. 2پرهیز از توهین و رعایت حفظ شئون طرف مقابل
مؤمن هرگاه اشتباهی از کسی ببیند و درصدد امر به معروف و نهی از منکر برآید، باید بکوشد این وظیفه را با حفظ شئون طرف دیگر انجام دهد؛ یعنی برای نصیحت او، باید تلاش کند تا آبروی او حتیالامکان حفظ شود و در خفا معایب و اشکالات او را یادآوری کند. بر اساس آموزههای اسلام، امر به معروف و نهی از منکر، باید با لحاظ حفظ مراتب مختلف آن باشد. پس اگر راهی وجود داشته باشد که فرد بتواند در خفا وظیفه امر به معروف و نهی از منکر خود را به انجام رساند، و حتی به روی طرف مقابل هم نیاورد که از معصیت او آگاه است، باید چنین کند؛ مثلاً کلیگویی کند یا قصهای را برای او بگوید، و یا هر روش مناسب دیگری را در پیش گیرد تا هم او را غیرمستقیم نصیحت کرده باشد، و هم او متوجه نشود که فرد از گناهی که مرتکب شده اطلاع دارد.
بنابراین تا حد امکان آمر و ناهی باید سرّ مؤمن را حفظ کند؛ راز او را برملا نسازد؛ آبرویش را نبرد؛ و دست به عملی نزند که او را خجالتزده کند؛ چراکه اسلام احترام مؤمن را حفظ می کند و به مؤمنان هم فرمان میدهد که رازدار یکدیگر باشند و تا آنجا که امکان دارد، آبروی
( صفحه 72 )
کسی را نریزند. آری! اگر طرف مقابل ابایی از تجاهر به فسق ندارد، یا اینکه خود، آبروی خود را ریخته، و یا اینکه برای نهی از منکر کردن او چارهای جز این نباشد که آمر و ناهی به او بفهماند که از معصیت وی آگاه است، اشکالی ندارد که به او بفهماند از گناهش مطلع است. از ویژگیهای شخص منافق این است که به اسم نهی از منکر، آبروی طرف مقابل را در مخاطره میاندازد و مطلبی را که میتوانست در خلوت و با زبان دیگری به او یادآور شود، در حضور مردم مطرح میکند، و از کاهی کوهی میسازد. شخص منافق بدون رعایت شرایط امر به معروف و نهی از منکر، به نکوهش و کشف اسرار دیگران میپردازد: وَإِنْ عَذَلُوا کشَفُوا؛(45) «و اگر نکوهش کنند، پردهدری میکنند».
پس، از علائم منافق این است که به شکل امر به معروف و نهی از منکر، و به بهانه اصلاح میکوشد آبروی دیگری را بریزد؛ افشاگری کند؛ و اسرار او را بر دیگران مکشوف سازد. بر اساس فرمایشهایی از امیر مؤمنان(علیه السلام) در نهج البلاغه، نباید کسی با دیدن یک شیوه خاص از اهل نفاق تصور کند که همین است و بس؛ بلکه آنها برای هر حقی باطلی در مقابل آن ساختهاند: قَدْ أَعَدُّوا لِکلِّ حَقٍّ بَاطِلًا وَلِکلِّ قَائِمٍ مَائِلًا وَلِکلِّ حَیٍّ قَاتِلًا وَلِکلِّ بَابٍ مِفْتَاحاً وَلِکلِّ لَیْلٍ مِصْبَاحاً؛(46) «آنها برای هر حقی باطلی، و برای هر دلیلی شبههای، و برای هر زندهای قاتلی، و برای هر دری کلیدی، و برای هر شبی چراغی تهیه کردهاند».
( صفحه 73 )
البته گاهی کار بدانجا میکشد که افرادی در تجاهر به فسق وضعشان روشن گردیده، جز از طریق رسوا کردن آنان، راهی باقی نمیماند. در احکام فقهی ما، بلاتردید غیبت کردن حرام است و حتی نمیتوان گمان بد درباره کسی داشت؛ اما آنجایی که مصالح اجتماعی در میان است، و ممکن است فرد ناصالحی بر سر کار بیاید، باید به مردم فهماند که فلان آقا صلاحیت برای این کار ندارد. درواقع، در چنین نمونههایی غیبت کردن نهتنها حرام نیست، بلکه واجب نیز میگردد. بر اساس کتب فقهی و اخلاقی، از جمله مواردی که غیبت کردن واجب است، آنجایی است که کسی می خواهد زمام امور مسلمانان را به دست گیرد، درحالیکه صلاحیت آن را ندارد. در اینجا باید افشا کرد و بیصلاحیتی او را به اطلاع مردم رساند؛ والا خیانت به اسلام و مصالح مسلمانان خواهد بود. اگر راه جلوگیری از فساد کسی منحصر به غیبت باشد، این کار واجب میگردد. علمای بزرگوار شیعه در کتب خود تصریح کردهاند که یکی از مواردی که غیبت حرام نیست، جایی است که نهی از منکر جز از راه غیبت امکانپذیر نباشد. اگر فرد ظالم یا گنهکاری در محلهای به فساد گراییده، مزاحم ناموس مردم می شود، یا مرتکب مفاسد دیگری میگردد و از سوی دیگر هم تا پشت سر او حرف زده نشود، دست از کارش برنمی دارد، در اینجا غیبت او واجب است. بنابراین اگر کسی با نصیحت از معصیت خود دست بردارد، باید در وهله اول او را نصیحت کرد؛ اگر در خفا موعظه کردن او مؤثر است باید چنین کرد؛ اگر نهی از منکر پیش رویش مؤثر است، باید از همین طریق او را نهی از منکر کرد؛ و
( صفحه 74 )
سرانجام، اگر هیچ راهی برای جلوگیری از تجاهر به فسق او جز غیبت کردن وجود ندارد، باید از او غیبت کرد.
زمانی که سیدالشهدا(علیه السلام) از تصمیم معاویه مبنی بر ولیعهد کردن یزید آگاه شد، نسبت شرابخواری و سگ بازی به یزید داد. معاویه از بدگویی امام(علیه السلام) در غیاب یزید تعجب کرد و به امام(علیه السلام) تذکر داد! در اینجا معاویه برای ایشان مسئله شرعی بیان میکند و میخواهد به امام(علیه السلام) یاد دهد که شما غیبت مؤمن میکنید و غیبت مؤمن هم حرام است! او از این نکته غافل بود که هر غیبتی حرام نیست و دراینزمینه استثنائاتی نیز وجود دارد و ممکن است در مواردی غیبت واجب گردد. از جمله این موارد، جایی است که اگر افشاگری درباره افرادی نشود، سبب می شود که امور مسلمانان را به دست گیرند و به اسلام و مسلمانان خیانت کنند. همان کسی که فرمود روزه گرفتن ماه رمضان بر شما واجب است گفته است اگر برای شما ضرری داشت، انجام آن حرام است، و همو در اینجا نیز فرموده است که غیبت کردن حرام است، اما اگر با غیبت نکردن، فساد در جامعه اسلامی پیش می آید، غیبت واجب میگردد. در اینجا دیگر مسائل شخصی مطرح نیست، بلکه مصالح اسلام و مسلمانان مطرح است. ازاینروی باید کسانی را که برای تصدی امور مسلمانان صلاحیت دارند، بشناسیم و به دیگران هم بشناسانیم، و کسانی را که برای این کار صلاحیت ندارند، با رعایت شرایط، افشا کنیم. البته این مسئله نباید به سوءاستفاده برخی بینجامد، و بدون در نظر گرفتن شرایط به این امر اقدام کنند.
باز یادآور میشویم که تا جایی که ممکن است کسی نباید به اسم
( صفحه 75 )
امر به معروف و نهی از منکر به دیگری توهین کند؛ بلکه تا حد امکان باید کوشید این فریضه دینی را با ظرافت، غیرمستقیم و بدون هیچگونه توهینی به انجام رساند و ضرر کمتری را متوجه کسی ساخت. در امرونهی حاکمان در جامعه اسلامی نیز باید به این مسئله توجه داشت؛ به اعتقاد ما کسی که در رأس هرم حکومت اسلامی قرار میگیرد، جانشین پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امام معصوم(علیه السلام) است و اگر کسی بخواهد چنین مقامی را امر به معروف و نهی از منکر کند، باید بهگونهای عمل کند که سبب توهین به جامعه و نظام اسلامی نگردد و اصل مشروعیت نظام زیر سؤال نرود. بدینمنظور، در ساختار جمهوری اسلامی، یک دستگاه قانونی به نام کمیسیون هیئت تحقیق در مجلس خبرگان برای نظارت بر عملکرد رهبری قرار داده شد تا با کمترین ضرر، اشتباه محتمل رهبری کانون توجه قرار گیرد و بررسی شود. اگر ثابت شود که این مطلب صحت دارد و رهبری دچار انحراف از مسیر اصلی انقلاب گردیده است، خودبهخود از مقامش کنار میرود و این مطلب را مجلس خبرگان به اطلاع مردم میرساند.
بنابراین باید در امر به معروف و نهی از منکر جوانب مختلف را در نظر داشت. وظیفه شرعی ما این است که چه مسئول و چه غیرمسئول را در صورت تخطی امرونهی کنیم. دایره امر به معروف و نهی از منکر وسیع است و همه امت را، از رهبر گرفته تا هر فرد دیگر، دربر می گیرد. انتقاد از هر مقامی در جمهوری اسلامی هیچ اشکالی ندارد و همه مردم، هم حق و هم تکلیف دارند که از مسئولان انتقاد کنند. اما باید توجه
( صفحه 76 )
داشت که این انتقاد نباید تبدیل به تخریب و تضعیف ولایت فقیه، مبارزه با نظام و براندازی آن شود. اشکالات مسئولان نظام جمهوری اسلامی باید به آنان گوشزد شود؛ اما این دلیل نمی شود که از آنان بدگویی، و به آنها توهین شود. یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر این است که به طرف مقابل توهین نشود، مگر اینکه جلوگیری از فساد اجتماعی، بدون آن امکانپذیر نباشد.
یکی از مراجع عظام میفرمود که در زمان مرحوم میرزای شیرازی، روضه خوانی در منزل ایشان منبر رفت و در روضه خود مطلبی گفت که برخلاف واقع بود. یکی از آقایان که کنار مرحوم میرزای شیرازی نشسته بود، گفت: مگر این دروغ نیست؟ فرمود: چرا. گفت: چرا نهی از منکر نمی کنید؟ فرمود: باید به تو بگویم که نهی از منکر می کنم؟! اگر من الان به او تذکر دهم، این فرد از فردا از هستی ساقط می شود و دیگر نمیتواند در جامعه زندگی کند. بنابراین میرزای شیرازی برای پرهیز از اهانت به روضهخوان، تذکر را در جلسهای خصوصی مطرح میکرد تا لازمه این نهی از منکر، فساد دیگری نباشد و به شخصیت کسی توهین نشود. وقتی که میرزای شیرازی، در امر به معروف و نهی از منکر تا این حد رعایت یک روضه خوان و فرد عادی را میکند، آیا رواست که کسی در مقابل بزرگترین شخصیت عالم اسلام، بدون آنکه قداست مقام ایشان را در نظر بگیرد، در روزنامه، تریبونهای عمومی و رسانههای گروهی بهگونهای سخن بگوید که سبب وهن این مقام و تضعیف قداست آن شود؟
( صفحه 77 )
. 3احتمال تأثیر
معروف است که وجوب امر به معروف و نهی از منکر، مشروط به احتمال تأثیر است، و درصورتیکه احتمال تأثیر امرونهی نمیرود، تکلیف از انسان ساقط میگردد. اما در اینجا باید توجه داشت که ممکن است اگر کاری بهتنهایی انجام پذیرد، تأثیری از خود بر جای نگذارد، اما اگر بهصورت جمعی و تشکیلاتی صورت پذیرد، تأثیر خود را خواهد داشت. در این صورت نمیتوان شانه از بار مسئولیت خالی کرد و کنار نشست.(47) گاهی ممکن است که امر به معروف و نهی از منکر اگر بهصورت انفرادی انجام پذیرد، تأثیری نگذارد، لیکن با انجام ارتباط میان یکدیگر میتوان تأثیرگذار بود؛ حال ممکن است این تأثیر با ارتباط میان افراد معدودی همچون 5 نفر محقق شود و ممکن است با ارتباط میان هزاران نفر امکانپذیر گردد. اگر آن ارتباط لازم برقرار گردد و کار بهصورت دستهجمعی و برنامهریزیشده انجام گیرد، قطعاً اثر خود را خواهد داشت.
با کمی تأمل متوجه خواهیم شد که قدرت بر امر به معروف و نهی از منکر، فقط قدرت شخصی نیست، بلکه انسانها بهمنظور امر به معروف و نهی از منکر می توانند قدرتشان را متمرکز کنند و با جمع کردن قدرتهایشان، قدرتی را ایجاد نمایند که بتوانند در مقابل قدرت فساق و فجره، عوامل بیگانه در کشور، و بالاخره نوکران شیطان مقاومت کنند.
( صفحه 78 )
اگر همه ما نیروهایمان را یکی کنیم و تشکل صالحی را بنا کنیم، قطعاً شاهد تأثیر امر به معروف و نهی از منکر خواهیم بود. انقلابهای حق یا باطلی که در قرون گذشته شاهد آنها بودهایم، نشان از آن دارد که وقتی اراده جمعی شکل گیرد میتواند در برابر سلاحهای قدرتمندان پیروز شود؛ بهویژه این امر را در تحقق انقلاب اسلامی ایران بهخوبی شاهد بودهایم. دستگاه جهنمی ساواک آنچنان بر کشور مسلط بود که کسی جرئت نمیکرد حتی با بستگان نزدیک خود در درون خانه برضد رژیم پهلوی سخنی بگوید. در خانوادههایی، به دلیل تسلط دستگاه ساواک، حتی خواهر و برادر جرئت نمیکردند که برخلاف منافع رژیم با یکدیگر سخنی بگویند. با وجود چنین دستگاه حاکمه مخوفی، زمانی که گروهی از مردم با ندای امام خمینی(رحمهَ الله) احساس مسئولیت کردند و از خواب غفلت بیدار شدند، پی بردند که امر به معروف و نهی از منکر فقط همان نیست که کسی در کوچه و خیابان از فرد دیگری خواهش کند که از ارتکاب معصیت دست بردارد و در مقابل هم، آن شخص بگوید به تو ربطی ندارد و در کار من دخالت نکن. با آگاه شدن مردم از وضعیت کشور و با هدایتهای امام راحل(رحمهَ الله) مردم پابرهنه، بدون هیچگونه تجهیزات و حمایت خارجی به میدان آمدند و با احساس مسئولیتی که داشتند، انقلاب اسلامی را به پیروزی رساندند. همینکه آنان از امام خود شنیدند که اسلام در خطر است، بر خود وظیفه دیدند که جان و مال خود را در طبق اخلاص گذارند و فریضه امر به معروف و نهی از منکر خویش را به انجام رسانند. آنان بهجای نشستن در خانه و فریاد
( صفحه 79 )
«وا اسلاما» سردادن، فریادهای خود را در هم ادغام کردند و با تجمعات و تظاهرات، صداها را در هم فرو بردند. همینگونه از امر به معروف و نهی از منکر بود که کاخ های ستبر رژیم را لرزاند.
پس امر به معروف و نهی از منکر فقط این نیست که هر کسی بهتنهایی و با خواهش و تمنا از کسی بخواهد معصیتی را ترک کرده، یا فعل واجبی را انجام دهد. این، تنها یک مرتبه از مراتب این فریضه است و برای زمانی مناسب است که جامعه، اسلامی باشد و ارزشهای اسلامی در آن احیا شده باشد؛ بهگونهایکه تا به کسی امرونهی میشود، از کار خود شرمنده شود و عذرخواهی کند. اما اگر طرف مقابل گستاخانه، آن امرونهی را رد میکند و کار آمر و ناهی را دخالت در امور خود میداند، دیگر، چنین شیوهای پاسخ نمیدهد. در اینجا باید فکر دیگری کرد و جامعه باید قدرتی به دست آورد تا بتواند امر به معروف و نهی از منکر کند. این مطلب، هیچ نیازی به ادله تعبدی ندارد، بلکه عقل انسان حکم میکند که باید برای امر به معروف و نهی از منکر، آنگونه که اقتضا دارد اقدام کرد. عقل انسان نمیپذیرد که خونهای شهدا برای این انقلاب ریخته شود و بزرگان دین در زندان ها عمر خود را سپری کنند و انقلابیهای مسلمان شکنجه شوند، اما حاصل آن این شود که کسی در مقام امر به معروف و نهی از منکر به کسی بگوید «این کار را نکن» و طرف مقابل هم بگوید «به توربطی ندارد! آزادی است و هرکس هر کاری که دلش بخواهد میتواند انجام دهد»! آیا این همان امر به معروف و نهی از منکری است که قرآن درباره آن میفرماید: کنتُمْ خَیْرَ أُمَّه
( صفحه 80 )
أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ؛(48) «شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شدهاند؛ [چه] امر به معروف و نهی از منکر میکنید و به خدا ایمان دارید» و این همان فریضهای است که موجب برپایی دین و تحقق سایر فرایض میگردد؟!
( صفحه 81 )
مراتب امر به معروف و نهی از منکر
بحث از مراتب مختلف امر به معروف و نهی از منکر را میتوان با دو بیان مطرح ساخت. در بیان اول، که به شیوه بیان کتب فقها و بر اساس روایات صریح در این قسمت مطرح گردیده است، این مراتب شامل احساس قلبی، اظهار ناراحتی، اظهار به زبان، برخورد فیزیکی و سرانجام، جهاد میشود؛ در بیان دوم که بیشتر ناظر به مراتب عملی امر به معروف و نهی از منکر است، سه مرحله مطرح گردیده است. در اینجا تلاش خواهد شد به هر دو بیان، این مراتب توضیح داده شود.