند رزق خود را بهدست آورند، اینها در بهدست آوردن رزقِ مقدّر شده جان میكنند و به اشتباه فكر میكنند این پیرایهها و دردسرها كه اطراف خود درست كردهاند همه و همه رزقشان است، در حالیكه آنچه رزقشان باشد، مثل اینكه باد پرِ كاهی را جلوی پایشان میاندازد، به آنها میرسد. ولی اگر شما دنبال باد دویدید تا پرِكاه را بگیرید، خود را خسته كردهاید و در نهایت هم باد پرِكاه را هر جا مصلحت بود میاندازد.