. 6حفظ آمادگی برای پاسخگویی به شبهات اعتقادی و اخلاقی
منکرهایی که در حال حاضر در جامعه ما وجود دارد، در یک سطح نیست، ازاینروی لازم است در امر به معروف و نهی از منکر، اولویتها را در نظر گرفت. ما امروز بزرگترین منکری که داریم و وظیفه همگان است که با آن مبارزه کنند، همین شبهاتی است که در سطح جامعه بهویژه در مراکز علمی و دانشگاهی وجود دارد که اگر با تمام نیرو هم کسانی درصدد برآیند آنها را برطرف سازند، باز هم به دلیل گستردگی و وسعت آن، مجال کافی برای این امر ندارند. برای نمونه، آن منکری که هماکنون دانشجویان ما باید با آن مقابله کنند، شیوع فساد اعتقادی و اخلاقی در دانشگاههاست. این منکر، بزرگترین منکری است که دانشجویان متدین ما با آن مواجه هستند و تنها راه برای آنان بهمنظور مقابله با این منکرات فکری، تجهیز کردن خود به سلاح علمی، اخلاقی و معنوی است.
بنابراین امر به معروف و نهی از منکر، تنها محدود به برخی مسائل جزئی همچون بدحجابی و دیگر حرکت های اخلاقی خلاف ادب نیست، بلکه ما نسبت به اساس دین و توهین ها، شبهات و انکارهایی که به اصل آن میشود نیز مسئولیت داریم. البته مؤمن باید در برابر هر گناهی
( صفحه 150 )
حساس باشد؛ ولی اولویت ها را نباید فراموش کرد. زمانی که کسی تیشه به اصل ریشه دین می زند اگر به یک شاخه و برگی بچسبیم که آن را سالم نگه داریم، دچار غفلت شدهایم. هماکنون خطرهایی وجود دارد که ریشه و اساس اسلام را هدف گرفته است و اساس نظام اسلامی، اعتقادات اصلی ما و اصول، باورها و ارزشهای دینی ما را تهدید میکند. اگر دراینزمینه غافل شویم، ممکن است در جامعه به ضروری ترین مسائل شک کنند و زمانی که شک و شبهه ای پیدا شد، علاج آن بهآسانی امکان نخواهد داشت. ما باید این خطرها را جدی بگیریم و در تقویت مبانی فکری و عقیدتی خود و دیگران حساس باشیم که اگر درنگ کنیم، زمانی متوجه خواهیم شد که کار از کار گذشته است. خدا را سپاس میگوییم که هنوز برای انجام این رسالت دیر نشده و زمینههای قوی دینی مردم همچنان باقی است؛ هنوز روح دینی مردم و علاقهمندیشان به اسلام، ولایت فقیه، نظام اسلامی و نهادهای اسلامی بسیار قوی است. ولی بههرحال، این وضعیت همیشه به این شکل باقی نخواهد ماند و دشمن میکوشد آرامآرام، گوشههایی از دین را بساید تا سرانجام چیزی از آن باقی نماند. در مقابله با چنین خطری، وظیفه متدینان اقتضا میکند که راههایی را بیابند و برنامههایی را معرفی کنند تا جوانان، از لحاظ منطق دینی بیش از این، تقویت شوند و قادر گردند از افکار، عقیده ها، و ارزشهایشان در برابر شبهاتی که مطرح میشود، دفاع کنند، و فراتر از این، بتوانند دیگران را رسوا و عقاید آنها را تسخیف کنند و به شبهات آنان پاسخهای منطقی و قابل فهم بدهند.
( صفحه 151 )
. 7ایجاد تشکلهای اسلامی برای انجام فعالیتهای اجتماعی
درباره تشکلهای اسلامی که شیوه اسلامی کار گروهی است، می توان از اقداماتی نام برد که در اوایل نهضت امام خمینی(رحمهَ الله) صورت گرفت. در آن زمان، برخی علاقهمندان و فداییان امام ـ بهویژه از تهران ـ که هدایت چند هیئت سینهزنی و مذهبی را بر عهده داشتند، خدمت ایشان میرسیدند و درباره روش کار از ایشان رهنمود خواستند. تأکید امام خمینی(رحمهَ الله) بر این بود که خود این هیئتها نیز باید به هم نزدیک شوند و در عین حفظ استقلال خود، ائتلافی از هیآت مختلف را تشکیل دهند و اصول مشترکی را تنظیم، و در امور مشترک با هم همکاری کنند. بنابر نظر ایشان بود که هیئتهای چهارگانهای تشکیل شد و هریک، زیر نظر افرادی همچون مقام معظم رهبری هدایت می گردید. بعدها این هیئتها برای اینکه با هم ائتلاف داشته باشند، از امام(رحمهَ الله) خواستند که نماینده ای تعیین کند و ایشان نیز شهید بهشتی(رحمهَ الله) را تعیین فرمود.
امروزه نیز اگر بخواهیم فعالیتهای مؤثری داشته باشیم، باید در قالب تشکل و کار گروهی باشد. البته این به معنای تأیید این کارها در قالب حزب نیست؛ باآنکه کار حزبی بهطور کلی نفی نمی شود، بهترین شکل فعالیتهای گروهی که با ارزشهای اسلامی تناسب دارد، همان الگویی است که امام خمینی(رحمهَ الله) عرضه کردند. در شیوه فعالیتهای حزبی اشکالاتی وجود دارد که در این شکل از کار گروهی نیست. احزاب همواره به دست چند نفر تأسیس می شوند که آنان درواقع، گرداننده کارند، و تفکر حاکم بر حزب نیز تفکر آنان است. ایشان ادعا می کنند از
( صفحه 152 )
اعضا رأی می گیرند و با رأی اکثریت انتخاب می شوند؛ اما حقیقت امر این گونه نیست و برنامه ها را همین افراد تنظیم می کنند و حزب را می گردانند. اگر ریاستی باشد به همین اشخاص می رسد؛ نقشها را اینان ایفا می کنند، و چون درواقع، رؤسای احزاب هستند که با پیروزی حزبی در انتخابات ـ اعم از انتخابات مجلس و غیره ـ حکومت را به دست می گیرند، انگیزه اصلیشان این است که به هر بهایی، حزبشان غالب شود. در داخل حزب نیز برای اینکه در کادر رهبری قرار گیرند، بسیار فعالیت می کنند تا به هر قیمتی، به سطح بالا برسند. انگیزه های مادی و دنیوی در فعالیتهای حزبی بسیار مؤثر است. بعضی از احزاب برای پیروزی در انتخابات، از اموال شهرداری، کارکنان شهرداری، ماشینهای شهرداری، اموال بانکها، امکانات دانشگاهها، امکانات وزارت آموزش و پرورش، مدارس و امکانات بسیاری از دیگر نهادهای دولتی استفاده کرده اند؛ بااینکه در قانون آمده استفاده از این نوع امکانات در انتخابات ممنوع است.
اما در روشی که حضرت امام خمینی(رحمهَ الله) پیشنهاد کردهاند، چنین معضلاتی رخ نمی دهد: در هیئتهای مذهبی، انگیزه افراد دین است و اگر کسی در جمعیت یا هیئتی انتخاب می شود تا نقش بیشتری ایفا کند، برای این است که واقعاً تشخیص داده اند او می تواند بیشتر خدمت کند. انگیزه دیگری در این تشکلها نیست. در حزب امکان سوءاستفاده از امکانات خارجی، تبلیغات سوء و مسائلی ازاینقبیل وجود دارد که در هیئتهای مذهبی چنین نیست، یا احتمال بروز آن بسیار اندک است. این دو شکل
( صفحه 153 )
کار گروهی با یکدیگر قابل مقایسه نیستند. کسانی که در هیئتها شرکت می کنند، انگیزه دینی دارند و می کوشند که ارزشها و شعائر دینی را خوب بشناسند. آفت بزرگ احزاب، رقابتهایی است که میان آنان واقع می شود. اگر کاندیدای حزب دیگر از کاندیدای این حزب، اصلح نیز باشد، اعضا به سبب تصمیم حزب و وفاداری به آن، از کاندیدای حزب خودشان که غیراصلح است، حمایت می کنند؛ درحالیکه در هیئتهای دینی این انگیزه ها ضعیف است. بنابراین لازم است تشکلهای دینی قوی داشته باشیم، اما نه با مدل غربی آن؛ زیرا در اسلام مدل حزب وجود ندارد. اگرچه این شیوه ممکن است نقاط مثبتی نیز داشته باشد، روش بومی و اسلامی تشکیل هیئتهای مذهبی، بهتر از آن است.
باید این فرهنگ را میان خود تقویت کنیم که برای مبارزه با شیاطینی که کیان اسلام و نظام جمهوری اسلامی را هدف گرفته اند، با کار فردی نمی توان مقابله کرد، بلکه باید به کار جمعی روی آورد. کار جمعی نیز به تشکل، ارتباط و هم بستگی نیاز دارد. اما اگر هیچ راه دیگری غیر از تشکیل حزب نبود، ساماندهی حزب هم مجاز می شود. امام خمینی(رحمهَ الله) نیز این شیوه را بهطور کلی نفی نفرمود؛ اما نظر و توصیه اصلی ایشان، همان شیوه ائتلاف هیئتهای مذهبی بود. ازاینروی جوانان مؤمن و دلسوز می باید بکوشند تا در محله خود، مسجدی را که جامعیت و امکانات بیشتری دارد، برگزینند و کودکان، نوجوانان و جوانان محل را به آن مسجد دعوت کنند. راه دعوتِ دیگران و تأثیر بر نوجوانان و جوانان بر یکدیگر را نیز خود آنها بهطور طبیعی و بهخوبی
( صفحه 154 )
می شناسند. برای مثال، در کلاس درس شاگرد ممتاز می تواند بهتنهایی تمام کلاس را با خود همراه سازد. لازم است برای گرد هم آوردن نوجوانان و جوانان محل در تشکل، آنها را تشویق کرد؛ اگر هم کسی وجود داشت که در خط انقلاب نبود، نخست باید در خارج از هیئت با وی ارتباط برقرار کرد و برای هدایت او کوشید و هر زمان که اطمینان به او حاصل شد، او را عضو تشکل کرد.
بعد از تشکیل این هیئتها نیز باید کوشید از میان افراد موجود، کسانی که کارآیی بیشتری دارند، کارها را بر عهده گیرند، و بیشتر فعالیت کنند: شورا تشکیل دهند؛ جلسات مشورتی داشته باشند؛ فکرهایشان را صادقانه با هم جمع کنند؛ بکوشند خودشان فکر کنند و خودشان تصمیم بگیرند. چنین نظامی، مردمی خواهد بود. مردم سالاری غربی دروغ است و اکثریت مردم کشورهای غربی هیچ نقشی در آن ندارند. مردم سالاری این است که همه مردم یک منطقه، به دور از تبلیغات فریبنده، تهدید و تطمیع، خودشان تصمیم بگیرند، و بدون اینکه اجبار و ترسی در کار باشد، آنچه انجام می دهند، برخاسته از احساس وظیفه باشد. در حکومت مردمی اسلامی، هرکس بر اساس وظیفه دینی خود، فردی را انتخاب می کند که بتواند به اسلام بهتر خدمت کند. اگرچه ممکن است در این شیوه نیز سوءاستفاده هایی صورت گیرد، این نمونهها، بسیار کم خواهد بود؛ درحالیکه دموکراسی غربی بر سوءاستفاده، فریبکاری و تبلیغات سوء به نفع اغراض شخصی استوار است. بنابراین توصیه می شود که جوانان مؤمن جلسات
( صفحه 155 )
مذهبی را احیا کنند و محور آن را مسجد قرار دهند، و بکوشند تا همه اهل محل را از کسانی که ایمان به اسلام دارند و خواهان اجرای احکام آن هستند دعوت، و این ارتباط را بهطور مستمر حفظ کنند.
مشکل آنجاست که بیشتر مردم گمان می کنند امر به معروف و نهی از منکر همیشه یک امر فردی است و اگر اگر کسی بخواهد خدمتی به دین کند، حداکثر لازم است در تظاهراتها شرکت کرده، شعار دهد؛ در حالی که این تصوری اشتباه است، و شعار دادن، آغاز کار است. هنگامی که دهه اول محرم تمام می شود، مجالس سینه زنی و عزاداری بهتدریج کم و تعطیل می شود، و ما حرارت و شور و شوقی را که در سایه نام سیدالشهدا(علیه السلام) پیدا کرده ایم، از دست می دهیم؛ درحالیکه این برنامه ها باید آغازی باشد برای اینکه کار اصلی ما آغاز شود، و آن را ادامه دهیم؛ نورانیتی را که در سایه عزاداری به دست آورده ایم، حفظ کنیم؛ وحدت و همدلی ای را که برای ما میسر شده، تقویت کنیم؛ نه اینکه تا سال بعد، همه چیز را رها سازیم. این جلسات باید ادامه یابند. اما لازم است که محور بحث در آنها یاد گرفتن معارف اسلامی، پاسخ به شبهات و آشنایی با مسائل سیاسی کشور با استفاده از تحلیلهای افراد معتمد باشد. اگرچه عزاداری برای سیدالشهدا(علیه السلام) روح بخشِ این جلسات است، باید به یاد داشت که تنها سینه زنی از شب تا به سحر نیز صحیح نیست، و این کار بههیچوجه مشکل ما را حل نمی کند؛ زیرا نام سیدالشهدا(علیه السلام) ما را گرد هم آورد تا اسلام را بهتر یاد بگیریم و با دشمنان آن بهتر مبارزه کنیم.
حاصل آنکه، باید افراد مؤمن و دلسوز، نوجوانان و جوانان محل را در
( صفحه 156 )
هیئتی پاک و بی غل وغش، سازمان دهی کنند تا دین را بهتر یاد بگیرند، و در زمان مقتضی، بهره لازم از این اجتماع برده شود. همچنین باید کوشید بعد از اینکه این هیئت قوام یافت، با هیئتهای مجاور رابطه برقرار کنند و از هر هیئتی در یک منطقه، نمایندهای در جلسات مشترک حضور داشته باشد تا کار هیئتها را هماهنگ کنند. تقویت این روحیه راه پیروزی بر دشمنان اسلام و تقویت روابط انسانی و اسلامی میان کسانی است که به احکام اسلام و ولایت فقیه معتقدند. اگر این گونه رابطه ای تحقق یافت و تقویت شد، بهیقین نه تنها امریکا، بلکه تمام دنیا نیز اگر متحد شوند، نمی توانند ضربه ای به کشور اسلامی وارد سازند.
. 8تقویت روحیه شهادتطلبی برای احیای دین
پس از آنکه احیای دین و مبارزه با ظلم و بدعت، بهمنزله هدف اساسی امر به معروف و نهی از منکر قرار داده شد، باید ابزار لازم هم در دست باشد تا این فریضه تأثیر خود را باقی گذارد. یکی از ابزارهای مهم در این عرصه این است که فرد خود را برای شهادت در راه احیای ارزشهای دینی آماده سازد. این روحیه بزرگترین سرمایه برای انجام وظیفه است. کسی که دارای روحیه شهادتطلبی است، نهتنها در ایفای وظیفه امر به معروف و نهی از منکر موفق است، بلکه زندگی او متفاوت با دیگران خواهد بود. کسی که آماده شهادت است، دیگر برای کسب مال بیارزش دنیا، مرتکب حرامخواری نمیشود؛ به نزدیکان و دوستان خود خیانت نمیکند؛ و مرتکب ظلم نیز نمیگردد؛ چراکه او درصدد فدا
( صفحه 157 )
کردن جانش در راه دین است؛ حال چگونه ممکن است برای دنیا، ذرهای به کسی ظلمی کند؟! روحیه شهادتطلبی یک کیمیاست که انسان را از هزاران مشکل، و از هزاران درد و رنج بی درمان روحی، معنوی و اخلاقی نجات می دهد.
پس در مرحله اول باید بکوشیم روحیه شهادتطلبی را در خود تقویت و تثبیت کنیم؛ آنگاه سعی کنیم این روحیه در میان مردم نیز ایجاد و تقویت گردد. چهارده قرن است که علما، وعاظ، منبریها و مرثیهخوانها، هریک بهگونهای کوشیدهاند این روحیه را در شیعیان علی(علیه السلام) و سیدالشهدا(علیه السلام) زنده نگه دارند. در هر زمانی از این روحیه بهگونهای استفاده شد تا اینکه بهترین استفاده در چهاردهمین قرن به دست فرزند سیدالشهدا(علیه السلام)، امام خمینی(رحمهَ الله)، در این کشور انجام گرفت. این میراث حسینبنعلی(علیه السلام) بود که به دست فرزندش مورد بهره برداری قرار گرفت و زلزله ای بینظیر در عالم به وجود آورد. این انقلاب اسلامی در عالم آنچنان اثری گذاشت که کسی نمیتواند به ابعاد آن پی ببرد. پیدایش این اثر عظیم مرهون بهره برداری از این روحیه ای بود که امام حسین(علیه السلام) به ما ارزانی داشت و اینکه در آینده، چه بهره های دیگری از این روحیه گرفته خواهد شد، تنها خداوند از آن آگاه است.
ایجاد، تقویت و تثبیت روحیه شهادتطلبی در میان شیعیان، ناشی از شرکت در همین روضه هایی است که در مقام تجلیل از اهلبیت(علیهم السلام) و خاندان مطهر ایشان برگزار میگردد؛ برای نمونه، آنکس که در پای روضه قاسمبنالحسن مینشیند، بدون هیچ تحلیل و تعلیقی، خودِ این روضه،
( صفحه 158 )
روحیه شهادتطلبی را در او ایجاد می کند. زمانی که او برای قاسم می گرید، به این معناست که میخواهد همچو او باشد و ازاینروی هرکس به اندازه ظرفیتش، از این روحیه بهره ای می گیرد و میکوشد او هم این معنا را درک کند که مرگ از عسل هم میتواند شیرینتر باشد. ازاینروی امام خمینی(رحمهَ الله) تأکید میفرمود: «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است».(86) همچنین تأکید داشتند که اسلام با استمرار همین روضه ها زنده مانده است: «روضه سیدالشهدا(علیه السلام) برای حفظ مکتب سیدالشهدا(علیه السلام) است. آن کسانی که میگویند روضه سیدالشهدا(علیه السلام) را نخوانید اصلاً نمیفهمند مکتب سیدالشهدا(علیه السلام) چه بوده و نمیدانند یعنی چه؛ نمیدانند این گریهها و این روضهها حفظ کرده این مکتب را».(87)
بنابراین تکرار داستان عاشورا و حماسه اهلبیت(علیهم السلام) و فرزندان و اصحابشان، ایمان و معرفت شیعیان ایشان را تقویت میکند و آنان را آماده شهادت میسازد. آمادگی برای شهادت لزوماً به این نیست که کسی شمشیر به دست گیرد و بجنگد؛ بلکه وجودِ آن استعداد و قابلیت، و روحیه است که اهمیت دارد، و همین است که دشمن را می ترساند. مراد از آیه شریفهوَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّه وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکمْ؛(88) «هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها آماده
( صفحه 159 )
سازید و (همچنین) اسبهای ورزیده (برای میدان نبرد)، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید»؛ نیز این نیست که هرچه شمشیر دارید حتماً بهکار گیرید و کسانی را با آن به قتل رسانید، بلکه مراد این است که این نیروهای فیزیکی و روانی را در خود داشته باشید تا دشمن از شما به هراس افتد.
چنانکه اگر گفته می شود که روحیه شهدا، همچون نواب صفوی، را در خود حفظ کنید، معنایش این نیست که سلاح به دست گیرید و دیگران را بکشید؛ بلکه منظور این است که آن روحیه را در خود ایجاد یا تقویت کنید؛ بهگونهای که هرکس این روحیه را در شما میبیند، بفهمد که اگر ادعای پیامبری کند، به سرنوشت کسروی مبتلا می شود. اما اگر این روحیه غیرتمندانه وجود نداشت، دشمن قدم به قدم جلو می آید و کار را به آنجا میکشاند که قرآن را هم انکار می کند و آن را کلام خدا نمیداند، یا کشته شدن امام حسین(علیه السلام) را نتیجه خشونت جدّ ایشان در جنگ بدر میداند!
حاصل آنکه، آنچه وظیفه مشترک ماست، بیان تاریخ صحیح کربلا با تحلیل روشنی از آن است. زنده نگه داشتن تاریخ کربلا و فداکاریهای سیدالشهدا(علیه السلام) و اصحابش(علیهم السلام) سبب می شود که این روحیه شهادت طلبی در مردم باقی بماند؛ چراکه اگر این روحیه از بین رود، هرچه مسئولان نظام جمهوری اسلامی سفارش کنند، دیگر کسی در عرصههای نبرد حاضر نخواهد شد. به دلیل وجود روحیه شهادت طلبی در مردم بود که تا امام راحل(رحمهَ الله) اشاره میفرمود، بهقدری بسیجی به جبهه ها سرازیر میشد
( صفحه 160 )
که دیگر امکان سازماندهی آنها وجود نداشت. اما باید مراقب بود؛ زیرا اگر دشمن بهجای چنین روحیهای، روحیه تساهل و تسامح را در میان مردم تقویت کند و آن را یکی از عناصر دین معرفی کند، غیرت افراد از آنها گرفته خواهد شد و آنان را تبدیل به انسانهایی بیتفاوت خواهد ساخت. در این صورت، حتی اگر رهبرْ امرِ صریح هم کند، گوش شنوایی وجود نخواهد داشت.