. 3امر و نهی مسئولان و التهابآفرینی در جامعه
بدیهی است که بعضی از رفتارهای ناهنجاری که در جامعه اسلامی سر می زند، از ناحیه برخی مسئولان نظام است. ازاینروی وظیفه اقتضا میکند که آنان نیز مخاطب امر به معروف و نهی از منکر قرار گیرند. از سوی دیگر، به فرمایش مقام معظم رهبری، نباید افراد در جامعه اسلامی دست به اقدامی بزنند که به ایجاد التهاب در جامعه بینجامد. حال پرسش این است که چگونه میتوان هم به فریضه امر به معروف و نهی از منکر درباره مسئولان عمل کرد و هم از ایجاد التهاب در جامعه جلوگیری کرد؟ آیا این دو با هم قابل جمعاند؟
( صفحه 184 )
به نظر میرسد پاسخ این پرسش، چندان سخت نباشد؛ زیرا وقتی مقام معظم رهبری تأکید دارند که دشمنان درصدد ایجاد التهاب در جامعهاند و باید مردم بکوشند تا آنان به این هدف خود نائل نگردند، مرادشان این نیست که امر به معروف و نهی از منکر دیگر منسوخ شده است؛ بلکه ایشان به امر به معروف و نهی از منکر در قبال مسئولان نظام عنایت خاص دارند. آنچه که بیشتر در نظر ایشان است، کیفیت عمل است. ایشان تصریح فرمودند: «در نظام اسلامی اگرچه رسم و سنت انتقاد و نصیحت مشفقانه به مسئولان، یکی از مواهب الهی و مفاخر اسلامی و مایه رشد و ارتقا و پیشرفت امور و مصداق بارز فریضه امر به معروف است و باید در جامعه بماند، و توسعه و کیفیت بیابد، ولی مخلوط کردن این کار مستحسن و لازم، با اشاعه روحیه بدبینی و سوءظن به کارگزاران اصلی کشور و بدگویی از آنان ـکه به تضعیف روحیه یا تضعیف جایگاه آنان بینجامدـ خطایی بزرگ و خیانتآمیز خواهد بود».(100) بنابراین ممکن است کسانی در پی تحریک مردم به سبب برخی حساسیتها باشند، و از آنها در جهت مقاصد خود، سوءاستفاده کنند. آنان در پی ایناند که تحریکاتی در مردم ایجاد، و آنان را عصبانی کنند تا یک رفتار نامناسبی از کسی سر زند و آنوقت، بتوانند از آب گلآلود ماهی بگیرند. ما باید در اینجا بکوشیم بهانه به دست دشمن ندهیم؛ نه اینکه امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنیم.
امر به معروف و نهی از منکر، در هیچ حال ترککردنی نیست و اگر
( صفحه 185 )
زمانی این فریضه فراموش شود، دین از بین می رود و هیچ واجبی اقامه نخواهد شد. شیاطین درصددند تا با اجرای نقشه ای دراینزمینه، در هر حال پیروز میدان باشند؛ اگر رفتاری از کسی سر زد که تنش و التهاب در جامعه را به همراه داشته باشد، و جامعه دچار هرجومرج و ناامنی گردد، آنان پیروز میدان خواهند بود و چنین رخدادی به نفع آنان خواهد بود. از سوی دیگر هم، اگر به بهانه عدم ایجاد التهاب و ثبات و امنیت در جامعه، کسانی امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند، باز هم آنان به هدف خود رسیدهاند. پس باید تدبیری اندیشید که هیچیک از این دو موفقیت برای دشمن به دست نیاید و در میان این دو نقشه شیطانی، راه صحیح را برگزید تا هیچیک از آنها محقق نگردد.
پس باید امر به معروف و نهی از منکر برای مسئولان بهگونهای باشد که بهانه به دست دشمن ندهد. فعالیتهایی همچون نوشتن اعلامیهها، تهیه طومار و فرستادن آن برای روزنامه ها و مسئولان، تدوین نامههای اعتراضی برای مسئولان، تدوین مقالات و ایراد سخنرانیهای اعتراضی به عملکرد نامطلوب برخی از مسئولان، تا زمانی که به التهاب در جامعه نینجامد، نهتنها مذموم نیست، بلکه از باب امر به معروف و نهی از منکر، واجب هم میگردد.
. 4امر به معروف و نهی از منکر و آزادی
از آنچه در برخی از فرازهای پیشین گذشت، آزادی به مفهومی که امروز در دنیای غرب ترویج می شود، با امر به معروف و نهی از منکر تنافی
( صفحه 186 )
دارد، اما اگر آزادی در چهارچوب ارزشهای اسلامی معنا گردد، هیچگونه تنافی وجود نخواهد داشت. اگر بپذیریم که آزادی باید در محدوده قانون اسلام باشد و از سوی دیگر بپذیریم که یکی از قوانین اسلام، امر به معروف و نهی از منکر است، دایره آزادی به همه قوانین اسلام از جمله امر به معروف و نهی از منکر محدود می شود.
امروزه بت عصر ما، همین آزادی است و بهجای خدا بت آزادی پرستش میشود. بدیهی است که اگر آزادی را به معنای غربی آن بگیریم که بر اساس آن هیچکس حق ندارد در امور مربوط به کس دیگر دخالت کند، امر به معروف و نهی از منکر، ازآنرو که دخالت در امور دیگران شمرده میشود، با آزادی در تنافی خواهد بود. با وجود چنین منافاتی، باید فرد تصمیم بگیرد؛ یا آن آزادی را بپذیرد و دستور خداوند را کنار زند، یا اینکه به دستور خداوند گردن نهد و آزادی را کنار گذارد. به همین جهت است که از دیدگاه غربیان، امر به معروف و نهی از منکری که از ضروریات دین و واجب ترین واجبات اسلام است، فضولی و دخالت در کار دیگران بهشمار میآید. بر اساس همین برداشت از آزادی است که افزون بر امر به معروف و نهی از منکر، برخی دیگر از فروع دین همچون تولّا و تبرّا، جهاد و حج کنار زده میشود و کار سرانجام بدانجا کشیده خواهد شد که دیگر از اسلام چیزی باقی نخواهد ماند.
تحت تأثیر فرهنگ منحط غربی، در جامعه اسلامی ما، تا مدتی، بت آزادی جای خدا را گرفت؛ تا زمانی گفته میشد: «هرچه که خدا بگوید عمل میکنیم»، اما کار بدانجا کشیده شد که گفته میشود: «ما آزادیم و
( صفحه 187 )
هرگونه که بخواهیم عمل میکنیم». ترویج آزادی به شیوه غربی، یعنی جایگزینی آن به جای خدا. آزادی واژه مقدسی است ولی تحت لوای این واژه، به هر عملی دست میزنند؛ به نام آزادی ضروریات اسلام را در کشور اسلامی به تمسخر میگیرند. باید ریشه را کند، تا ریشه فاسد است هر روز برگی تازه درمی آورد. باید متوجه باشیم که امروز به اسم واژه مقدس آزادی، بزرگترین خیانت به اسلام و فرهنگ اسلامی صورت میپذیرد. فرهنگ اسلامی، فرهنگ مسئولیت و معنای آزادی به معنای غربی آن، نفی هرگونه مسئولیت است. البته، واژه آزادی با معنای اسلامی آن، واژهای مقدس است؛ اما غربیان، آزادی بی حدومرزی را دنبال میکنند که در آن خواهشهای نفسانی و حیوانی خود را اشباع نمایند: أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ؛(101) «آیا دیدی کسی را که هوای نفس خویش را معبود خود برگزیده است». آزادی در فرهنگ غربی، ارزشها را انکار میکند و این ارزشها را محدودکننده انسانها میداند.
پاورقی
1- سیدروحالله خمینی، تحریر الوسیله، ج1، مقدمه کتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، ص397.
2 - ر.ک: مایکل کوک، امر به معروف و نهی از منکر در اندیشه اسلامی، ج1، ص9ـ21.
3 - سیدروحالله خمینی، تحریر الوسیله، ج1، باب القول فی اقسامهما و کیفیه وجوبهما، مسئله 13، ص399.
4 - مقام معظم رهبری، در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، 19/4/1379
5 - آل عمران (3)، 21.
6 - در کتاب حاضر، در موارد متعددی، در ذکر ترجمه آیات قرآن کریم، از ترجمه آیتالله مکارم شیرازی نیز بهره گرفته شده است.
7 - . Organicism
8 - مائده (5)، 105.
9 - نور (24)، 54.
10 - شوری (42)، 48.
11 - اسراء (17)، 54.
12 - کهف (18)، 6
13 - Individualism
14 - Socialism
15 - محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج71، باب صله الرحم، روایت 22، ص94.
16 - محمدبنیعقوببناسحاق الکلینی، الفروع من الکافی، ج5، باب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، روایت 1، ص55.
17 - سعدی
18 - نساء (4)، 56.
19 - انعام (6)، 90.
20 - نساء (4)، 58.
21 - توبه (9)، 67.
22 - توبه (9)، 71.
23 - حشر (59)، 14.
24 - قصص (28)، 25.
25 - آل عمران (3)، 104.
26 - اعراف (7)، 157.
27 - آل عمران (3)، 113.
28 - همان، 114.
29 - لقمان (31)، 17.
30 - اعراف (7)، 165.
31 - محمدبنیعقوببناسحاق الکلینی، الفروع من الکافی، ج5، باب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، روایت 1، ص55.
32 - همان، روایت 3، ص56.
33 - ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج14، ص49ـ64، باب 4، روایات 1ـ15.
34 - ر.ک: اعراف (7)، 163ـ166.
35 - علی، نهج البلاغه، خطبه 192، ص396.
36 - در کتاب حاضر، در ذکر ترجمه فرمایشهای علی(علیه السلام) در نهج البلاغه، از ترجمه مرحوم محمد دشتی بهره گرفته شده است.
37 - سیدروحالله خمینی(رحمهَ الله)، صحیفه امام(رحمهَ الله)، ج1، نامه خطاب به علمای تهران به مناسبت تهاجم عوامل رژیم شاه به مدرسه فیضیه و ضرب و جرح مردم و طلاب، 13/1/1342، ص178؛ ر.ک: همان، ج8، سخنرانی در هیئت قائمیه تهران، 8/3/1358، ص11.
38 - سیدروحالله الخمینی، تحریر الوسیله، ج1، باب القول فی شرایط وجوبهما (شرط چهارم)، مسئله 6ـ8، ص406.
39 - محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 44، باب 26 (باب مکارم اخلاقه و جمل احواله و تاریخه و احوال اصحابه (صلوات الله علیه))، روایت 4، ص192.
40 - الحسینبنحمدان الخصیبی، الهدایه الکبری، ص204.
41 - توبه (9)، 52.
42 - نهج البلاغه، خطبه 5، ص50.
43 - نساء (4)، 73.
44 - ذاریات (51)، 52 و 53.
45 - نهج البلاغه، خطبه 194، ص408.
46 - همان.
47 - سیدروح الله خمینی، تحریر الوسیله، ج1، باب القول فی اقسامهما و کیفیه وجوبهما، مسئله 3، ص398.
48 - آل عمران (3)، 110.
49 - محمدبنیعقوببناسحاق الکلینی، الفروع من الکافی، ج5، باب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، روایت 1، ص56.
50 - محمدبنالحسن الطوسی، تهذیب الاحکام، ج6، باب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، روایت 10، ص178.
51 - همان، روایت 5، ص176.
52 - محمدبنیعقوببناسحاق الکلینی، الفروع من الکافی، ج5، باب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، روایت 8، ص58.
53 - توبه (9)، 12.
54 - توبه (9)، 41.
55 - نساء (4)، 95.
56 - ر.ک: سیدروحالله خمینی، جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، کل کتاب.
57 - ر.ک: محمدبنالحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج11، ص122-392.
58 - محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج75، باب 23 (باب مواعظ الصادق، روایت 18، ص240).
59 - ابیجعفر محمدبنعلیبنابنشهرآشوب السروی المازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص400.
60 - تحریم (66)، 6.
61 - محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج75، باب 23 (باب مواعظ الصادق(علیه السلام)، روایت 18، ص240).
62 - ر.ک: علیبنحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج3، ص79.
63 - علیبنموسیبنجعفربنمحمدبنطاووس الحسینی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص18.
64 - چنان که خداوند متعالی در قرآن می فرماید: یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النّاسِ؛ «آنان مردمی را که به قسط و عدل امر می کنند، می کشند». (آل عمران، 21).
65 - آل عمران (3)، 104.
66 - توبه (9)، 40.
67 - محمدبنجریر الطبری، دلایل الامامه، ص181.
68 - الشیخ المفید، الارشاد، ص440؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج44، باب 37 (باب ما جری علیه بعد بیعه الناس لیزید الی شهادته)، ص391.
69 - الشیخ المفید، همان، ص582.
70 - علی ابنابیالکرم الشیبانی (ابنالاثیر)، الکامل فی التاریخ، ج2، ص552.
71 - یس (36)، 60 و 61.
72 - یوسفبنقزا و غلی ابنالجوزی، تذکره الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه، ج2، ص40.
73 - نهجالبلاغه، خطبه 3، ص48.
74 - عبدالحسین احمد الامینی النجفی، موسوعه الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج8، ص413.
75 - همان، ص417.
76 - ر.ک: محمد جواد آل الفقیه، سلسله الارکان الاربعه (ابوذر الغفاری؛ رمز الیقظه فی الضمیر الانسانی)، ص69؛ علیبنحسین المسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج3، ص84.؛
77 - نهج البلاغه، خطبه 130، ص246.
78 - نساء (4)، 141.
79 - سیدروحالله خمینی، صحیفه امام، ج8، سخنرانی در جمع پرسنل نیروی هوایی در قم، 25/3/ 1358، ص173.
80 - مقام معظم رهبری، بیانات در اجتماع جوانان در مصلای تهران، 1/2/1379.
81 - محمد (47)، 7.
82 - مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار کارگران و فرهنگیان کشور، 15/2/1372.
83 - مقام معظم رهبری، پیام به کنگره جامعه اسلامی دانشجویان در مشهد، 10/6/1380.
84 - رعد (13)، 34.
85 - مقام معظم رهبری، خطبههای نماز جمعه، 25/9/1379.
86 - سیدروحالله خمینی، صحیفه امام، ج15، سخنرانی در جمع وعاظ و خطبای تهران و قم و اعضای دفتر تبلیغات اسلامی و اعضای انجمن اسلامی شهرداری تهران، 4/8/1360، ص330.
87 - همان، ج8، سخنرانی در جمع وعاظ تهران، 17/4/ 1358، ص526.
88 - انفال (8)، 60.
89 - آل عمران (3)، 104.
90 - مقام معظم رهبری، پیام به کنگره جامعه اسلامی دانشجویان در مشهد، 10/6/1380.
91 - نهج البلاغه، خطبه 147، ص270.
92 - نور (24)، 2.
93 - بقره (2)، 159.
94 - بقره (2)، 185.
95 - محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج22، باب 5 (باب احوال عشائره و اقربائه)، روایت 3،
96 - آل عمران (3)، 103.
97 - محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج58، باب 43 (باب آخر فی خلق الارواح قبل الاجساد)، روایت 25، ص148.
98 - همان، ج64، باب 14 (باب علامات المؤمن و صفاته)، روایت 41، ص309.
99 - نهج البلاغه، حکت161، ص664.
100 - مقام معظم رهبری، پیام به مناسبت دومین سالگرد ارتحال امام خمینی، 13/3/1370.
101 - فرقان (25)، 43.