پیشگفتار
به حق مىتوان «نظریه ولایت فقیه» را محورىترین و مهمترین پایه واساس نظام سیاسى اسلام در عصر غیبت امام زمان(علیه السلام) دانست. نظریهاى كه در آخرین سالهاى قرن بیستم عملا كارآیى و صلاحیت دین را در اداره امور جامعه بر همگان آشكار ساخت و بنیان گذار جمهورى اسلامى ایران، حضرت امام خمینى(قدس سره) با تكیه بر این اندیشه توانستند على رغم میل همه قدرتهاى استعمارگر دنیا، نظام حكومت اسلامى را ایجاد كرده و بخوبىآن را اداره كنند.
در حالى كه از اواخر قرن شانزدهم میلادى به این طرف، در مغرب زمین اندیشه جدایى دین از سیاست و پاسخ گو نبودن دین در رفع مشكلات اجتماعى و عدم توان آن در اداره امور جامعه از سوى دانشمندان علوم سیاسى و نیز سیاستمداران به شدت ترویج شده بود و ارباب كلیسا نیز آن را پذیرفته بودند، یك روحانى و مرجع مسلمان دینى توانست با تأسیس یك نظام حكومتى مبتنى بر اصول، ارزشها، احكام و در یك كلمه، اندیشه دینى، دوست و دشمن را به حیرت وا دارد. او با تأكید بر این شعار كه «حكومت، فلسفه عملى تمام احكام اسلام است» و با تكیه بر اینكه «جمهورى اسلامى؛ نه یك كلمه كم، نه یك كلمه زیاد» و حذف كلمه «دموكراتیك» از نامىكه براى این حكومت پیشنهاد كرده بودند، خواست علماً و عملا نشان دهد كه «نظام جمهورى اسلامى» با
(صفحه 9 )
محوریت «ولایت فقیه» یك نظام دینى محض، و مستقل و منخاز از تمامى نظامهاى رایج موجود در دنیاست كه على رغم ادعاهاى مخالفان قادر است بخوبى جامعه را اداره كند.
امروز پس از گذشت دو دهه از پیروزى انقلاب اسلامى و حاكمیت اسلام و نظام ولایت فقیه در كشور عزیزمان ایران، دشمنان قسم خورده ملت و كشور ما كه بهدرستى دریافتهاند رمز استوارى، استقلال، عظمت و سربلندى این كشور پاىبندى به دین و ولایت فقیه است، با شیوهها و ترفندهاى گوناگون فرهنگى سعى در تضعیف اعتقاد و تشكیك در باورها، اصول و ارزشهاى دینى و اسلامى مردم و جامعه ما دارند و به عنوان یكى از اهداف راهبردى خود، تضعیف «ولایت فقیه» را نشانه رفتهاند و متأسفانه گروهى از دگراندیشان، آگاهانه و ناآگاهانه، با اعمال و رفتار و زبان و قلم خود به این جریان كمك مىكنند.
ما معتقدیم امروز و در وضعیت كنونى جامعه ما ولایت فقیه، عمود خیمه اسلام است و حفظ و استحكام آن مایه حیات و رونق اسلام و احكام و ارزشهاى اسلامى در جامعه است؛ از اینرو بر آن شدیم تا با تبیین این نظریه و دفاع علمى و منطقى از آن و تنویر افكار عمومى و بویژه نسل جوان و نورسته كشورمان كه ممكن است آشنایى كمترى با این نظریه و كمّ و كیف آن داشته باشد، بخشى هر چند كوچك از وظیفه دینى و الهى خود را ادا نماییم. در این نوشتار سعى ما بر این بوده كه ضمن رعایت اتقان و استحكام علمى مباحث، از بكار بردن اصطلاحات و استدلالهاى فنى و پیچیده پرهیز كنیم تا مطالب براى افرادى كه كمتر با بحثها و اصطلاحات حوزوى و علمى آشنا هستند قابل استفاده باشد و تلاش كردهایم تا آن جا كه ممكن است از قلمى ساده و روان بهره بگیریم و از
(صفحه 10 )
طرح مطالب در قالبهاى دشوار و پیچیده دورى كنیم. همچنین در پى آن نبودهایم به همه ابعاد و جوانب این نظریه بپردازیم بلكه مباحثى را كه به نظر ما مهمتر و بحث انگیزتر بودهاند طرح كردهایم و به هر حال رعایت اختصار و حوصله و فرصت خوانندگان مدّنظر بوده است؛ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
در خاتمه لازم به ذكر است كه این مجموعه، بر گرفته از سخنرانىها، مقالات، كتابها و جلسات پرسش و پاسخ استاد فرزانه حضرت آیة اللّه مصباح یزدى (دام ظله) است كه نگارنده آنها را تنظیم و تحقیق نموده و به رشته تحریر در آورده است. از آن جا كه نظریه ولایت فقیه، تنها یك بخش از هندسه نظریه سیاسى اسلام مىباشد لذا علاقمندان به تبیین هر چه بیشتر و واضحتر نظریه سیاسى اسلام مىتوانند به دو كتاب دیگر استاد، یعنى حقوق و سیاست در قرآن و نظریه سیاسى اسلام (ج 1و 2) مراجعه نمایند.
اسفند ماه 1378
محمد مهدى نادرى
(صفحه 11 )
اهمیت و ضرورت بحث ولایت فقیه
نظام ما كه بیش از دو دهه از عمر آن مىگذرد و به بهاى خونهاى پاك هزاران انسان شریف و فداكار بدست آمده نظامى است كه اسلامى بودن، ویژگى اصلى و ممتاز آن است. براى برپایى این نظام، عوامل و شرایط متعددى مؤثر بوده ولى محور همه آنها را علاقه به اسلام تشكیل مىدهد و طبعاً بقاى آن هم به عنوان یك نظام اسلامى در صورتى امكانپذیر خواهد بود كه این خصیصه همچنان محفوظ بماند. یك نظام اجتماعى و سیاسى هنگامى ویژگى اسلامى خواهد داشت كه در دو بعد «قانونگذارى» و «اجرا» مبتنى بر اصول و ارزشهاى اسلامى باشد. و این خصیصه وقتى باقى مىماند كه مردم جامعه و كسانى كه این نظام را مىپذیرند معتقد به عقاید اسلامى و پاى بند به ارزشهاى اسلام باشند. اگر خداى ناخواسته تدریجاً عقاید و افكار اسلامى در جامعه فراموش شود و یا در محتوایش انحرافى پدید آید؛ و یا در بُعد ارزشى، مردم ارزشهاى بنیادى اسلام را فراموش كنند و گرایشهاى انحرافى رخ نماید، رفته رفته پایههاى نظام اسلامى سست خواهد شد و هیچ ضمانتى براى بقاى آن در دراز مدت وجود نخواهد داشت. البته ممكن است اسم اسلام مدتها باقى بماند ولى محتوا و حقیقت آن فراموش خواهد شد. و این تجربهاى است كه جامعه اسلامى در صدر اسلام شاهد آن بوده
(صفحه 12 )
است؛ یعنى پس از رحلت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)طولى نكشید كه نظام الهى و اسلامى تبدیل به یك حكومت طاغوتى و سلطنتى اموى و عباسى شد و تنها، نامىاز اسلام وجود داشت ولى هم عقاید اسلامى دست خوش انحراف شده بود و هم ارزشهاى اسلامى فراموش گشته بود و این وضع در دستگاه حكومت، اسف بارتر بود. این تجربه تلخ باید درس عبرتى بزرگ براى ما باشد. چهارده قرن گذشت تا مجدداً انقلاب دیگرى با سرمشق گرفتن از انقلاب الهى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در عالم پدید آمد و یك نظام اجتماعى ـ سیاسى نوى رامبتنى بر اصول اسلامى پىریزى كرد. ولى باید بدانیم همچنان كه اولین نظام اسلامى و انقلاب پیامبراكرم(صلى الله علیه وآله)مصون از آفات نبود و طولى نكشید كه عملا انحرافاتى در جامعه پدید آمد، این انقلاب هم مصونیت قطعى نخواهد داشت مگر اینكه از گذشته عبرت بگیریم و مردم مسلمان براى حفظ این نظام جدیت كافى به خرج دهند و علاقهمندى آنان به عقاید و ارزشهاى اسلامى آنچنان باشد كه در مقابل همه عوامل و آفات مقاومت كرده و از جان و مال مایه بگذارند تا این نظام اسلامى مقدس را حفظ كنند.
ممكن است سؤال شود كه انحراف از كجا مىتواند آغاز شود؟ در پاسخ مىگوییم انحراف ابتدا در زمینه شناختهاى مردم پدید مىآید. یعنى آن جایى كه مردم از شناخت صحیح نسبت به مبانى و اصول اسلامى غفلت مىكنند و آگاهى آنها كم مىشود، دستهاى شیطنتآمیز مشغول به كار شده و افكار نادرستى را بجاى معارف اسلام ترویج مىنمایند و با آب و رنگ اسلامى و بكارگیرى شگردها و ابزارهاى تبلیغاتى به تدریج افكار مردم را از مسیر صحیح منحرف مىكنند. بنا بر این كسانى كه به این انقلاب علاقه دارند و نگران هستند كه مبادا این انقلاب دچار آفاتى شود باید با كمال هوشیارى در صدد حفظ افكار و
(صفحه 13 )
عقاید اسلامى مردم باشند و از هرگونه آفتى كه موجب انحراف فكرى و عقیدتى مىشود جداً جلوگیرى نمایند.
راه جلوگیرى از این آفات هم این نیست كه از طرح افكار و عقاید دیگران بطور كلى ممانعت شود زیرا هیچ گاه نمىتوان دور ذهنها را حصار كشید تا افكار انحرافى به درون ذهن مردم راه پیدا نكند. شبهات القا مىشود و مطالب انحرافى طرح مىگردد و در نتیجه افكار و اندیشههاى غلط خواه ناخواه به اذهان مردم راه پیدا مىكند. راه درست و اصولى مبارزه با آفات فكرى و عقیدتى این است كه مردم از نظر مبانى فكرى و شناخت اسلامى آنچنان تقویت شوند كه افكار انحرافى در آنها اثر نگذارند و از جنبه آگاهى دینى و عقیدتى آنچنان قوى باشند كه تحت تأثیر شبهات واقع نشوند و بالاتر، بتوانند شبههها را هم پاسخ بگویند. در همین رابطه یكى از مهمترین مسائلى كه باید در جامعه و در سطح وسیع مطرح و حل شود مسئله «اصل مشروعیت این نظام» و به عبارت دیگر مسئله «حكومت اسلامى» است.
انقلاب ما براى برقرارى حكومت اسلامى بود ولى تصویرى كه مردم ما ازحكومت اسلامى داشتند یك تصویر كلى و مبهم بود و این تصویر كلى و مبهم گرچه براى تغییر نظام و سرنگونى طاغوت كافى بود اما براى اینكه نظام اسلامى را دقیقاً پیاده و حفظ كند و به یارى خداوند متعال قرنها این فكر را در دلهاى مردم و نسلهاى آینده زنده نگه دارد كافى نیست. باید تلاش كرد این مفاهیم روشنتر شود و مردم تصور صحیحتر و دقیقترى از حكومت اسلامى داشته باشند و ضرورت آن را درك كنند تا بتوانند در مقابل مكاتب و نظریات مخالف از اندیشههاى خود دفاع نمایند و تنها به شعار اكتفا نكنند.
(صفحه 14 )