. 4ضرورت بصیرت به توطئه های دشمنان داخلی و خارجی
بخش مهمی از امر به معروف و نهی از منکر، که متأسفانه بسیاری از مردم ـ بهویژه پیش از نهضت امام خمینی(رحمهَ الله)ـ از آن غفلت ورزیده اند، مبارزه با توطئه های ضد اسلامی است. این توطئه ها در زمینه های مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و نظامی صورت می گیرند. البته نمی توان با اقدامی ساده و آموزشی چندروزه خود را برای چنین امر به معروفی آماده کرد؛ بلکه این کار، آموزشهای پیچیده و طرحهای بسیار سنجیده و
( صفحه 141 )
متناسب با نقشه های شیطانی آنها را ـ که سالها و با صرف هزینه های هنگفت طراحی می شوند ـ میطلبد. در فرمایشهای مقام معظم رهبری تصریح شده است که حتی دشمنان، بعضی از مطبوعات ما را برای خودشان پایگاه قرار داده اند، تا از آنها برضد اسلام و نظام اسلامی استفاده کنند.(80) مطبوعات داخل کشور به دست بعضی از افراد خودفروخته، که چهبسا بعضی از آنها با بودجه بیت المال اداره می شوند، پایگاه امریکا یا بعضی دشمنان دیگر و صهیونیستها شده اند و اغراض آنها را پی می گیرند، و آنان را در توطئه هایشان کمک می کنند. کاری که ـ به فرمایش مقام معظم رهبری ـ بی. بی. سی.، یا رادیو امریکا باید انجام دهد، اینان انجام می دهند. این، تنها بخشی از اقداماتی است که دشمن علیه نظام جمهوری اسلامی ترتیب می دهد. اما برای مقابله با این نوع توطئهها چه می توان کرد؟ مقابله با این حرکت مرموز شیطانی و فعالیت گسترده و حساب شده، نیازمند تفکر و اندیشه فراوان است. این موارد است که باید ما را به فکر وادارد که مسئولیت امر به معروف و نهی از منکر را در این قبیل مسائل جدی تر بگیریم. در این مقام، سخن از گناه فردیای در میان نیست که کسی مرتکب شود و شخصی دیگر به او تذکر دهد. چهبسا این منکر، کیان اسلام را به خطر اندازد و روزی فرا برسد که همه چیز به دست دشمن بیفتد. ما نیز نباید دشمن را کوچک بشماریم. البته باید به لطف خدا و توجهات وجود مقدس ولی عصر(عجل الله فرجه الشریف) دلگرم باشیم؛ ولی معنای این دلگرمی آن نیست که آرام بنشینیم و به
( صفحه 142 )
کاری دست نزنیم؛ باید با توکل بر خدا و اعتماد به یاری او بکوشیم و بدانیم که نصرت خدا ثابت است: إِنْ تَنْصُرُوا اللّه َ یَنْصُرْکمْ؛(81) «اگر خدا را یاری کنید، او نیز شما را یاری خواهد کرد». اما نصرت خدا مشروط است به اینکه ما آنچه در توان داریم، در طَبَق اخلاص بگذاریم؛ آنگاه خداوند خود، کاستیهای ما را جبران خواهد کرد.
. 5مقابله با تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی، که تا حدودی ناشی از ضعفهای فرهنگی جامعه مسلمانان است، از جمله مهلک ترین خطرهایی است که از سوی دشمنان، جامعه اسلامی را تهدید می کند. به تعبیر مقام معظم رهبری، در تهاجم فرهنگی، دشمنان، ایمان مردم را هدف قرار داده اند.(82) این سخنی جدی است و بر زبان کارشناسی جاری شده که اینگونه مسائل را بهتر از هر کسی درک می کند. در چنین شرایطی نمی توان تنها به وظایفی فردی همچون نماز و تعلم بسنده کرد و از این امور کناره گرفت. دولت نیز نمی تواند از این وظیفه، شانه خالی کند. جناحهای مختلف نیز نباید تنها در پی درگیری میان خود باشند، و هرچه رهبر مسلمانان فریاد بزند که به فکر تهاجم فرهنگی باشید و چاره ای برای اسلامی کردن دانشگاهها بیندیشید، کسی توجه نکند.
اگرچه دولت، اسلامی است و ولی فقیه در رأس نظام قرار دارد،
( صفحه 143 )
ممکن است کسانی که باید مجری فرمانهای او باشند، در انجام وظیفه کوتاهی کنند. آیا در این زمان، می توان دست روی دست گذاشت و سکوت کرد، تا مبادا این کار خشونت نامیده شود؟ آیا می توان تساهل و تسامح پیشه ساخت، درحالیکه مقام معظم رهبری پیوسته سخن از شبیخون فرهنگی به میان میآورند؟(83) آیا در وضعیتی که دشمن، ایمان جوانان را آماج حملههای پی درپی قرار داده است، باز هم نباید احساس وظیفه کرد!؟ اگر شخصی در خانه خود و در بستری گرم و آرام خوابیده باشد، و ناگهان صدای گوش خراشی فریاد بزند که سیل آمده است! فرار کنید! ممکن است بیدار شود و خواب آلوده بگوید: این موقع شب چه کسی فریاد می زند؟! و دوباره بخوابد. اما زمانی که کاملاً از خواب بیدار شد و چند بار این فریاد را شنید، مسئله را جدی می گیرد، و بعدها از آن کسی که فریاد می زد، به سبب نجات او و خانواده اش تشکر می کند، یا اگر در محلی آتش سوزی شده باشد و کسی فریاد بزند: آتش! آتش! و مردم را نیمه شب از خواب بیدار کند، فرد پس از اینکه متوجه خطر شد، می فهمد که آن شخص چه خدمت بزرگی کرده است، و هیچ گاه به او اعتراض نمی کند. امور مادی اینگونه است و اگر کسی مردم را متوجه خطر زلزله، سیل، آتش و بمباران کند، آنان فایده آن را می فهمند و از او تشکر می کنند. اما امور معنوی اینگونه نیست و اهمیت آنها بهآسانی درک نمی شود، و همه مردم از شخص خیرخواه و دلسوزی که هشدار می دهد، استقبال نمی کنند و شاید او را خشونت طلب بخوانند و به
( صفحه 144 )
آرامش دعوت کنند. اگر هنگام خطر، و به ویژه خطرهای معنوی که مردم حساسیت چندانی درباره آنها ندارند، آرام سخن بگویند، کسی بیدار نمی شود؛ زیرا طبیعت بشر بیشتر با امور حسی انس دارد و آنچه فراتر از حسیات او باشد، زود باور نمی کند.
اگر به ما بگویند که اموال ما را می برند، بهسرعت می فهمیم. ولی اگر بگویند دینمان را به تاراج می برند، باور نمی کنیم و به نماز خواندن و روزه گرفتنمان دل خوش می داریم، و درک نمی کنیم که چگونه دین ما را می برند. درحالیکه اگر توجه کنیم می بینیم ایمان سال گذشته ما با ایمان امسال تفاوت دارد. سال گذشته به خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله) یقین داشتیم، اما امسال شک می کنیم. برای نمونه، امسال گاهی ممکن است به ذهن ما خطور کند که شاید آنچه عالمان دین می گویند، صحیح نباشد؛ زیرا کسانی سخنانی متناقض با سخنان روحانیان می گویند که در دانشگاههای لندن درس خوانده اند و شاید بهتر از این روحانیان مسائل را بفهمند. دین انسان این گونه بهتدریج رنگ می بازد، و او وقتی به خود می آید که دیگر از دینش چیزی باقی نمانده است. اما کسی که بیدار و هوشمند است، از دور حضور دشمن را درک می کند و می تواند هدف و حرکات او را ارزیابی کند و می تواند حدس بزند که اکنون به چه کاری مشغول است. اینگونه متوجه کردن جامعه به خطر دشمن، گونه ای نهی از منکر است. خطرهای بزرگی ایمان جامعه را تهدید می کند که اگر به آنها توجه نشود، ضررشان دامانِ همه مردم را می گیرد؛ زیرا اگر جوانان بی ایمان شوند، مفاسد اخلاقی، از جمله اعتیاد، ایدز، جنایت و قاچاق جامعه را فرا خواهد گرفت.
( صفحه 145 )
خداوند متعالی درباره نتایج انحطاط فرهنگی جوامع می فرماید: لَهُمْ عَذابٌ فِی الْحَیه الدُّنْیا وَلَعَذابُ الآْخِرَه أَشَقُّ؛(84) «آنان در زندگانی دنیا عذابی دارند و عذاب اخروی سخت و سنگین تر است». عذاب دنیوی همان متلاشی شدن خانواده ها، اختلافات بی شمار زنها با شوهرها، سوء تربیت فرزندان، شیوع عادات زشت، اعتیاد به مواد مخدر و... است.
برای آنکه جامعه دچار چنین پیامدهایی نشود، باید از آغاز در قبال مسائل فرهنگی حساسیت به خرج داد و حل تمام مشکلات را به رفع مشکلات اقتصادی موکول نکرد. ازاینروی، کسانی که گمان می کنند معضلات اجتماعی با رفع مشکلات اقتصادی برطرف می شود، سخت در اشتباه اند؛ چراکه هرگز فقر منشأ اینگونه مفاسد نیست. البته گاه فقر و نابسامانی اقتصادی به اینگونه انحرافات کمک می کند، ولی نمی تواند علت تامه باشد. به رغم اینکه حل مشکلات اقتصادی، وظیفه دولت اسلامی است، یگانه وظیفه دولت اسلامی بهشمار نمیرود. نخستین و مهم ترین وظیفه دولت، حفظ دین، حفظ اخلاق، حفظ معنویات و حفظ ارزشهای معنوی است. بعد از آن، نوبت به مسائل دیگر می رسد. البته منظور از تقدم، اهمیت است و بهاصطلاح تقدم رتبی است نه زمانی.
بنابراین در مقابله با تهاجم فرهنگی، بخشی از مسئولیت بر عهده مسئولان اجرایی کشور است؛ اما بخش عظیم تر آن بر عهده مردم است. مردم باید در صحنههای مختلف از خود حساسیت نشان دهند و تنفر خود را از فساد فرهنگی در قالب ایراد سخنرانی، تدوین مقالات، نوشتن
( صفحه 146 )
طومار و... ابراز کنند. اگر این مخالفتها با فساد فرهنگی در کشور استمرار یابد، مسئولان دولتی هم به تنگ خواهند آمد و ناچار خواهند شد که به این مخالفتها توجه کنند. باید با تلاش مستمر دراینزمینه، شرایط فرهنگی مناسب برای مقابله با تهاجم فرهنگی را مهیا سازیم و با تذکار پی در پی، هم معصیتکاران را در فشار قرار دهیم تا در جامعه اسلامی از ارتکاب معصیت شرمنده گردند و هم افکار عمومی را به سمت و سویی سوق دهیم که اگر مسئولان دولتی هم بخواهند دراینزمینه مقاومت کنند، خود را در جهت مخالف مسیر مردم احساس کنند و به مقابله با تهاجم فرهنگی تن دردهند. مقام معظم رهبری تأکید دارند: «امر به معروف و نهی از منکر حوزههای گوناگونی دارد که باز مهمترینش حوزه مسئولان است؛ یعنی شما باید ما را به معروف امر و از منکر نهی کنید. مردم باید از مسئولان کار خوب را بخواهند؛ این مهمترین حوزه است».(85)
گفتنی است نفوذ فرهنگ غربی در جامعه در صحنه های مختلف خود را نشان میدهد. این نفوذ میتواند اعتقادات و اخلاقیات و نیز کلیه رفتارهای فردی و اجتماعی، اعم از فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را دربر گیرد. بنابراین اگر کسانی شاهد نفوذ چنین فرهنگی بودند، باید پیش از هر امر به معروف و نهی از منکر دیگری، جلوی نفوذ آن را بگیرند. تهاجم فرهنگی، بالاترین معضل و منکر و ریشه تمام منکرات است. برای نمونه، یک دیدگاه این است که باید جلوی شیوع مواد مخدر در
( صفحه 147 )
جامعه را گرفت؛ اما دید عمیقتر این است که باید جلوی شیوع فرهنگی را در جامعه گرفت که استفاده از مواد مخدر را خوب جلوه میدهد. بدیهی است که دومی، منطقیتر است.
روشن است که وقتی یک بلای عمومی فرهنگی در جامعه پدید آید و همه اقشار جامعه را تحت تأثیر قرار دهد، راهی باز خواهد شد که همه افراد آلوده گردند. در این صورت، حرکتهای آرام و رفرمیستی و ارشاد و موعظه در امر به معروف و نهی از منکر پاسخگو نیست؛ بلکه باید یک حرکت قاطع، فوری، جدی و شدید انجام داد تا جلو نفوذ بیشتر آن را بگیرد.
پس، قضیه تهاجم فرهنگی را با تعارف، لبخند و خواهش نمیتوان حل کرد. چنین کاری مثل این است که کسی مبتلا به بیماری وبا باشد و ما از او خواهش کنیم که مواظب باشید بیماری شما به دیگران سرایت نکند. این با خواهش و تمنا درست نمی شود، بلکه باید بیمار قرنطینه شود. در امر به معروف و نهی از منکر نیز حرکتهای آرام و اصلاحگرانه تا یک مرزی می تواند مفید باشد، و نصحیت، ارشاد، موعظه، خواهش و تمنا، و مقداری هم اخم و تندی کردن میتواند مؤثر باشد. ولی گاهی کار بدانجا میرسد که دیگر، این برخوردها ثمری ندارد؛ مثل آنجا که انسان با کسی همچون یزید مواجه باشد که به هیچ چیز پایبند نبود، علناً مشروب میخورد، و سگبازی میکرد. در چنین مواردی، بهجای حرکتهای رفرمیستی و اصلاحگرانه، باید حرکتی قاطع انجام داد و جلو معصیت را گرفت. ازاینروی بود سیدالشهدا(علیه السلام)
( صفحه 148 )
حدود ده سال با معاویه زندگی کرد و هیچگاه خروج نکرد، بلکه امر به معروف و نهی از منکر را در قالب تبلیغ، سخنرانی، موعظه و تذکار پی گرفت؛ اما در شش ماه آخر عمر شریف خود، که مقارن با به حکومت رسیدن یزید بود، برای احیای امر به معروف و نهی از منکر خروج کرد تا به شهادت رسید.
متأسفانه فرهنگ غربی در جامعه ما نفوذ کرده است و روز به روز هم شیوع بیشتری مییابد. در چنین وضعیتی وظیفه ما تنها این نیست که به دیگری گوشزد کنیم دروغ نگوید یا به کسی بگوییم پوشش خود را مناسب گرداند. چنین عملی به این میماند که کسی مبتلا به سرطان گردیده باشد و پزشک به فکر معالجه ریزش موی ابروی او برآید! اگر سرطان چنین شخصی را هلاک کند، دیگر معالجه ریزش موی ابروی او چه ثمری دارد؟! منکر اصلی و ریشه ای آن است که اصل اعتقاد، باورها و ارزشهای ما را زیر سؤال می برد و نهتنها زیر سؤال می برد، بلکه آن را نفی هم می کند. با وجود چنین تهدیداتی، تذکر به مسائل فردی، صدها مرتبه، متأخر است. در مواردی، میلیونها دلار، که بعضاً از بودجه همین مردم مستضعف و پابرهنه برداشت می شد، صرف تأسیس و کمک به نشریاتی میشد که اصل اعتقادات اسلامی را زیر سؤال می بردند.
بلای اصلی جامعه ما این است که افزون بر اینکه عموم مردم نمی توانند اینگونه مسائل را ریشه یابی کرده، اقدامی انجام دهند، آن کسانی هم که متخصص امر هستند، به جزئیات سرگرماند و به ریشه یابی این مسائل نمی پردازند. بالاترین منکری که باید آن را مهم بدانیم و برای
( صفحه 149 )
مبارزه با آن آماده شویم، ترویج فرهنگ غربی به اسم آزادی و نفوذ آن به جامعه اسلامی است. وظیفه ایجاب میکند که آن عناصری از فرهنگ الحادی غرب، را که آرامآرام در فرهنگ ما نفوذ می کند، بشناسیم و از نفوذ بیشتر آن جلوگیری کنیم.
. 6حفظ آمادگی برای پاسخگویی به شبهات اعتقادی و اخلاقی
منکرهایی که در حال حاضر در جامعه ما وجود دارد، در یک سطح نیست، ازاینروی لازم است در امر به معروف و نهی از منکر، اولویتها را در نظر گرفت. ما امروز بزرگترین منکری که داریم و وظیفه همگان است که با آن مبارزه کنند، همین شبهاتی است که در سطح جامعه بهویژه در مراکز علمی و دانشگاهی وجود دارد که اگر با تمام نیرو هم کسانی درصدد برآیند آنها را برطرف سازند، باز هم به دلیل گستردگی و وسعت آن، مجال کافی برای این امر ندارند. برای نمونه، آن منکری که هماکنون دانشجویان ما باید با آن مقابله کنند، شیوع فساد اعتقادی و اخلاقی در دانشگاههاست. این منکر، بزرگترین منکری است که دانشجویان متدین ما با آن مواجه هستند و تنها راه برای آنان بهمنظور مقابله با این منکرات فکری، تجهیز کردن خود به سلاح علمی، اخلاقی و معنوی است.
بنابراین امر به معروف و نهی از منکر، تنها محدود به برخی مسائل جزئی همچون بدحجابی و دیگر حرکت های اخلاقی خلاف ادب نیست، بلکه ما نسبت به اساس دین و توهین ها، شبهات و انکارهایی که به اصل آن میشود نیز مسئولیت داریم. البته مؤمن باید در برابر هر گناهی
( صفحه 150 )
حساس باشد؛ ولی اولویت ها را نباید فراموش کرد. زمانی که کسی تیشه به اصل ریشه دین می زند اگر به یک شاخه و برگی بچسبیم که آن را سالم نگه داریم، دچار غفلت شدهایم. هماکنون خطرهایی وجود دارد که ریشه و اساس اسلام را هدف گرفته است و اساس نظام اسلامی، اعتقادات اصلی ما و اصول، باورها و ارزشهای دینی ما را تهدید میکند. اگر دراینزمینه غافل شویم، ممکن است در جامعه به ضروری ترین مسائل شک کنند و زمانی که شک و شبهه ای پیدا شد، علاج آن بهآسانی امکان نخواهد داشت. ما باید این خطرها را جدی بگیریم و در تقویت مبانی فکری و عقیدتی خود و دیگران حساس باشیم که اگر درنگ کنیم، زمانی متوجه خواهیم شد که کار از کار گذشته است. خدا را سپاس میگوییم که هنوز برای انجام این رسالت دیر نشده و زمینههای قوی دینی مردم همچنان باقی است؛ هنوز روح دینی مردم و علاقهمندیشان به اسلام، ولایت فقیه، نظام اسلامی و نهادهای اسلامی بسیار قوی است. ولی بههرحال، این وضعیت همیشه به این شکل باقی نخواهد ماند و دشمن میکوشد آرامآرام، گوشههایی از دین را بساید تا سرانجام چیزی از آن باقی نماند. در مقابله با چنین خطری، وظیفه متدینان اقتضا میکند که راههایی را بیابند و برنامههایی را معرفی کنند تا جوانان، از لحاظ منطق دینی بیش از این، تقویت شوند و قادر گردند از افکار، عقیده ها، و ارزشهایشان در برابر شبهاتی که مطرح میشود، دفاع کنند، و فراتر از این، بتوانند دیگران را رسوا و عقاید آنها را تسخیف کنند و به شبهات آنان پاسخهای منطقی و قابل فهم بدهند.
( صفحه 151 )