11. مرز نداشتن خدا
لم تبلغه العقول بتحدید فیکون مشبهاً، و لم تقع علیه الاوهام بتقدیر فیکون ممثلاً
خردها برای او حد و مرزی نتوانند نهاد، تا در نتیجه به چیزی مانند باشد و اوهام برایش اندازه ای تعیین نتوانند کرد، تا بتوان برایش مثالی فرض کرد. (11)
12. گواهی به وحدانیت حق
اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له: الاول لا شی ء قبله، و الاخر لا غایة له، لا تقع الاوهام له علی صفة، و لا تعقد القلوب منه لی کیفیة
گواهی می دهم که خدایی نیست جز خدای یگانه که بی شریک و بی همتاست، آغاز و اول است و قبل از او چیزی نیست، نه پندارها برای او صفتی می دانند و نه عقل ها اثبات چگونگی او را می توانند. (12)
13. حقیقت توحید
التوحید أن لا تتو همه، والعدل أن لا تتهمه
حقیقت توحید آن است که خدا را در فهم و اندیشه خود نیاوری و عدل آن است که او را (به هیچ بدی و ظلم) متهم نسازی. (13)